«تفسیر سیاسی اسلام» عنوان کتابی است که ابوالحسن ندوی در نقد نظریات ابوالاعلی مودودی در کتاب‌های «اصطلاحات چهارگانه در قرآن» و «تجدید و احیای دین» نوشته است. از آن‌رو که سید قطب نیز به ویژه در کتاب «نشانه‌های راه» مواضع مشابهی با نگارنده‌ی کتاب «اصطلاحات چهارگانه» دارد، مورد انتقاد ابوالحسن ندوی قرار می‌گیرد.

لحن کتاب و شیوه‌ی نگارش و نقد ابوالحسن ندوی، بسیار پیراسته و ستودنی است و در آغاز کتاب، از جدّ و جهد ابوالاعلی مودودی در دعوت اسلامی، تجلیل و تقدیر به عمل می‌آورد: «به وسیله‌ی کتاب‌ها و رساله‌های دیگرش توانست که اعتماد طبقه‌ی تحصیل‌کرده و روشنفکر را نسبت به افکار و عقاید اسلامی ثابت نگهدارد و آنان را درباره‌ اسلام و تعالیم عالیه‌ی آن، از احساس حقارت و سرخوردگی برهاند. ایشان در این مورد خدمت ارزنده و مفیدی انجام دادند که کتمان نمودن آن بی‌انصافی است. به همین دلیل بود که بعضی از نویسندگان آن زمان وی را به لقب «متکلم اسلام» یاد کردند.»

ندوی طی نامه‌ای از مترجم فارسی کتاب می‌خواهد که: «از به کار بردن کلمات یا الفاظ زننده و از تعابیر خصمانه و مورد حمله قرار دادن اجتناب شود و همچنین در پیشگفتار نیز نکات فوق مراعات شده و مقدمه از هر گونه خشونت و حمله خالی باشد.»

 پاکیزگی زبان و ارجاع‌دهی مناسب مطالب، از جمله محسّنات کتاب است. ندوی نظرات و آراء مودودی و سید قطب را نقل به مضمون نمی‌کند، بلکه می‌کوشد با ارجاع مستقیم و نقل قول دقیق از کتاب‌های این دو متفکر، مواضع آنها را به نیکویی عرضه دارد و سپس به نقد آنها بپردازد. 

همچنان که از نام کتاب هویدا است، پیکان نقد ندوی به «تفسیر سیاسی از اسلام» متوجه است که عمدتاً در نوشته‌های مودودی و سید قطب به نحو چشمگیری ارایه می‌شود. این کتاب در واقع دفاعیه‌ای است از خوانش صوفیانه و عارفانه از دین و اعاده‌ی حیثیتی است از کارنامه‌ی صوفیان مسلمان. آنچه چنین زاویه‌‌ای را در نوع نگاه ندوی و مودودی ایجاد کرده است تلقی این دو متفکر از حقیقت اسلام و دیانت است. ندوی به اقتفای عارفان مسلمان، بیشتر دلشده‌ی ابعاد عرفانی و جذبه‌های روحانی اسلام است، اما مودودی عمدتاً می‌کوشد دین را در هیئت یک ایدئولوژی سیاسی ارایه کند.

می‌توان محورهای کتاب انتقادی ابوالحسن ندوی را در سه زمینه خلاصه کرد.

(١)

آیا امت مسلمان دچار انحرافی بنیادین شده است؟

محور نخست، مخالفت ندوی با مودودی و سید قطب در ارزیابی تاریخ اسلام است. ندوی می‌گوید تلقی مودودی آن است که معانی حقیقی چهار تعبیر اساسی قرآن، یعنی «دین»، «عبادت»، «ربّ» و «إله» آنگونه که در عصر نزول قرآن فهمیده می‌شده است، تغییر یافت و آن معانی وسیع و پُردامنه، به ابعادی تُنک‌مایه محدود شد و نسل‌های بعدی مسلمانان از دریافت مقصود حقیقی دعوت قرآن بازماندند.

