یکی دیگر از آسیبهای کار جمعی عدم توازن بین اهداف و توانمندی است. گاهی حس مسؤولیتپذیری افراد یک جمع بخاطر کمبودها و کاستیهای زیادی که در جامعه وجود دارد، جمع را وادار میکند برای جبران این مشکلات اقدام به برنامهریزی بکنند که در حد و توان آن مجموعه نیست، و از توان آنها خارج است. گاهی جماعت به هدفهای بزرگ و بلند، چشم میدوزد، بدون اینکه به توان و امکانات خودش بنگرد. نتیجه این نوع عملکرد سبب میشود جمع همه توان و نیروی خود را بیهوده از بین میبرد، ودر نتیجه یک حالتی از یاس و نومیدی در جمع ایجاد خواهد شد.
مصداق این حالت رو در این آیه میتوان ترسیم کرد:
فَلَعَلَّكَ بَاخِعٌ نَفْسَكَ عَلَىٰ آثَارِهِمْ إِنْ لَمْ يُؤْمِنُوا بِهَٰذَا الْحَدِيثِ أَسَفًا. (سوره کهف: ۶ )
در حالی که موفقیت در کار مستلزم این است که:
یک: تنظیم و مشخص کردن هدفی که با توان و نیروی او متناسب باشد.
دوم: مشخص کردن مدت زمانی که به طور تقریبی برای رسیدن به این هدف لازم است
سوم: برنامهریزی که او را بر خوب و درست انجام دادن آن کار موفق میگرداند.
چهارم: فراهم کردن وسایل و ابزاری که برای تحقق بخشیدن به این هدف لازم است
و پنجم: در راستای انجام درست از خداوند متعال طلب کمک و یاری میکند و بر او توکل خواهد کرد.
در حالی که شایسته است جمع انتظار بیش از توان برای خود و برای مخاطبین ایجاد نکند. و این پیام رو مد نظر داشته باشد همیشه به اندازه توان به دیگران وعده بدهد شعار هر فرد و مجموعه ایی این شعار پیامبر شعیب باشد
(إِنْ أُرِيدُ إِلَّا الْإِصْلَاحَ مَا اسْتَطَعْتُ ۚ وَمَا تَوْفِيقِي إِلَّا بِاللَّهِ ۚ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ أُنِيبُ)[سوره هود 88]
عدم توازن بین اهداف و توانمندیها نتایج بدی را به دنبال خواهد داشت ازجمله:
الف: مواجه شدن با کمبود نیروی انسانی
وقتی جماعت بیشتر از امکانات و توان نیروی انسانی اقدام به برنامهریزی بکند در نتیجه مجبور خواهد شد به دلیل حجم وسیع کار مسؤولیت و وظایف افزون بر وظایفی که شخصیتهای جمع دارن اضافه کند. وطبعا این کار مشکلاتی رو به وجود خواهد آورد. اول اینکه اتقان در کار رو از جمع مزی گیرد، وجود وظایف و کارهای بسیار، سبب میشود کار به درستی انجام نشود چرا که انسان توان و نیروی محدودی دارد،
و نکته بعدی اینکه وقتی کار و فعالیت بیشتر از حد و توان و ظرفیت شخص بر او تحمیل شود چه بسا در میان راه سست شده ودر نتیجه کارو فعالیت رو رها کند. پیامبر صلی الله علیه وسلم در این مورد میفرمایند:
وعن أبي هريرة رضي الله عنه عن النبي صلى الله عليه وسلم قال: «إِنَّ لِكُلِّ شَيْءٍ شِرَّةً، وَلِكُلِّ شِرَّةٍ فَتْرَةً، فَإِنْ كَانَ صَاحِبُهَا سَدَّدَ وَقَارَبَ فَارْجُوهُ، وَإِنْ أُشِيرَ إِلَيْهِ بِالأَصَابِعِ فَلا تَعُدُّوهُ» رواه الترمذي (2453) وحسَّنه الألباني في "صحيح الترغيب" (57)
برای هر کار و فعالیتی نشاطی است، و برای هر نشاطی سستی، پس اگر انجام دهنده ی آن کار، کار را درست و نزدیک به واقعیت انجام دهد، او را بستایید، و به موفقیت او امید داشته باشید، و اگر ( در آغاز کار بسیار با شور و نشاط باشد، و مشهور شود و ) با انگشت به او اشاره شود، آن چیزی به شمار نیاورید.
