به نام خداوند مهربان مهرورز

خطبه‌ی نخست: 

ستایش از آن خداست. او را می‌ستاییم، از او یاری می‌جوییم و از وی راهنمایی می‌طلبیم. از شر نفس و کردار ناشایست خویش به او پناه می‌بریم. هر که را خدا هدایت کند، کسی نتواند او را گمراه کند و هر کس را که او گمراه کند، برایش راهنما و دوستی نخواهی یافت. گواهی می‌دهم که معبودی جز او نیست، او یکتا و بی‌همتاست. خدایی او را می‌پذیریم و انکار منکران و کفر کافران را قبول نداریم. گواهی می‌دهم که سرورمان محمد ـ صلی الله علیه و سلم ـ فرستاده‌ی خداست؛ او که امانت را به جای آورد، امت را نصیحت کرد، پوشیدگی را زدود، و در راه خدا به درستی و کامل جهاد و کوشش کرد. خدایا ما را از تاریکی نادانی و توهم به در آور و به نور معرفت و دانش برسان. از لجنزار شهوت به بهشت تقرب نایل گردان. 

خویشتن‌داری مهم‌ترین حکمت روزه است: 

برادران گرامی، در آستانه‌ی ورود به دومین رکن بزرگ عبادت در اسلام، یعنی روزه‌داری قرار گرفته‌ایم. امام شافعی ـ رحمة الله تعالی ـ گفته است: «عبادات در پی تأمین منافع مردم هستند». اما از روزه‌داری در این ماه به چه مصلحت و منفعتی می‌رسیم؟ زیرا خداوند عزوجل هنگامی که در جای دیگری گفته است: «خُذُوا مَا آَتَیْنَاکُمْ بِقُوَّةٍ وَاذْکُرُوا مَا فِیهِ». (بقره/۶۳). (آن‌چه را به شما داده‌ایم، با قدرت بگیرید و آن‌چه را در آن هست، به یاد بیاورید). گویا خداوند ما را تشویق می‌کند تا حکمت روزه را بفهمیم و خود را کنترل نماییم. آیا در مسیر درست هستیم؟ آیا روزه‌ای می‌گیریم که خداوند خواسته است؟ گاهی با گذشت روزگار، ممکن است روزه به یک عادت تبدیل شود و از دیانت فاصله بگیرد؛ بیدار ماندن‌های آمیخته به نامحرم، خوردن غذاهای لذیذ و خوشمزه، سخنان بیهوده و پوچ، غیبت، سخن‌چینی و.... عادت کرده‌ایم که دیدار‌ها، شب‌نشینی‌ها و مهمانی‌ها در رمضان باشد، گویا این ماه به خوردن، نوشیدن و مهمانی اختصاص دارد و چیز دیگری در آن نیست. هنگامی که از ماهیت و جوهر و حقیقت دین دور شویم، عبادات به نمادهایی ظاهری و خشک و بی‌محتوا تبدیل می‌گردد. 

روزه برای پرهیز از شبهات به وسیله‌ی أمور یقینی و نیز شرک زدایی با توحید است. 

پرسش بزرگ این است: هدف خداوند متعال از روزه‌داری در این ماه چیست؟ و حکمت غایی روزه چه می‌باشد؟ قرآن کریم می‌گوید: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آَمَنُوا کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیَامُ کَمَا کُتِبَ عَلَى الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ». (بقره/۱۸۳). (هان‌ای کسانی که ایمان آورده‌اند روزه بر شما مقرر شده آن گونه که بر کسان پیش از شما مقرر گردیده است، تا شاید تقوا پیشه کنید). 

در برابر انسان همواره شهوات و شبهات وجود دارد و افکاری در جامعه مطرح می‌شود که همه‌اش گمراهی است؛ افکاری الحادی، مادی، توجیه‌مدار و منفعت طلب. چه قدر طرح‌ها در دنیای کنونی فراوان گشته است! که اکثرشان از شیوه‌های الهی به دور هستند. یکی از حکمت‌های روزه پرهیز از شبهات به وسیله‌ی أمور یقینی است. باید با توحید از شرک گریخت، با طاعت از معصیت دور شد و با شناخت خدا از بدگمانی نسبت به وی دوری کرد. «لعلکم تتقون». 

انسان از چه چیزی می‌پرهیزد؟ از چیزی هراسناک، خطرناک و ویرانگر. «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آَمَنُوا کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیَامُ کَمَا کُتِبَ عَلَى الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ». 