ندوی می‌گوید مطابق احادیث نبوی از جمله حدیث «لا تجتمع أمتي على ضلالة»، گمراهی عمومی و فراگیر بر امت مسلمان عارض نمی‌شود و ادعای مودودی در صلاحیت امت مسلمان، تردید ایجاد می‌کند و کوشش‌های مصلحان گذشته را کم‌قدر جلوه می‌دهد. ندوی از استوانه‌های فکری جهان اسلام از جمله ابن حزم، ابن‌قیم، ابن کثیر و ابن‌تیمیه نقل قول می‌کند که جملگی منکر رویداد یک گمراهی و انحراف اساسی و بنیادین در تاریخ مسلمانان بوده‌اند.

دلیل دیگر ندوی این است که حفظ دین از ناحیه‌ی خداوند تنها به معنای حفظ نصوص و متون دینی نمی‌تواند باشد، بلکه مفاهیم آن الفاظ نیز نسل به نسل منتقل شده است و تعهد به حفاظت قرآن، متضمن حفاظت از معانی و مقاصد آن تعابیر نیز هست وگر نه وعده‌ی الهی مبنی بر حفظ قرآن، عملاً وافی به مقصود نخواهد بود.

ضمن اینکه به باور او «مُبین» و آشکار بودن قرآن با چنان نگاهی که متضمن پوشیده بودن معانی اصلی الفاظ قرآن است منافات دارد. وی با ذکر آرای عالمان سرشناسی اظهار می‌کند که خصوصیت «بیان» و آشکارگی مفاهیم قرآن با این اندیشه که حقایق اساسی قرآن، نسل‌ها از دیدگان امت مسلمان پوشیده مانده است سازگار نیست.

ندوی در تقویت مدعای خود به بخشی از کتاب «دعاة لاقضاة» حسن الهضیبی، از رهبران اخوان‌المسلمین استشهاد می‌کند.

نگارنده کتاب «تفسیر سیاسی اسلام» بر این باور است که نگاه مودودی به تاریخ اسلام بدبینانه است و دورنمایی مبهم و تاریک از تاریخ و جهان اسلام ارایه می‌کند و موجب می‌شود نسبت به جاودانگی و باروری تعالیم اسلام تردید شود. ندوی با اشاره به گفته‌ی مودودی در کتاب «تجدید و احیای دین» که «تا کنون هیچ مجدد کاملی پیدا نشده است، نزدیک بود که عمر بن عبدالعزیز به این مقام نایل آید اما او هم موفق نگردید.» این ادعا را با ذکر احادیثی چند مورد نقد قرار می‌دهد:

«لَا يَزَالُ طَائِفَةٌ مِنْ أُمَّتِي ظَاهِرِينَ حَتَّى يَأْتِيَهُمْ أَمْرُ اللَّهِ وَهُمْ ظَاهِرُونَ»(صحیح بخاری)؛ «هماره مجموعه‌ای از امت من پایبند به حق خواهند بود تا زمانی که پیروزی الهی فرا رسد در حالی‌که آنان بر همان شیوه‌اند.»

«يَحْمِلُ هَذَا الْعِلْمَ مِنْ كُلِّ خَلَفٍ عُدُولُهُ ، يَنْفُونَ عَنْهُ تَحْرِيفَ الْغَالِينَ ، وَانْتِحَالِ الْمُبْطِلِينَ ، وَتَأْوِيلِ الْجَاهِلِينَ»(بیهقی)؛ «در هر نسلی، فرزانگانی عهده‌دار این علم می‌گردند و آن را از تحریف غُلو‌کنندگان و دستبُرد اهل‌باطل و تأویل ناآگاهان محفوظ می‌دارند.»

کتاب مفصل و نام‌آشنای «رجال الفکر و الدعوة» ابوالحسن ندوی در همین راستا است و در بیان تداوم و پیوستگی رویکرد اصلاحی در جهان اسلام نگاشته شده است.