مفهوم حدیث به این اشاره دارد کسی که در انجام کارها راه و روش میانه و معتدلی داشته باشد، و از دو سوی زیادهروی در حالت نشاط و در حالت سستی دوری کند، امید است که پیروز شود، اما به آوازه ی او در میان مردم منگرید. و توجهی نکنید، چون سرنوشت و فرجام کارها در نزد خداوند است، و اگر دیده شد، که راه زیادهروی را میپیماید، تا این که زبان زد مردم شود، پس او را جزو صالحین به شمار نیاورید، چون که او ریاکار است، وارزش کارهایش را از بین برده است.( نقاط قوت و ضعف فعالیتهای جمعی، الدیلمی، ص ۷۸)
عائشه رضی الله عنها همسر پیامبر صلی الله علیه وسلم روایت میکند: روزی پیامبر صلی الله علیه وسلم پیش من آمد و زنی هم پیش من بود. فرمود: این زن کیست؟ گفتم این فلانی است که بسیار نماز میخواند. پیامبر صلی الله علیه وسلم فرمود:
روى البخاري (43) ومسلم (785) واللفظ له عَنْ عَائِشَةَ رضي الله عنها قَالَتْ: دَخَلَ عَلَيَّ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ وَعِنْدِي امْرَأَةٌ، فَقَالَ: مَنْ هَذِهِ؟ فَقُلْتُ: امْرَأَةٌ لَا تَنَامُ، تُصَلِّي. قَالَ: (عَلَيْكُمْ مِنْ الْعَمَلِ مَا تُطِيقُونَ فَوَاللَّهِ لَا يَمَلُّ اللَّهُ حَتَّى تَمَلُّوا)
این کار را نکنید، لازم است کارهایی که در توان دارید انجام دهید، قسم به خدا تا شما خسته نشوید خداوند خسته نمیشود.
کلمه «مه» برای زجر و منع است.
دکتر طارق سویدان در مورد یک جمع و گروه فعال میگوید: یکی از ویژگیهای گروه فعال مشارکت است، لذا اگر گروهی باشد که فقط تعداد محدودی مشغول فعالیت و بقیه تنها نظارهگر باشند، این چیزی که ما تشکیل دادیم یک گروه نیست. و از جمله ویژگیهای گروه فعال را در توزیع نقش دادن به اعضای آن گروه ذکر میکنند، و میگوید: هر کس در یک کار گروهی باید وظیفهای داشته باشد که با توانایی و علاقهای او متناسب باشد. ( زندگی اینگونه به من آموخت، طارق سویدان، ص ۳۳)
ب: عدم توازن و اولویت بندی در تعیین برنامههای. چرا که شخصیتها و گروههای مختلفی به جماعت میپیوندد مثل دانشجو، فرهنگی، پزشک، مهندس، و طبعا سطح دانش و فهم همه اینها به یک اندازه نیست. و لذا تعیین برنامه یکنواخت حق بعضی از این مجموعه رو ضایع خواهد کرد، و ممکن است شخص بعد از مدتی دچار خستگی و دلزدگی و سستی شود. و این احساس به شخص دست میدهد که دارد وقتش را تلف میکند و همراهی او با جماعت هیچ سودی برای او ندارد. و دیگر اینکه احتمال دارد گاهی شخصی فکر میکند با پیوستن به جمع خاصی خواستههای درونی اش و نیازهایی که برای ساختار و توسعه شخصیت خود بدان نیاز دارد برآورده خواهد شد. بعد از مدتی از آنجا که در جمع بعضی کارها بر بعضی دیگر اولویت پیدا میکند. و چه بسا آن چیزی که شخص به دنبال آن بوده در اولویت کاری جمع قرار نگرید چون طبعا برای هر جمعی دشوار است که در همه زمینهها فعالیت کند، در نتیجه عدم برآورده کردن خواسته فرد، شخص احساس رنج و سستی میکند، چه بسا جماعت را در این زمینه به کم کاری و کوتاهی متهم کند.