هر کس پندارش درست شد، حرکتش درست می‌شود: 

برادرم، خوب دقت کن، تو پیش از حرکت چه می‌کنی و چه در سر داری؟ مثلا چه چیز باعث شد به دیدار دوستت بروی؟ طبیعتا قبل از انجام کار، اندیشه و نگرشی در ذهن داشته‌ای. اگر پنداشت درست باشد، حرکت درست است، و اگر پنداشت درست نباشد، حرکت هم درست نیست. انسان موجودی متحرک است، اما چه چیز او را به حرکت وامی‌دارد؟ نیاز به خوردن و نوشیدن. این نیازی اساسی است تا زنده بماند. چه چیز عامل حرکتش است؟ نیاز به دیگران، نیاز به ازدواج، تا نوع بشری باقی بماند. اگر خداوند شهوت را در مردان و زنان نمی‌گنجاند، نسل بشری منقرض می‌-گردید. حس برتری جویی ـ و اگر خواستی آن را برتری در زمین نام بگذار ـ برای حفظ نام و شهرت است و اگر این میل وجود نداشت، در جامعه شاهد قهرمانان نبودیم. تو به خوردن نیاز داری، تا بمانی، به ازدواج نیازمندی تا نسل بشر بماند و به برتری و پیشرفت نیاز داری تا نام و آوازه‌ات بماند. 

برادران، این نیاز‌ها می‌تواند به بهترین روش مطابق برنامه‌های خدا برآورده شود تا در این صورت پیشرفت به سوی خدا باشد. هم‌چنین می‌تواند به بد‌ترین حالت پاسخ داده شود، تا خلاف شیوه‌های خدایی باشد. داستان نیاز این گونه است. پس نیازهایی وجود دارد که شریعت آن‌ها را مشروع دانسته است و تو می‌توانی مطابق برنامه‌ی الهی آن‌ها را برآورده کنی؛ تو مؤمن هستی، تو تقوا پیشه کرده-ای، تو روزه‌دار هستی، تو تندرست هستی، تو در امان هستی، تو از آرامش برخورداری، تو مورد حمایت قرار گرفته‌ای، تو دارای توفیقات می‌باشی، خداوند از تو دفاع می‌کند و... اگر انگیزه‌ها و نیاز‌هایت را طبق شیوه‌ی خدا برآورده کنی، می‌توانی به روش مشروع ازدواج کنی، از ثروت بهره-مند گردی و آن را به روش درست مصرف کنی، و می‌توانی آن قدر مهم و مشهور شوی که انگشت نما گردی و کارهای نیکوی فراوانی به انجام برسانی. 

انسان باید به وسیله‌ی طاعت از معصیت دوری کند: 

روزه شارژی سالانه برای مؤمن است.‌ای برادران،‌ای مؤمنان، دوباره به این آیه توجه کنید: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آَمَنُوا کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیَامُ کَمَا کُتِبَ عَلَى الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ». (بقره/۱۸۳).‌ای مؤمنان روزه بگیرید تا شاید به وسیله‌ی مسائل یقینی از شبهات بپرهیزید، تا شاید به وسیله‌ی رضوان الهی از خشم وی دوری کنید، تا شاید با طاعت از معصیت دور شوید و تا شاید به حسن ظن به خدا از سوء ظن نسبت به او فاصله بگیرید، زیرا خوش گمانی به خدا بهای بهشت است. گویا خداوند خواسته است تا نمازهای پنج‌گانه شارژهایی روزانه باشند. مبالغه نکرده‌ام اگر بگویم خودت را کاملا به تلفن همراه تشبیه کن که به شارژ نیاز دارد و اگر شارژ نشود خاموش و ساکت می‌گردد. باید شارژی وجود داشته باشد. تو شارژی روزانه به نام نمازهای پنج‌گانه داری، و شارژی هفتگی به نام نماز جمعه. شارژر نماز تو را تا نماز بعدی شارژ می‌کند، ولی شارژر جمعه تا یک هفته ادامه دارد، زیرا خطبه‌ی جمعه بحثی موثق و سرشار از آیات، احادیث، داستان، ضرب المثل و مجموعه‌ای از افکار و اندیشه‌هاست که بر تو عرضه می‌شود و باعث افزایش پذیرش، افزایش توجه، افزایش خشیت و کثرت فرمانبری از خداوند عزوجل می‌گردد. این شارژی هفتگی است. ما شارژی سالانه به نام رمضان داریم که سی روز ادامه دارد. پس نماز‌ها یک شارژر است، جمعه یک شارژر است، رمضان یک شارژر طولانی و سی روزه است، و حج هم شارژری برای تمام عمر است که فرد را مثل روز تولد پاک می‌گرداند. 

 «من صام رمضان ایمانا و احتسابا غفر له ما تقدم من ذنبه». (هر کس رمضان را از روی ایمان و به امید پاداش روزه بگیرد، گناهان گذشته‌اش آمرزیده می‌شود). 

روزه واقعی باعث گناهان می‌شود، گرچه همانند کوه‌ها باشد. در قالب یک مثال به شما مژده دهم: تصور کنید فردی سی و هفت میلیون دلار بدهی دارد، منزلش مصادره شده است، خودش در حصر است، قرار است محاکمه شود تا به زندان بیفتد و مصیبت بزرگی را متحمل گردد، ولی کسی به او می‌گوید: اگر فلان کار را سی روز انجام دهی، تمام بدهی‌هایت بخشوده و تسویه می‌شود. به نظرت او چه خواهد کرد؟ آیا از نظر مادی یک ثانیه درنگ می‌کند؟ بخشوده شدن سی و هفت میلیون دلار، رفع حصر، لغو محاکمه، خلاص از زندان و.... 