ندوی می‌گوید ثمربخشی و بارآوری شجره‌ی طیبه‌ی اسلام که به تصریح قرآن همیشگی و پیوسته است: «تُؤتي أُكُلَها كُلَّ حينٍ بِإِذنِ رَبِّها»(ابراهیم:٢٥)؛ «میوه‌اش را به توفیق پروردگارش، زمان به زمان می‌دهد»، با نوع نگاه مودودی به تاریخ مسلمانان منافات دارد و موجب می‌شود خوانندگان آثار مودودی گمان بَرند اندیشه صحیح اسلامی در هیچ دوره‌ای به نحو جامع و شامل ارایه نشده است؛ مگر در دوره‌ی معاصر و از طریق دعوت «جماعت اسلامی» و مؤسس آن ابوالاعلی مودودی.

(٢)

حاکم و محکوم یا محبّ و محبوب؟!

محور دومی که از سوی ندوی با نگاهی انتقادی مواجه می‌شود این ایده‌ی مودودی است که اُسّ اساس و بن و بنیادِ الوهیت و ربوبیّت، «حاکمیت و سلطه» است و دین و عبادت راهی است برای تحقق این مقصود. ندوی با نقل تعابیری از مودودی که بیان می‌کند «الوهیت» همان «سلطه» است، به نقد این باور می‌پردازد. در نگاه ابوالاعلی مودودی، فرمان کسی را لازم الاتباع دانستن با شرک به خدا هیچ فرقی نمی‌کند. ندوی در این محور، بخش‌هایی از نظرات سید قطب را از کتاب «نشانه‌های راه» وی نقل می‌کند. آرایی که همسو با ابوالاعلی مودودی، عبادت را در اطاعت محصور می‌کند.

ندوی می‌نویسد: «تفسیر و تحقیقی که [مودودی] در مورد این چهار اصطلاح ارائه داشته است و آنچه او آن را نقطه‌ی مرکزی خوانده است، تفسیر نوینی از قرآن و اسلام است که در آن رنگ سیاسی غالب است و فقط بر محور «حاکمیت الله» و «سلطه‌ی رب» دور می‌زند و رابطه‌ی بنده با خالقش را در مفهومی خاص و محدوده‌ی معینی منحصر می‌کند که در این صورت هدف از نزول قرآن و دعوت اسلامی فقط تأسیس «حکومت اسلامی» می‌باشد.»

انتقاد ندوی به این نظر این است که رابطه‌ی انسان با خدا را عمدتاً در رابطه‌ی حاکمیت و محکومیت می‌بیند. ندوی می‌گوید از دیدگاه مودودی و سید قطب اساس رابطه‌ی انسان و خدا در «حاکمیت مطلق» معنا می‌شود و گویا هدف اساسی انبیا اقامه‌ی حاکمیت الهی بوده است. به باور نویسنده، این امر گر چه نتیجه‌ی مسلّم ایمان است اما تنها گوشه‌ی کوچکی از رابطه‌ی انسان و خداست و نه کلّ و حتی جزء بزرگ آن.

ندوی در تقویت نگاه خود آرای ابن تیمیه را در بیان معنای عبادت ذکر می‌کند. ابن تیمیه بر این باور است که عبادت با دو مؤلفه‌ی اطاعت و محبت محقق می‌شود و عبارت است از خضوع کامل به همراه محبت.

ندوی می‌گوید میان شرک جلی و اطاعت سیاسی نباید خلط کرد و همه‌ی این موارد نظیر انقیاد سیاسی و... از توابع شرک و بت‌پرستی است و در درجه‌ی ثانوی قرار می‌گیرد. به باور او، مبارزه‌ی انبیا با شرک و بت‌پرستی را نباید ثانوی و فرعی برشمرد.

به باور نویسنده، ابوالاعلی مودودی که اصل و کانون الوهیت را در سلطه و حاکمیت می‌بیند، نتیجتاً عبادت را نیز صِرفاً اطاعت و انقیاد ظاهری معنا می‌کند. اگر اخصّ خصایص الوهیت و ربوبیت، سلطه و استیلا است، حقیقت عبادت نیز صرفاً انقیاد و فرمان‌بَری است.

ندوی می‌گوید در این نگاه، عبادات دینی از اهمیت ثانوی برخوردار می‌شوند. او از مودودی نقل می‌کند که نوشته است: «پایه و اساس عبادت سه چیز است: وفاداری به ارباب،‌ فرمان‌برداری از ارباب و ادب و احترام به ارباب.»

