یکی از عوارض فرودستی و آشفتگی سیاسی، از دست رفتن انسجام و اجماع فرهنگی و پیدایش تشتّت فکری است؛ جهان اسلام کنونی، نمایشگاه کنونی این پراکندهاندیشی و نزاع داخلی ناشی از آشفتگی سیاسی است؛ از توحید تا پایینترین رده احکام عملی، کمتر مفهومی از مفاهیم فرهنگ اسلامی هست که بر سر آن تضاد و نزاعی صورت نگرفته نباشد؛ یکی از اصلیترین و طبعاً نزاعبرانگیزترین مفاهیم اسلامی، جهاد است؛ جهاد در معنای وجوب تلاش عملی برای تحقّق اهداف دین، لازمه اصیل ایمان و بخشی جداییناپذیر از مسلمانی است؛ پیرو تنوّع ابعاد زندگی اجتماعی، جهاد نیز صورتها و مصادیق گوناگونی اعم از عبادی و اخلاقی، فرهنگی، آموزشی، خدماتی، اقتصادی، سیاسی و نظامی دارد و کارهایی مانند مبارزه با نفس، حج و عمره، تأمین مخارج خانواده، ترویج قرآن، خدمت به والدین، اظهار حق در برابر حاکم ظالم و رویارویی نظامی با تجاوزگران یا قتال، به عنوان مصادیقی از مفهوم جهاد در متون دینی یاد شدهاند؛ در حالی که این مفهوم عام، بر اثر بدفهمی، امروزه فقط در یکی از مصادیقش یعنی «قتال» خلاصه شده است و با هِژِمونی رسانهای این برداشت، میرود که تلاشگری در عرصهها از شمول جهاد خارج گردد و سخن گفتن از مفهوم اصیل جهاد در جوامع اسلامی، تنشزا و هراسانگیز و مسألهای امنیّتی انگاشته شود و اصالت صلح و توصیه قرآنی «إِن جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَهَا» در اسلام را نیز به سایه برود و چنان القا شود قتال و جنگافروزی لازمه دینداری است؛ در حالیکه آنچه ملازم ایمان است، جهاد است نه قتال.
علاوه بر کژاندیشی حصر مصادیق جهاد در قتال، سبب مشروعیّت قتال نیز مشمول بدفهمی گشته است و برخی گمان میکنند که وجود «کفر» سبب وجوب و مشروعیّت قتال است و مسلمان، مجاز و بلکه مکلّف به حمله نظامی به کفّار و براندازی نسل آنان است؛ حال آنکه در پرتو آموزههای قرآنی و سیره سیاسی پیامبر –صلّیالله علیه و سلّم– عامل وجوب و مشروعیّت قتال، تجاوز است نه کفر؛ حال چه این تجاوز از سوی کفار باشد و چه از سوی یک گروه مسلمان یاغی و سرکش!
وقتی در قرآن، خدای متعال دستور میدهد که شرایط گفتوگو و امنیّت برای مشرکان جستوجوگر و اسلامپژوه فراهم گردد (توبه:٦) و قتال و جنگ را به دفع متجاوزان، محدود و بلافاصله، اکتفا به دفاع عادلانه و پرهیز از تجاوز متقابل را توصیه میکند {وَقَاتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ الَّذِينَ يُقَاتِلُونَكُمْ وَلَا تَعْتَدُوا ۚ إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ} [البقرة : ١٩٠]؛ همچنین وقتی پیامبر در جایگاه یک حاکم، با یهودیان پیمان همزیستی مسالمتآمیز امضا میکند و چند دینی را در سطح سیاسی به رسمیّت میشناسد، به آسانی میتوان فهمید که سبب مشروعیّت قتال، «تجاوز» است نه کفر و کفار به شرط پایبندی به الزامات همزیستی مسالمتآمیز، میتوانند در سایه فرمانروایی مسلمین با حفظ دین و هویّت خویش زندگی کنند! قرار نیست هر که را کافر و غیرمسلمان است، یا وادار به مسلمانی کرد و یا از دم تیغ گذراند! گذشته از اینها، قتال مشروع در اسلام نیز با جنگ کثیف و کشتاردرمانی فرق دارد و محدود به چارچوب اخلاقیاتی چون ممنوعیت قتل کودکان و زنان و گوشهنشینان و... است که در کتب فقهی مربوطه به تفصیل آمده است.
نکته پایانی اینکه جایگاه قتال نیز نباید از یک ابزار دفاعی به یک هدف تبدیل شود؛ قتال در صورت اقتضای شرایط نیز، حداکثر یک ابزار برای پاسداشت امنیّت در برابر متجاوزان است و نه یک هدف دینی و در صورت پایبندی غیرمسلمانان به حسن همجواری و صلح سیاسی، سالبه به انتفای موضوع است.
نظرات