سعد بن ابی وقاص جمله‌ای دارد که هرچه آن را تکرار می‌کنم از آن سیر نمی‌شوم. او گفته است: «ثلاثة أنا فیهن رجل، وفیما سوى ذلک أنا واحد من الناس، من هذه الثلاثة: وما سمعت حدیثاً من رسول الله صلى الله علیه وسلم إلا علمت أنه حق من الله تعالى». (سه چیز است که من در آن‌ها مرد هستم و در غیر این موارد من یکی از مردم می‌باشم... از این جمله است: هرگاه حدیثی از رسول الله ـ صلی الله علیه و سلم ـ شنیدم، دانستم که یک حقیقت از سوی خداوند متعال است...). منظور از «مرد» در متون قرآن و سنت، جنس مرد و نر نیست؛ منظور قهرمان است، قرآن فرموده است: «رِجَالٌ لَا تُلْهِیهِمْ تِجَارَةٌ وَلَا بَیْعٌ عَنْ ذِکْرِ اللَّه». (نور/۳۷). (قهرمانانی که هیچ تجارت و معامله‌ای آنان را از یاد خدا مشغول نمی‌کند). 

پس به این گفته‌ی رسول الله یقین کن که فرموده است: «من صام رمضان إیماناً واحتساباً غفر له ما تقدم من ذنبه». (متفق علیه از طریق ابوهریره). 

اگر گناهانت به اندازه‌ی کوه‌هاست و رمضان را روزه بگیری، بخشوده می‌شوی، به شرطی که طبق أراده‌ی خدا باشد و به طاعت اختصاص دهی، نه دیدن محموعه‌های تلویزیونی، به عبادت ب‌پردازی نه عادت، تقوا باشد نه معصیت، روی آوری باشد نه روی گردانی. «من صام رمضان ایمانا و...». «وَمَا یَنطِقُ عَنِ الْهَوَى. إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْیٌ یُوحَى». (نجم/۳ و۴). (از هوس سخن نمی‌گوید. نیست آن جز وحی‌ای که فهمانده می‌شود). 

برخی از علما گفته‌اند: بالا‌ترین درجات تلاوت قرآن کریم، خواندن به طور ایستاده در مسجد به هنگام نماز است. یعنی بالا‌ترین درجه و پاداش از آن کسی است که قرآن را در حال قیام نماز و در مسجد می‌خواند، مثل تراویح که در مسجد برگزار می‌گردد. رمضان، ماه قرآن کریم است، ماه آمرزش است، ماه توبه است، ماه آشتی با خداست، ماه روی آوری به سوی الله است، ماه نماز شب است، ماه نماز صبح با جماعت است. «من صام رمضان ایمانا و...». 

هر کس خدا را یاد کند، به تکلیف بندگی عمل کرده است و هر کس را که خدا یاد کند، به امنیت و آرامش دست یافته است. برادران، امام شافعی ـ رحمه الله ـ گفته است: «عبادات به منافع بندگان وابسته است». قرآن درباره‌ی نماز فرموده است: «وَأَقِمِ الصَّلَاةَ إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاء وَالْمُنکَرِ وَلَذِکْرُ اللَّهِ أَکْبَر». (عنکبوت/۴۵). (نماز را برپای دار که به یقین نماز از بدی و زشتی باز می‌دارد و قطعا یاد خداوند بزرگ‌تر است). 

امام ابن عباس ـ رضی الله عنه ـ عبارت دقیقی در این باره دارد: «ای نمازگزار، یاد خدا از تو، مهم-‌تر از یاد تو از اوست؛ تو اگر او را یاد کنی، به وظیفه‌ی بندگی‌ات عمل کرده‌ای، ولی اگر او تو را یاد کند، به تو امنیت می‌بخشد». 

 «فَاذْکُرُونِی أَذْکُرْکُمْ». (بقره/۱۵۲). (مرا یاد کنید تا شما را یاد کنم). 

ذکر خدا یک تکلیف عبادی است. «فَأَیُّ الْفَرِیقَیْنِ أَحَقُّ بِالْأَمْنِ إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ. الَّذِینَ آَمَنُوا وَلَمْ یَلْبِسُوا إِیمَانَهُمْ بِظُلْمٍ أُولَئِکَ لَهُمُ الْأَمْنُ وَهُمْ مُهْتَدُونَ». (انعام/۸۱ـ۸۲). (اگر می‌دانستید پس کدام گروه مستحق امنیت است؟ کسانی که ایمان آوردند و ایمان خویش را به ستم نیالودند، صرفا ایشان برایشان امنیت است و آنان هدایت یافتگان‌اند). نگفت: «أولئک الأمن لهم» (آنان امنیت برایشان است)، یعنی هم برای ایشان است و هم برای غیرشان، زیرا هنگامی که شبه جمله‌ی «لهم» مقدم گشته است، بیانگر انحصار است؛ امنیت تنها برای ایشان است. یعنی جز مؤمن کسی از نعمت امنیت برخوردار نمی‌گردد. 