پیوستن به هر جمعی دو امتیاز و فایده برای شخص خواهد داشت. ۱- حفظ ایمان و دغدغه فرد در دعوت ۲- توسعه شخصیتی، امید دارند با بودن در جمع از لحاظ شخصیتی در زمینههای مختلف توسعه پیدا کنند. اگر جمعی نتواند این خواسته رو تامین کند طبعا با سستی و خروج فرد از جمع مواجه خواهد شد.
ج: ترجیح کمیت بر کیفیت. یکی از موفقیتهای هر جمع به وجود نیروهای توانمند و توسعه یافته است، واگر جمعی روزی از نیروی توانمند خالی شود، چه بسا به سوی فروپاشی هم برود. وجود برنامههای زیاد سبب میشود گاهی سبب شود جمع بجای پرداختن به تربیت نیروی انسانی، که رکن اساسی و پایه هر جمعی میباشد، به فعالیتهای جانبی دیگر خود را مشغول کند. استاد احمد راشد در کتاب رقائق این چنین میگوید:
گزینش و گردآوری نیروهای جوانی که در زیرکی و شجاعت برجستهاند و تربیت این نیروها به شکلی ریشه دار، فراگیر و پایدار دو رکن اساسی در برنامه حرکت اسلامی است.
همچنان که ابوالحسن ندوی میفرماید:
چارهای نیست جز ساختن رجالی که به کار دعوت بپردازند و چرخ آن را بچرخانند و به تربیت نیروها بپردازند و جاهای خالی را پر کنند.
هر حرکت و دعوت و موسسهای هر چند هم از نظر نیروی انسانی، قوی و مایه دار باشد، باز هم در معرض خطر است و طولی نخواهد کشید که مردانش یکی پس از دیگری از بین خواهند رفت و روزی دستش از نیروی کار تهی خواهد شد.( الرقائق، احمد راشد، دار النشر للجامعات، ص ۵)
تربیت نیروی انسانی خواسته و آرزوی خلیفه دوم عمربن خطاب رضی الله عنه است.
روایت شده روزی عمربن خطاب رضی الله عنه با دوستانش نشسته بودند، به آنان گفت: هر یک آرزویی کنید، یکی از آنان گفت: من آرزو دارم پر این خانه درهم داشتم تا آن را در راه خدا صرف میکردم. دیگری آرزو کرد که پر آن طلا میداشتم و آن را در راه خدا خرج میکردم اما عمر گفت: من هم آرزو داشتم پر این خانه مردانی مانند ابو عبیده بن جراح، معاذ بن جبل و سالم مولی ابی حذیفه می داشتم و آنان را در راه خدا به کار میگرفتم. ( اولویتهای دینی در پرتو قرآن و سنت، قرضاوی، ص ۵۷)
در این بخش جا دارد یک نکته را هم یاد آور شویم. در نقطه مقابل این بحث یعنی عدم توجه به تربیت نیروی انسانی گاهی پیش میآید که جمع به داشتن کثرت پیروان و همراهان توجه کرده و از تربیت صحیح و درست غافل شود. در حالی که تعداد زیاد نیروی انسانی توسعه نیافته کاری از جمع یا گروه پیش نخواهند برد،
خداوند در قرآن در بیان دوغزوه درس مهمی برای اهل ایمان داشت. اینکه پیروزی در میدان نبرد با مخالفان و دشمنان به کثرت و تعداد زیاد نیست بلکه به وجود نیروهای تربیت شده و توسعه یافته است چرا که مسلمانان با وجود تعداد زیاد در جنگ حنین نزدیک بود شکست بخورند، چرا که به کمیت و تعداد خود مغرور شده بودند، و کیفیت و نیروی روحی و معنوی را فراموش کرده بودند. خداوند میفرماید:
(لَقَدْ نَصَرَكُمُ اللَّهُ فِي مَوَاطِنَ كَثِيرَةٍ ۙ وَيَوْمَ حُنَيْنٍ ۙ إِذْ أَعْجَبَتْكُمْ كَثْرَتُكُمْ فَلَمْ تُغْنِ عَنْكُمْ شَيْئًا وَضَاقَتْ عَلَيْكُمُ الْأَرْضُ بِمَا رَحُبَتْ ثُمَّ وَلَّيْتُمْ مُدْبِرِينَ * ثُمَّ أَنْزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلَىٰ رَسُولِهِ وَعَلَى الْمُؤْمِنِينَ وَأَنْزَلَ جُنُودًا لَمْ تَرَوْهَا وَعَذَّبَ الَّذِينَ كَفَرُوا ۚ وَذَٰلِكَ جَزَاءُ الْكَافِرِينَ)[سوره التوبة 25 - 26]
اما در مقابل در غزوه بدر مسلمانان با وجود تعداد کم پیروز شدند آنجا که خداوند داستان و شرح حال آنان را بازگو میکند و میفرماید:
(وَلَقَدْ نَصَرَكُمُ اللَّهُ بِبَدْرٍ وَأَنْتُمْ أَذِلَّةٌ ۖ فَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ)[سوره آل عمران 123]
(وَاذْكُرُوا إِذْ أَنْتُمْ قَلِيلٌ مُسْتَضْعَفُونَ فِي الْأَرْضِ تَخَافُونَ أَنْ يَتَخَطَّفَكُمُ النَّاسُ فَآوَاكُمْ وَأَيَّدَكُمْ بِنَصْرِهِ وَرَزَقَكُمْ مِنَ الطَّيِّبَاتِ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ)
[سوره اﻷنفال 26]
پیامبر صلی الله علیه وسلم در بیان ارزش و نفع انسان تربیت شده میفرماید:
قَالَ النَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: لَيْسَ شَيْءٌ خَيْرٌ مِنْ أَلْفٍ مِثْلِهِ إِلَّا الْإِنْسَانُ (متفق عليه)
هیچ چیزی ارزش و نفعش بیشتر از هزار برابر چیز دیگری مانند خودش نیست مگر انسان.
و در جایی دیگر از نادر بودن انسان کامل و وارسته میفرماید:
إِنَّمَا النَّاسُ كَالْإِبِلِ الْمِائَةِ، لَا تَكَادُ تَجِدُ فِيهَا رَاحِلَةً (ورواه الترمذي وابن ماجة)
مردم مانند گله شتر صد نفری هستند که شاید در بین آنها یک شتر کاملا خوب و خوش فرمان پیدا نکنی.
در پایان این بخش از آسیب کار گروهی یک نکته رو لازم است هر جمع و گروهی بدان توجه داشته باشد
خداوند در سه جای قرآن از ما احسن عمل را خواسته است.
(وَهُوَ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ وَكَانَ عَرْشُهُ عَلَى الْمَاءِ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا ۗ )[سوره هود 7]
(إِنَّا جَعَلْنَا مَا عَلَى الْأَرْضِ زِينَةً لَهَا لِنَبْلُوَهُمْ أَيُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا) [سوره الكهف 7]
(الَّذِي خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَيَاةَ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا ۚ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْغَفُورُ)[سوره الملك 2]
پیام آین آیات به ما این درس رو میدهد که گویی از دیدگاه اسلام مسابقه بین انسانها، بر سر انجام دادن کار خوب و بد نیست، بلکه بر روی انجام دادن کار خوب و خوب تر است، و این که لازم است مشغولیت ذهنی انسان مومن همیشه روی آوردن و دستیابی به بهترینها و بالاترینها باشد. ( اولویتهای دینی در پرتو قرآن و سنت، قرضاوی، ص ۶۵)
- یکی دیگر از آسیبهای کار جمعی عدم اطاعت از جمع به دلیل کمبود امکانات و تسری دادن آن به دیگران
یکی از الزامات کار جمعی داشتن صبرو تحمل و قبول هزینههای با جمع بودن میباشد. و برای همین ممکن است شخص دچار یک سری مشکلات چه مادی، یا سیاسی شود. که در حدیثی پیامبر ﷺ به وجود مشکلات با جمع بودن اشاره فرموده است.