ندوی سپس به آیاتی اشاره می‌کند که به کثرت انجام عبادات دینی از جمله استغفار و تهجد و ذکر و... ترغیب می‌کنند و همین نشانگر آن است که این عبادات، ارزش ثانوی ندارند.

ندوی بیم آن دارد که این تلقی از عبادت منجر شود رابطه انسان و خدا رابطه‌ای خشک و بی‌روح و محدود باشد و از کیفیات درونی و احوال شیرین معنوی عاری گردد. او می‌گوید اگر باور کنیم که هدف رسالت انبیا یک انقلاب دنیوی بوده است کوشش‌های ما ممکن است کم‌کم از شوق آخرت و محبت الهی فاصله بگیرد و به انگیزه‌های دنیوی و قدرت‌طلبی آلوده شود.

در تلقی مودودی چنان که ندوی با نقل گفته‌هایی از او نشان می‌دهد تمام انبیا سعی کرده‌اند انقلاب سیاسی برپا کنند و خود مودودی نیز گفته است که تنها هدف کوشش‌ها و فعالیت‌هایش ایجاد انقلاب در رهبری و قیادت است. همچنین مودودی باور دارد عبادت‌های خاص دینی مثل نماز و روزه و حج و... نوعی تمرین و شیوه‌ی آموزشی به شمار می‌روند که فرد را برای عبادتی بزرگتر که همان تأسیس حکومت الهی است، آماده می‌سازند.

ندوی با این نگاه زاویه دارد و می‌گوید در قرآن آمده که جهاد و حکومت به منظور اقامه‌ی نماز و انجام عبادات است و نه بالعکس:

«الَّذينَ إِن مَكَّنّاهُم فِي الأَرضِ أَقامُوا الصَّلاةَ وَآتَوُا الزَّكاةَ وَأَمَروا بِالمَعروفِ وَنَهَوا عَنِ المُنكَرِ وَلِلَّهِ عاقِبَةُ الأُمور»(حج:٤١)؛ «همان کسانی که هر گاه در زمین به آنها قدرت بخشیدیم، نماز را برپا می‌دارند و زکات می‌دهند و امر به معروف و نهی از منکر می‌کنند و پایان همه کارها از آن خداست!»

ندوی می‌گوید اشتیاق وصف‌ناشدنی پیامبر اسلام(ص) به شب‌زنده‌داری و انجام نوافل بسیار با تلقی ابزاری از عبادات جمع نمی‌شود و اگر عبادات دینی را تنها وسیله و ابزار تصویر کنیم، به پیوند عمیق قلبی فرد به آنها و نیز کیفیات مطلوب معنوی و باطنی عبادات صدمه زده‌ایم.

(٣)

تصوف در ترازو

محور انتقادی سوم کتاب «تفسیر سیاسی اسلام» عمدتاً به اندیشه‌های مودودی در خصوص ارزیابی تصوف بر می‌گردد. شاید بتوان گفت که این دست از انتقادات ندوی ناظر به کتاب «تجدید و احیای دین» ابوالاعلی مودودی است. 

مودودی در خصوص «تصوف» و نیز بیان یکی از عوامل عدم موفقیت سید احمد بریلوی و علامه اسماعیل شهید در کتاب «تجدید و احیای دین» گفته است: 