اگر خدا را یاد کنی، تو را یاد می‌کند و اگر تو را یاد کند، یعنی به تو امنیت و آرامش می‌بخشد، اگر تو را یاد کند، به تو نعمت رضایت می‌دهد، اگر تو را یاد کند، به تو نعمت توفیق عطا می‌نماید، اگر تو را یاد کند، به تو نعمت رشد می‌بخشد، اگر تو را یاد کند، از تو پاسداری می‌نماید و اگر تو را یاد کند، تو را رستگار می‌گرداند. در حدیثی آمده است: «استقیموا و لن تحصوا». (ابن ماجه از طریق ثوبان). (پایدار باشید که هرگز توان شمارش ندارید). 

پس، یاد خدا از تو، مهم‌تر از یاد تو از خداست. نماز این گونه است. 

انسان باید به وسیله‌ی اطاعت از خدا از خشمش بپرهیزد و با رضوانش از نفرتش بگریزد. 

گفتیم درباره‌ی روزه قرآن کریم گفته است: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آَمَنُوا کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیَامُ کَمَا کُتِبَ عَلَى الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ». (بقره/۱۸۳)، در عبارت «لعلکم تتقون» مفعول منه حذف شده است، یعنی نگفته است از چه چیزی بپرهیزید، پس به طور کلی و مطلق است. شاید بپرهیزید از هر شری، از هر اشتباهی، از هر مصیبتی، و از هر چیزی که شما را از خداوند دور می‌کند. روزه این خاصیت را دارد. 

زکات، نفس انسان را پاک می‌کند و او را از آزمندی و بخل می‌پیراید. ‌

 «خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَکِّیهِمْ بِهَا». (توبه/۱۰۳). (از أموالشان صدقه بگیر که ایشان را با آن پاک کنی و رشد دهی). 

قرآن می‌گوید: زکات تو را می‌پیراید و به رشد می‌رساند. اما چه چیز را پاک می‌کند؟ سرمایه‌دار را از آزمندی و خسیسی پاک می‌کند. ما اگر به یک بیماری خطرناک، کشنده و ویرانگر مبتلا باشیم، چه می‌کنیم؟ به خدا سوگند، مبالغه نمی‌کنم؛ آزمندی و بخل یک بیماری خطرناک و خبیث است که اگر انسان را دچار کند، او را احمق می‌گرداند. فرد بخیل مستمند می‌زید تا ثروتمند بمیرد. باری جوانی که پدرش مرده بود و برایش سرمایه‌ی هنگفتی به جای گذاشته بود، اما او را تربیت نکرده بود و خدا را به او نشناسانده بود، چند روز پس از فوت پدر از او پرسیدند: به کجا می‌روی؟ من مجبورم جمله‌اش را دقیق نقل کنم، گفت: می‌روم تا با روح پدرم مست شوم! چون پدر او را آموزش نداده بود، خدا را برایش معرفی نکرده بود، تنها برایش مال به جای گذاشته بود، برایش دانش به جای نگذاشته بود. فرزندم، دانش بهتر از مال است، زیرا دانش از تو پاسداری می‌کند، اما تو باید پاسدار مال باشی. نفقه و هزینه از مال می‌کاهد، در حالی که دانش به وسیله‌ی نفقه و هزینه زیاد می‌شود. فرزندم، زراندوزان هنوز که زنده بودند، مردند، اما دانشمندان در طول روزگاران زنده خواهند ماند، پیکر علما ناپدید می‌شود، ولی آثارشان در دل‌ها به جای می‌ماند. 

باری به دیدار دوستی رفتم که بیش از صد سال عمر داشت. او تمام عمرش را در راه آموزش قرآن کریم سپری کرده بود. به من گفت: سی و هشت نوه دارم که اکثرشان حافظ قرآن کریم هستند. مؤمن مبارک است؛ خودش، خانواده‌اش، پسرانش، دخترانش، داماد‌هایش، عروس‌هایش و نوادگانش. مرد و زن پیر می‌شوند و می‌میرند، اما پسران با همسرانشان و دختران با شوهرانشان به زندگی ادامه می‌دهند و یاد آنان را بلند نگه می‌دارند. سی و هشت نوه که بیشترشان حافظ قرآن کریم هستند. 

برادران بزرگوار، «خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَکِّیهِمْ بِهَا». صدقه، غنی را از بخل، فقیر را از کینه و مال را از تعلق حق غیر پاک می‌کند. 