عَنِ ابْنِ عُمَرَ، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: ( الْمُؤْمِنُ الَّذِي يُخَالِطُ النَّاسَ، وَيَصْبِرُ عَلَى أَذَاهُمْ، أَعْظَمُ أَجْرًا مِنَ الْمُؤْمِنِ الَّذِي لَا يُخَالِطُ النَّاسَ، وَلَا يَصْبِرُ عَلَى أَذَاهُمْ(رواه الترمذي 2507 و ابن ماجة 4032)
مؤمنی که با مردم معاشرت کند و بر آزارشان صبر کند، از مؤمنی که با مردم نمیجوشد و آزارشان را تحمل نمیکند، برتر است.
در این حالت شخص از جماعت انتظار دارد که مشکلات او را برطرف کند. در حالی که جماعت دارای امکانات محدود است، و ارتباط او با جماعت ارتباط دعوی است نه حکومتی، و همانا ایشان ناتوانی جماعت را برای برطرف کردن مشکلات شان سبب و توجیهی برای اطاعت نکردن از جماعت و ادامه ندادن راهی که آن را آغاز کرده قرار میدهد. و ممکن است عدم اطاعت جمع دلیل آن سستی شخص در داخل جماعت باشد، و دوست هم ندارد برچسب ضعف و سستی به او زده شود. بنابراین به دنبال راه چاره میگردد. لذا شروع به ایجاد برخی منفی بافیها در جماعت میکند و از این سلبیات برای ضعف و سستی خود توجیهاتی میتراشد. و به این هم بسنده نمیکند بلکه این بیماری را میان کسانی مثل خودش. منتشر میکند. و در نتیجه با گذشت زمان از دل جماعت گروهی ایجاد میشود که به دنبال لغزش و خطاهای جمع یا افراد جمع میگردند.( نقاط قوت و ضعف فعالیت جمعی، الدیلمی، ص ۵۸)
۷- از جمله آسیبهای کار جمعی ترس از سرزنش
این وضعیت گاهی بدین گونه صورت میگیرد، که انسان متعهد به جماعت، کارهایش را از روی ترس سرزنش مسوول یا تشویه چهره و بدنام شدن در داخل جماعت، انجام میدهد، مثلا در پرداخت تعهدات مالی، گاهی برخی از فعالیتهای دیگر را با همین دیدگاه انجام میدهد، لذا در دراز مدت تاثیر تربیتی که انجام کار با میل و رغبت و به نیت کسب ثواب متوجه انسان میشود رو از دست میدهد، و کار و فعالیت با چنین روحیه ایی روح فعالیت که اخلاص باشد رو از بین میبرد.( نقاط قوت و ضعف فعالیتهای جمعی، الدیلمی، ص ۵۷) و گاهی هم ممکن است شخصی که در میدان دعوت همراه جمع و گروهی است میبینیم که هر گاه به علت اشتباهی که مرتکب شده است، یا نقص کاری که مربوط به اوست او را ملامت میکنند، یا به اصطلاح احساساتش جریحه دار میشود. سخت رنجور و آزرده میگردد و به ستوه میآید و فعالیت، و دعوت و جهاد چند ساله را کنار میگذارد و کاروان دعوت را ترک میکند. در حالی که اخلاص برای هدف، مقتضی اصرار بر دعوت و استقامت در راه است، هر چند مردم در حق او اشتباه و سهل انگاران در حق او کوتاهی نمایند و مسرفان از حقوق او تجاوز کنند، زیرا دعوتگر برای خدا کار میکند نه برای نفس خود و فلان و بهمان.