«آنان بیماری مسلمانان را از ناحیه‌ی تصوف به خوبی درک ننموده بودند؛ بدین سبب ناآگاهانه به آنان همان غذایی را می‌دادند که باید از آن کاملاَ پرهیز می‌شد... من بر خودِ تصوفی که این بزرگان آن را ارایه می‌نمودند هیچ اعتراضی ندارم؛ چرا که این تصوف در واقع از لحاظ روح همان تصوفِ اصیل اسلام است و ماهیت آن با «احسان» هیچ تفاوتی ندارد؛ ولی آنچه من آن را شایسته‌ی پرهیز می‌دانم استفاده از رموز و اشارات صوفیانه و زبان تصوف و ابقای روش‌های مشابه با روش‌های تصوف است... اکنون وضع به گونه‌ای است که شخصی هر چند آموزه‌های صحیحی ارایه کند، ولی به محض استفاده از این قالب، همه‌ی بیماری‌هایی که در اثر قرن‌ها رواج عمومی به آن وابسته بوده‌اند، فوراً عود می‌کنند. پس همان‌طور که چیز پاکی همچون آب می‌تواند برای بیمار در صورت مضر بودن ممنوع گردد، این قالب نیز با وجود مباح بودن قطعاً از این لحاظ قابل ترک است؛ در همین لباس به مسلمانان مواد مخدر تزریق می‌شده است و به محض نزدیک شدن با آن این بیماران مزمن یاد همان چیزی می‌افتند که قرن‌های متوالی... به سوی خواب هدایت‌شان می‌کرده است.»(نقل از ترجمه‌ی عبدالغنی سلیم قنبرزهی، نشر احسان). 

ندوی مخالفت می‌کند و با نقل عباراتی از خود مودودی در بیان خدمات اجتماعی آن دو بزرگوار می‌گوید که آن‌دو در اصلاح رفتار مردم، جهاد و اقامه‌ی حکومت بر منهاج نبوت کوشیدند و به اعتراف خود مودودی، این دو بزرگوار در عین حال که امامان تزکیه و تصوف بودند دست به این اقدامات و مساعی زدند.

به باور ندوی، طلایه‌دار هر یک از جنبش‌های جهادی، غالباً یک شخصیت روحی توانا بوده است. او در تأیید مدعای خود به فعالیت‌های انقلابی صوفیه اشاراتی می‌کند. به نقش پررنگ صوفیه در عصر تاتار که استمرار دین و دعوت را تضمین کردند و سرآخر موجب شدند که برخی پادشاهان تاتار اسلام بیاورند و در فرهنگ اسلامی ادغام شوند. در هند و زمان حکمرانی «اکبر شاه» که موجی از الحاد و بی‌دینی همه جا دامن می گسترد، شیخ احمد سر هندی معروف به مجدد الف ثانی، پرچمدار انقلابی اصلاحی شد.

ندوی می‌گوید همه‌ی کسانی که از اوایل قرن نوزدهم تا نیمه‌ی قرن بیستم در برابر نیروهای استعمارگر ایستادگی کردند و به میدان جهاد قدم نهادند از صوفیه و مشایخ روحانی بوده‌اند.

از باب مثال وی به امیر عبدالقادر الجزایری، پیشاهنگ جهاد در الجزایر اشاره می‌کند. وی صوفی‌مشرب بود و کتابی در تصوف با نام «المواقف» دارد.

همچنین شیوخ نقشبندیه پس از حمله روس‌ها به داغستان(به سال ١٨١٣م) به مبارزه برخاستند و خواهان تطبیق شریعت بودند.

بارزترین نمونه‌ی جمع بین جهاد و تصوف، به باور ندوی، احمد شریف سنوسی است. درویش‌های سنوسی باعث شدند ایتالیایی‌ها به مدت ١٥ سال نتوانند در برقه و طرابلس جای پایی باز کنند.

ندوی حتی سید جمال افغانی و امام حسن البنا را هم در همین عداد ذکر می‌کند. می‌گوید دکتر احمد امین به او گفته است که رشید رضا و استادش عبده، اهل ذوق و تصوف بوده‌اند.

او همچنین با استناد به خاطرات حسن البنا می‌نویسد که وی ابتدا در طریقه‌ی حصافیه شاذلیه بیعت داد و در سِلک اخوان حصافیه درآمد و خود را به اوراد و اذکار آن طریقه، پایند ساخت. ندوی می‌گوید بزرگان این طریقه صوفیه به وی گفته‌اند که حسن البنا تا پایان زندگی و حتی در دشوارترین شرایط بر اوراد و اذکار خود پایبندی نشان می‌داد و خود حسن البنا در «رسالة المؤتمر الخامس» ضمن برشمردن خصایص جنبش اخوان، ‌یکی از اوصاف این جنبش را «حقیقة صوفیه» می‌خواند.