صدقه نفس غنی را رشد می‌دهد، زیرا لبخند و شادی را در چهره و دل کسانی که به آنان کمک کرده است، می‌بیند، آشفتگیشان را می‌زداید و دل‌هایشان را پاک می‌کند. صدقه نفس فقیر را نیز می‌-پیراید و می‌بیند که جامعه به او اهمیت می‌دهد. صدقه مال را از تعلق حق دیگران پاک می‌گرداند. مال را رشد می‌دهد، درون مستمند را ارتقا می‌دهد و درون ثروتمند را بزرگ می‌نماید. زکات این گونه است: «خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَکِّیهِمْ بِهَا وَصَلِّ عَلَیْهِمْ إِنَّ صَلَاتَکَ سَکَنٌ لَهُمْ». 

حج برای این است تا انسان بداند که خدا می‌داند. برادران، درباره‌ی حج آیه‌ی بسیار دقیقی در قرآن کریم آمده است: «لِتَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ یَعْلَمُ». (مائده/۹۷). (تا بدانید که قطعا خدا می‌داند). 

هنگامی که بدانی خداوند می‌داند، تمام مشکلات تو حل خواهد شد. هرگاه به طور یقینی بدانی که خداوند می‌داند، نمی‌توانی گناه کنی. اگر بدانی که خداوند می‌داند، نمی‌توانی از او دور شوی. اگر بدانی که خدا می‌داند، به بندگان بدی نمی‌کنی. اگر بدانی که خداوند بر أحوال تو آگاه است، حتی یک درهم پول حرام نمی‌خوری. اگر بدانی که می‌داند، به اشتباه و معصیت نزدیک نمی‌شوی. 

حج برای آن است که بدانی که خداوند می‌داند. زکات برای پاکی و رشد است که مستمند، سرمایه‌دار و سرمایه را پاک می‌داند، و فقیر، غنی و مال را رشد می‌دهد. نماز یادآوری مهم خداست؛ تو او را یاد می‌کنی و او تو را به یاد می‌آورد: «فاذکرونی اذکرکم». (بقره/۱۵۲). (مرا یاد کنید تا شما را یاد کنم). اگر او تو را یاد کند، به تو آرامش، خشنودی، خوشبختی، همسر نیکو، فرزندان شایسته، وجهه‌ی خوب و آسایش می‌بخشد. قرآن فرموده است: «سیهدیهم و یصلح بالهم». (محمد/۵). (هدایتشان خواهد کرد و کارشان را سامان می‌دهد). به تو هدایا و عطایای بی‌شماری خواهد بخشید. این حدیث را حفظ کن و آن را بر تابلویی در منزل آویزان گردان: «استقیموا و لن تحصوا». (ابن ماجه از طریق ثوبان) (پایداری ورزید که هرگز در شمار نمی‌گنجید). یعنی برکات استقامت قابل شمارش نیست. 

روزه بیانگر اخلاص است: 

برادران بزرگوار، روزه عبادتی مخلصانه است. گاهی انسان در اخلاص خود شک می‌کند، اما وقتی روزه گرفت، اخلاص و ایمان دارد، بویژه در این روزهای گرم که دما به چهل و چهار یا چهل و پنج درجه می‌رسد و نزدیک است انسان در ساعت دوازده از تشنگی بمیرد، ولی وقتی به منزل می‌-رود و آب خنک را در یخچال می‌بیند، در حالی که کسی هم او را نمی‌بیند، باز هم نمی‌نوشد، اما چه چیز مانع نوشیدن حتی یک قطره از آن آب گوارا می‌گردد؟ ایمان به خدا. گویا وقتی روزه می‌-گیری، خدا به تو می‌گوید: تو مرا دوست داری، تو به من ایمان داری، از دانش و وجودم آگاه هستی، چه چیز تو را باز داشت؟ در حالی که یخچال پیش رویت است، آب خنک کنارت هست، در خانه تنها هستی، تمام پنجره‌ها بسته است، می‌توانی یک لیوان آب بنوشی، اما دست می‌کشی، پس اخلاص و ایمان داری. 

به همین سبب علما گفته‌اند: روزه داری، عبادت اخلاص است. 

برای تقریب معنا مثالی بزنم: اگر پدری به پسرش بگوید، دندا‌‌نهایت را مسواک بزن، روشن است که این به نفع فرزند است. اگر بگوید تکالیف و مشق‌هایش را بنویسد، واضح است که به سود فرزند است. اگر صد راهنمایی برای فرزندش داشته باشد، مشخص است که به سود خود بچه هست، اما اگر فرزند بسیار گرسنه باشد، غذا هم حاضر و بسیار خوشمزه و لذیذ باشد، ولی پدر بگوید: نخور، دلیل این فرمان پدر روشن نیست، چون پدر خودش مشغول خوردن است، غذا هم حلال و آماده است، فرزند نیز گرسنه است، اما چرا نخورد؟ اگر فرزند بگوید: چشم پدر جان نمی‌خورم، این بیانگر اعتماد کامل فرزند به پدر است. 