دعوت اسلامی ملک و موقوفه ی کسی نیست، بلکه یک دعوت همگانی است و جایز نیست هیچ مومنی به خاطر برخورد فلان شخص از آن کناره گیری نماید. ( نیت و اخلاص، یوسف قرضاوی، ترجمه عمر قادری، ص ۱۱۸)
۸- یکی دیگر از آسیبهای کار جمعی زیادهروی در پنهان کاری
از آنجایی که کار جمعی و حزبی از پیچیدگی و دشواریهای خاصی برخوردار است و تحمل بسیاری را میطلبد. و بعضی وقتها بخاطر عدم فرهنگ سازی که در جوامع توسعه نیافته از کار جمعی و حزبی صورت گرفته یک ترس از کار جمعی و حزبی ایجاد شده، و گاهی شایعات دروغینی که علیه دعوت و جمع صورت میگیرد، از جمله، فلان جماعت به دنبال بدست آوردن حکومت است، گروهی میگویند فلان جمع ارهابی هستند، در مقابل گروهی میگویند جماعت از مبارزه خسته شده و لذا بخاطر ترس با حکومت سازش میکند، گروهی میگویند: فلان جمع از مسیر دعوت منحرف شدهاند چون افکارشان جامد و تغییر ناپذیر است، گروهی میگویند آنقدر متعصب هستند که هر کسی را به جمع خود راه نمیدهند، عدهای دیگر میگویند، فلان جمع به مسائل عقیدتی اهمیتی نمیدهند و بیشتر در زمینههای فکری کار میکنند، ودر آخر گروهی میگویند اینها روش سلف را کنار گذاشتهاند و به روشهای دیگر که بعدها به وجود آمده است روی آوردهاند همه این شایعات و صحبتها جمع را وادار میکند، برای اینکه دچار مشکلات و سختیهای در مسیر دعوت نشوند به سری و پنهانی عمل کرد، در دعوت روی بیاورند در حالی که اصل در دعوت به سوی خدا، آشکار بودن دعوت است، تا به واسطه آن با همه مسلمانان ارتباط برقرار کنند و سری انجام دادن برخی از کارها در جایگاه دوم قرار دارد.
و برای مسایل ویژهای است که جو و ظروف معینی آن را بر جمع تحمیل میکند.اما بزرگ نمایی در پنهان کاری با گذشت زمان بر فعالیت و کار دعوت چیره میشود. که این رویه در دراز مدت پیامدهای بدی برای جماعت خواهد داشت از جمله:
الف- فعالیت جماعت برای اکثریت مردم پوشیده خواهد ماند، که در چنین شرایطی هرگاه کسی پیدا شود، که درباره ی جماعت شبهه پراکنی و شایعه سازی کند، یا برخی تهمتها رو دروغ درباره جماعت ببافد و به جماعت نسبت دهد این شایعه پراکنی به دلیل نا آگاهی و نداشتن شناخت خوب و حقیقی مردم از جماعت، نزد مردم پذیرفته خواهد شد، و برای روشن کردن اهداف و فعالیت جماعت راهی جز شفاف سازی و آشکار کردن ان چه نزد خود داردوجود ندارد. و این کار با پوشیده ماندن حقیقت از مردم و ادامه پنهان کاری شدنی نیست.
ب- ناشناخته ماندن رهبران جماعت در میان مردم
مردم اگر رهبران جماعت را بشناسند، و راستی و اخلاص را در آنان بیابند، اعتماد و پذیرش دعوت بیش تر خواهد شد.