ندوی در ذکر چهره‌هایی که جامع تصوف و جهاد بودند، به امام سید احمد شهید نیز اشاره می‌کند. ندوی این ابیات اقبال لاهوری را در وصف چنین پیشوایانی می‌داند، کسانی که بین جنبه‌ی صوفیانه و اصلاح‌گری اجتماعی جمع کرده‌اند:

تکیه بر حجت و اعجاز بیان نیز کنند

کار حق گاه به شمشیر و سنان نیز کنند

گاه باشد که ته خرقه زره می‌پوشند

عاشقان بنده‌ی حال‌اند و چنان نیز کنند

ندوی می‌نویسد: « نمی‌تواند به عده قلیلی از متصوفه که عزلت را پسندیده‌اند استناد جُست... جمعیت بزرگ و قابل ملاحظه‌ای از امامان تصوف و صاحبان طریقت وجود دارد که در میدان جهاد و مبارزه و باقی ماندن در اجتماع از گروه اول ممتاز و برای دیگران الگو بودند.»

ندوی تأکید می‌کند که «استقرار حکومت اسلامی با آنکه حایز اهمیت فوق العاده است، هدف اصلی و کلّ دین بشمار نمی‌رود، بلکه وسیله‌ای است لازم برای هدفی والاتر.»  

ندوی تذکر می‌دهد که «اقامه دین» تنها مرادف کوشش برای تأسیس حکومت اسلامی نیست، بلکه مُراد از آن حفاظت کلّ دین، اعم از عقاید و عبادات و معاملات از هر نوع کژی و انحراف است و در تأیید این نکته از آرای امام ولی الله دهلوی در «ازالة الخفاء عن خلافة الخلفاء» و نیز علامه آلوسی در «روح المعانی» یاری می‌جوید.

از این‌رو، کارنامه‌ی صوفیه را به استناد اینکه کوشش‌های درخوری برای تأسیس حکومت اسلامی نداشته‌اند، نمی‌توان ناچیز جلوه داد. 

*

در پایان می‌توان کتاب «تفسیر سیاسی اسلام» را کتابی انتقادی و از سرِ انصاف و ژرف‌نگری دانست که ابوالحسن ندوی به اندیشه‌های طرح‌شده در دو کتاب «اصطلاحات چهارگانه» و «تجدید و احیای دین» ابوالاعلی مودودی و نیز آرای سید قطب در «نشانه‌های راه» معطوف داشته است و نگرانی محوری نویسنده را، کم‌رنگ شدن ابعاد عاطفی و معنوی اسلام و فاصله‌گرفتن از جاذبه‌های روحانی این آیین آسمانی در اثر خوانشی به شدّت سیاسی از تعالیم اسلام برشمرد.

آن زمان که ابوالحسن ندوی از تفسیر سیاسی اسلام به ویژه‌ در نوشته‌های مودودی و سید قطب انتقاد می‌کرد، عُمق و گستره‌ی این نگرانی شاید به روشنی به چشم نمی‌آمد، اما هم‌اکنون که شاهد رویش رو به فزون جریان‌های افراطی، خشونت‌گستر و پیکارجو هستیم، بیش از پیش می‌توان به اهمیت این دلنگرانی‌ها از خوانش سیاسی اسلام پی بُرد.

عمده‌ی کوشش ندوی در این کتاب بیان این نکته است که دین، کتاب قانون نیست و روح دین، کیفیات باطنی و جذبه‌های روحانی است و رابطه‌ی انسان و خدا، بیش از آنکه رابطه‌ی حاکم و محکوم باشد، رابطه‌ی محبّ و محبوب است. 

خدا، سُلطه نیست، عشق است.

 

کتاب «تفسیر سیاسی اسلام در آینه‌ی نوشته‌های بعضی از نویسندگان معاصر» که به قلم عبدالقادر دهقان به فارسی برگردانده شده است، نخستین بار در بهار ١٣٧٨ و به توسط انتشارات احمد چاپ انتشار یافت.