خدا تو را از زنا، شرابخواری، دزدی، دروغ و... بازداشته و همچنین به تو گفته است هجده ساعت نخور و ننوش، حتی یک لقمه و یک جرگه، تو می‌گویی: چشم. این نشانگر اخلاص در روزه است و دلیلی قطعی بر وجود ایمان در توست. تو از خدا می‌ترسی و یقین داری که تو را می‌بیند، گرچه تنها در منزل باشی. روزه عبادتی مخلصانه است، چون تو را از کارهای حلال بازداشته است. اما مشکل این‌جاست که از حلال‌هایی مثل خوردن و نوشیدن دست می‌کشی، ولی از حرام‌هایی مثل غیبت، دروغ، فریب و... خودداری نمی‌کنی!! آیا عاقلانه است که به خاطر خدا خوراک و نوشیدن را‌‌ رها کنی، ولی از حرام دست نکشی؟! بعید است. پذیرش این دوگانگی دشوار است. همه‌ی غیر مسلمانان می‌خورند، ولی تو به عنوان یک مسلمان در تابستان و زمستان از خوردن و نوشیدن دست برمی‌داری. پس، هنگامی که در دست کشیدن از حلال‌‌ها تابع فرمان خدا می‌شوی، آیا خردمندانه است که در گناهان و اشتباهات تابع فرمانش نباشی؟! خیلی بعید است، هزاران هزار بار بعید است!! 

روزه باعث تقویت أراده در راه طاعات و عبادات است. حلال را‌‌ رها کردی، پس ترک حرام در اولویت است. منظور پیامبر ـ صلی الله علیه و سلم ـ از این حدیث صحیح همین است: «کل عمل ابن آدم له، إلا الصیام فإنه لی وأنا أجزی به». (متفق علیه از طریق ابوهریره). (تمام کارهای آدمی-زاد از خودش است، جز روزه که از آن من است و من پاداشش را می‌دهم). نماز از خودش، حج از خودش، راستی از خودش، امانتداری از خودش، طاعت از خودش، استقامت از خودش، اما روزه از آن من است. 

روزه، کرنش در برابر خواست خداست: 

برادران، هرگاه حکمت طاعت روشن باشد و تو آن را به انجام برسانی، پاداش می‌بری، ولی اگر حکمتش را ندانی و انجامش بدهی، دوچندان مزد می‌گیری، زیرا هرچه حکمت عبادت مشخص‌تر باشد، پاداش کمتر است. روزه به دلیل پاداش زیاد دارد که حکمتش خیلی روشن نیست؛ چرا من گرسنه و تشنه نخورم و نیاشامم؟ تو نمی‌توانی یک فرد غیر مسلمان را بر نخوردن و ننوشیدن وادار کنی، زیرا می‌گوید: روزه برایم دشوار است، چرا نخورم و ننوشم؟ مسلمان به چیز جالب و مهمی رسیده است که‌‌ همان کرنش در برابر خداوند است. «تمام کارهای آدمیزاد از خودش است، جز روزه که خودم پاداشش را می‌دهم». 

نگاه باید در طول سال کنترل شود، اما در رمضان این فرمان شدید‌تر است. قرآن فرموده است: «قل للمؤمنین یغضوا من ابصارهم». (نور/۳۰). (به مؤمنان بگو از نگاه‌های خویش بکاهند). 

تو در خانه نشسته‌ای، اتاق تاریک است، روبه‌روی تو ساختمان دیگری قرار دارد و در بالکن آن، خانم همسایه با لباسی نیمه برهنه و نامناسب مشغول کاری است، اما نگاهت را کنترل می‌کنی. به راستی آیا روی زمین نهادی یافت می‌شود که این نگریستن را ثبت و کنترل کند؟ محال است، اما خدا ثبت می‌کند، زیرا فرموده است: «یعلم خائنة الأعین و ما تخفی الصدور». (غافر/۱۹). (خیانت چشم‌ها و آن‌چه را سینه‌ها پنهان می‌کند، می‌داند). تنها خدا توان ثبت خیانت چشم و راز دل را دارد. 

برادران، چکیده‌ی سخن آنکه رمضان یک دوره‌ی فشرده است و می‌تواند باعث رهایی از جهنم شود، حتی سبب آمرزش همه‌ی گناهان و اشتباهات گردد و به خشنودی خدا از انسان بینجامد، به شرطی که واقعا روزه باشد، نه یک عادت. 