ج- آشکار سازی دعوت سبب جلب اعتماد مردم، ودر نتیجه سبب ایجاد محبت و الفت میان مردم و جماعت خواهد شد.و همه ادعاهای باطل که علیه جماعت میشود را از بین میبرد. و زمانی که جماعت به موضع گیری عملی مردم برای پشتیبانی و دفاع از اسلام نیازمند باشد. مردم به دفاع از جماعت برخواهند خواست، اما اگر جماعت برای مردم ناشناس باشد در چنین وضعیتی مردم از خود هیچ واکنشی نشان نخواهند داد.
د- اصل در دعوت به سوی خدا این است که مردم در حمل و تبلیغ آن رو تحمل پیامدهایی که دارد مشارکت داشته باشند، و هر کس آن چه دارد،برای انتشار دعوت عطا کند، و این کار شدنی نیست جز زمانی که این دعوت در میان مردم آشکار و روشن شود.و رهبران آن در میان مردم شناخته شوند. و همه کارها واضح و آشکار باشد.و به مردم شناسانده شود که دین خدا ملک شخصی کسی نیست، و اشخاص خاصی برای دعوت به آن سفارش نشده اند.( نقاط قوت و ضعف فعالیتهای جمعی، الدیلمی، ص ۸۴- ۹۰)
آنچه دعوتگران در حرکتهای و گروهای اسلامی باید در خود ایجاد بکنند اول ایمان به راه و روشی که انتخاب کردن دوم جرات و شهامت در بیان و ترویج آن در بین مردم
استاد مصطفی مشهور در کتاب روش دعوت میفرماید: رهروان هر راهی، برای اینکه دچار سرگردانی و نابودی نشوند و از تلاش و کوشش باز نمانند، باید به راه خود اطمینان داشته باشند که این راه، آنان را به مقصد میرساند. در غیر این صورت دچار ضعف روحیه شده و از ادامه راه باز میمانند و تفرقه و تشتت آنها را فرا میگیرد. (روش دعوت، مصطفی مشهور، ترجمه، عبدالواحد لشکرزهی) بر این اساس پیامبر صلی الله علیه و سلم اصحاب خود را در مسیر دعوت اینچنین تربیت میکرد.
پیش از هر چیز ایمان به حقانیت و رسالت خداوند و بطلان همهی دعوتها و مکاتب را در اعماق قلب ایشان مستقر نمود و این معرفت را در آنان به وجود آورد که رسالت او بهترین رسالتها و روش او بهترین روشها و شریعتش حاوی عادلانهترین احکام و کاملترین نظامی است که به وسیلهی آن سعادت مردم تضمین میشود.
همچنین این ایمان را در دل ایشان استوار گردانید؛ تا زمانی که به این حقیقت ایمان داشته باشند و به انتساب خود به آن افتخار کنند خداوند با آنان خواهد بود و از ایشان حمایت خواهد کرد و راهنماییشان خواهد فرمود و مورد تأیید قرارشان خواهد داد. هرگاه همه به آنها پشت کنند او پشتیبانیشان خواهد کرد و هرگاه کسی را نیافتند که از ایشان حمایت نماید، خداوند ار آنها دفاع خواهد کرد و هر کجا که باشند خداوند با ایشان همراه خواهد بود و در صورتی که سربازان زمینی پشت سرشان قرار نگیرند، جنود آسمانی برای حمایت از ایشان از آسمان نازل خواهند شد. خود نیز این مفاهیم ایمانی را به روشنی در لابهلای آیات قرآن مشاهده میکردند.
به وسیلهی این احساسهای سهگانهی «ایمان» به عظمت رسالت، «افتخار» به پذیرفتن و پیروی از آن و «امیدواری» به حمایت و تأیید خداوند، رسولخدا، این معلم و مربی اول قلوب یاران خویش را احیاء نمود و اهداف زندگیشان را برای آنها معلوم فرمود و آنان نیز برای گسترش رسالت اسلام کمر همت بستند و به اکرام و احترام خداوند و نصرت و تأییدش اعتماد نمودند و زمام امور در اختیار ایشان قرار گرفت.
نظرات