رمضان مشارکتی وجدانی میان مستمندان و ثروتمندان است: 

معمولا فرد غنی إحساس گرسنگی نمی‌کند، زیرا برایش خوردنی و نوشیدنی فراهم است و همه چیز در بهترین حالت وجود دارد، اما در رمضان طعم گرسنگی را می‌چشد. او اکنون روزه دارد و با انتخاب خودش گرسنگی را تحمل می‌کند، در حالی که فقیر بدون انتخاب گرسنه است. در رمضان مشارکتی وجدانی و احساسی بین فقیر و غنی به وجود می‌آید. سرمایه‌دار اکنون روزه دارد، ولی هنگام إفطار مشکل ندارد، چون چیزی برای خوردن دارد و از خوراکی‌ها و نوشیدنی‌های متنوع و میوه و... بهره می‌گیرد، اما مستمند در غیر رمضان هم گرسنه است و چیزی برای خوردن ندارد. گویا خداوند از ما خواسته است تا با تحمل گرسنگی حالت فقیر را دریابیم.‌ای ثروتمند! خداوند خواسته است تا در رمضان حال فقرا را درک کنی، نه اینکه تنها به فکر فقیران باشی. تفاوت بسیاری است میان کسی که می‌گوید فلانی صد ضربه شلاق خورد و بین کسی که در عمل آن شلاق‌ها بر بدنش فرود می‌آید. اندیشیدن در یک موضوع آسان است، اما تحمل آن سخت می‌باشد. گویا حکمت روزه آن است که اغنیا درد فقیران از جمله گرسنگی را حس کنند. 

زکات فطر بر هر کس که هزینه‌ی روزانه‌اش را دارد، واجب است: 

زکات بر اغنیا واجب است، اما خداوند در رمضان زکات فطر را بر همگان فرض کرده است، حتی کسی که خرج یک روزش را دارد و یک وعده می‌تواند با هزینه‌ی خودش سیر گردد. زکات فطر بر او فرض است. خداوند خواسته است تا فقیر هم طعم انفاق را بچشد،‌‌ همان گونه که از غنی خواست تا با روزه طعم گرسنگی را بچشد. أراده کرده است تا نیازمند نیز در طول سال یک‌بار لذت نفقه دادن را إحساس کند. پس باید زکات فطر را بدهی و گرنه ثواب روزه‌ات جز با پرداخت فطریه صعود نمی‌کند. بر هر کس که یک وعده خوراک دارد، فطریه واجب است. هدف از زکات فطر، چشیدن طعم انفاق است. 

برادران گرامی، باری دیگر به این دو حدیث توجه کنید: «من صام رمضان ایمانا و احتسابا...»، «من قام رمضان ایمانا و احتسابا...». (بخاری ومسلم). 

از خداوند منان برای خود و شما آمرزش می‌خواهم، از او آمرزش بخواهید که مستغفران وتوبه کنندگان رستگار خواهند شد. استغفرالله العظیم. 

خطبه‌ی دوم: 

الحمدلله رب العالمین، وأشهد أن لا إله إلا الله ولی الصالحین، وأشهد أن سیدنا محمداً عبده ورسوله، صاحب الخلق العظیم، اللهم صلِّ وسلم وبارک على سیدنا محمد وعلى آله وصحبه أجمعین. 

زیان دید هر که رمضان را دریافت و آمرزیده نشد: 

برادران گرامی، روزی پیامبر ـ صلی الله علیه و سلم ـ بر منبر بالا رفته، پای خود را بر نخستین پله گذاشته و فرمودند: آمین. بر پله‌ی دوم که پا گذاشتند، گفتند: آمین. بر سومین پله هم پا گذاشتند، گفتند: آمین. صحابه متوجه جریان نشدند. هنگامی که نماز و خطبه تمام شد، پرسیدند:‌ای رسول خدا، چرا آمین گفتید؟ فرمود: جبریل نزدم آمد و گفت: ـ این مهم‌ترین حدیث در این خطبه است ـ جبریل گفت: «زیان دید و بدبخت شد کسی که رمضان را دریافت، اما مورد آمرزش قرار نگرفت. اگر اکنون آمرزیده نشود، پس کی آمرزیده می‌شود؟». 

رمضان ماه توبه و تراویح است: 

رمضان ماه توبه، روزه، تراویح، نماز صبح در مسجد و عبادت است. قطعا زیان می‌کند کسی که رمضان را دریابد اما مورد آمرزش قرار نگیرد. اگر اکنون آمرزیده نشود، پس چه هنگام آمرزیده خواهد شد؟ اکنون ماه توبه، ماه نزدیکی به خدا، ماه مهر، ماه نماز، ماه قرآن و عبادت است. به خدا سوگند هیچ مانعی برای لغو عادات روزانه و شب بیداری و مهمانی‌هایی که مردم بر آن خو گرفته-اند، و مرتب انجام می‌دهند، وجود ندارد. همه را به بعد از رمضان موکول کن. دیدار و دعوتی را به پس از رمضان واگذار. این ماه را به عبادت اختصاص بده. پس از مغرب در خوردن زیاده‌روی نکن تا بتوانی برای تراویح آماده باشی. هنگام تراویح بکوش با خدا باشی و ذهنت به جای دیگری نرود. بیشتر مردم در رمضان به عبادت و راستی روی می‌آورند، اما پس از رمضان به حالت قبل برمی‌گردند. تا رمضان بعدی به‌‌ همان منوال هستند. در رمضان وغیر رمضان دچار صعود و هبوط می‌شوند و بهره‌ای از عبادت و روزه نمی‌برند. تصور کن اگر رمضان را به پله‌ی صعود و ارتقا تبدیل کنیم و در طول سال این توسعه و پیشرفت را ادامه دهیم و در رمضان سال بعد باز هم در رشد و بالندگی استمرار داشته باشیم و از سقوط، واپسگرایی و عقب افتادن بپرهیزیم، چه خواهد شد!؟ خداوند در اصل از ما این حالت را می‌خواهد. هر ماه باید یک جهش و صعود به بالا باشد و همواره تداوم یابد. 

اگر سه روز در مسجد نماز صبح را خواندی، پس از رمضان هم به این پای‌بند باش، اگر نماز عشا را در مسجد گزاردی، بعد از رمضان هم ادامه بده، زیرا در حدیثی آمده: «من صلى الفجر فی جماعة فهو فی ذمة الله حتى یمسی، ومن صلى العشاء فی جماعة فهو فی ذمة الله حتى یصبح». (مسند احمد). (هر کس نماز صبح را در جماعت بگزارد، تا شب در حمایت خداست و هر کس نماز عشا را با جماعت بخواند تا صبح زیر حمایت خداست). 

در حدیث دیگری آمده است: «من صلی الصبح فهو فی ذمة الله عزوجل». (ابن ماجه از طریق سمره بن جندب). (هر که نماز بامداد گزارد، زیر حمایت خداوند عزوجل است). 

هم‌چنین: «من صلی العشاء فی جماعة فهو کمن قام نصف اللیل». (مسلم از عثمان بن عفان). (هر کس نماز عشا را با جماعت بخواند، همانند کسی است که نیمی از شب را زنده داشته است). 

اگر نماز صبح و عشا را در مسجد خواندی، در تمام طول شب و روز تحت حمایت و حفظ خداوند قرار گرفته‌ای. 

راهنمایی‌های پیامبر ـ صلی الله علیه وسلم ـ اجتهاد و نظر خودش نیست، که وحی از سوی خداست. 

آغاز إفطار با خرما سنت پیامبر است، زیرا ایشان روزه‌اش را با سه خرما إفطار می‌کرد، آن‌گاه نماز مغرب را خوانده و برای خوردن و نوشیدن اقدام می‌کرد. چون قند موجود در خرما بسیار سریع جذب بدن می‌شود و در حدود ده دقیقه از دهان به خون منتقل می‌گردد. اگر سه دانه خرما بخوری، قند آن فوری باعث إحساس سیری شده و گرسنگی را می‌زداید. لذا این خوردن و از بین رفتن إحساس گرسنگی باعث می‌شود چند دقیقه بعد نماز مغرب را با آرامی و حوصله بخوانی. انسان کی سیر می‌شود؟ در یکی از این دو حالت: حالت نخست که خیلی بد هست، وقتی است که معده پر شود و مغز إحساس سیری کند. حالت بعدی با همین چند دانه خرماست که خیلی سریع مغز فرمان سیری صادر می‌کند، با اینکه معده سبک است. پس بکوش افطاری‌ات همانند یک غذای عادی باشد و در آن زیاده‌روی نکن. من به کشورهای زیادی مسافرت کرده‌ام، مثلا در انگستان پیش از غذا میوه می‌-خورند یا در برزیل نیز همین گونه است. این خیلی خوب و طبیعی است و در اصل هم باید میوه پیش از غذا میل شود، به این دلیل: «وَفَاکِهَةٍ مِمَّا یَتَخَیَّرُونَ. وَلَحْمِ طَیْرٍ مِمَّا یَشْتَهُونَ». (واقعه/۲۰ و ۲۱). (و میوه‌ از آن‌چه برگزینند. و گوشت پرنده‌ از آن‌چه بخواهند). 

بکوش این به عادتی همیشگی تبدیل شود، معمولا ما میوه را بعد از غذا می‌خوریم، ولی قبل از غذا باید بخوریم. بکوشیم آهسته و با رعایت اعتدال بخوریم. اگر میوه یا خرما بخوریم، إحساس گرسنگی در مغز از بین می‌رود، زیرا قند موجود در میوه سریع به خون رسیده و جذب بدن می‌شود. از رسیدنش از دهان تا خون ده دقیقه طول می‌کشد. به راستی چه کسی این را به پیامبر ـ صلی الله علیه و سلم ـ آموخته بود؟! «وَمَا یَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى. إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْیٌ یُوحَى». (نجم/۳و۴). (از هوس سخن نمی‌گوید. نیست آن جز وحی‌ای که بر او وحی می‌شود). 

بنابراین، إرشادات صحیح نبوی از اجتهادات خودش یا دستاوردهای زمانه‌ یا محیط و ابتکارات و اختراعات وی نیست، زیرا وحی الهی است. 

عادت کن در طول سال پیش از غذا مقداری میوه بخوری. تجربه کن. آرام و معتدل بخور تا قبل از سیرشدن، احساس سیری کنی.