سپاس خدای را پروردگار جهانیان و درود بر پیامبرش محمد- صلى الله عليه وسلم - و یارانش، اما بعد:
فرق مقام و حال
جایگاه سوم از مقامات کارهای مربوط به دل امیدواری است. این مقام بر پایداری و دوام دلالت میکند، زیرا اگر چیزی زودگذر بود حال نامیده میشد، نه مقام.
برای تبیین بیشتر فرق میان مقام و حال یک نمونه میآوریم، کارهای دل شایسته است مقام باشد نه حالاتی گذرا.
بنابراین نه خوف مطلوب، نه امیدواری مطلوب، نه حیای مطلوب، نه اخلاص و نه توکل مطلوب هیچکدام گذرا نیست.
لاجرم بایستی مقامات باشد، و این میتواند یادآوری ارزشمندی باشد برای کسی که خواستار کارهای دل است و درآن میاندیشد.
مثال: یک نوع رنگ زردی هست مانند زردی طلا، و نوعی که زود کنار میرود مانند زردی ناشی از خوف و نگرانی، دیگر نوع آن است که میانهی این دو است، مانند زردی ناشی از بیماری. با توضیخ بیشتر میتوان گفت زردی همیشگی مانند رنگ طلا، زردی دیگری که زود کنار میرود و در لحظههایی پیش میآید، با رفتن نگرانی و ترس میرود، آن دیگری چند روزی ممکن است بماند مانند زردی بیماری.
اکنون وقتی از امور دل سخن میگوییم منظور چیزهایی است که همیشه در دل هست، مقامات همیشگی و پایداری که در دل وجود دارد، امیدواری، خوف و حیا و اخلاص در دل هست. و مردم حالتهایی پیدا میکنند که با وجود ضعف گاهی به درازا میکشد، گاهی زودگذر است، که البته مقامات نیست. آنچه از انسان مسلمان انتظار میرود، آن است که وقتی خود را بر چنین کارهای ایمانی بار میآورد، در آن پایدار و بر آن استوار باشد، و این اعمال در او همیشگی باشد نه حالی زودگذر و دگرگون شونده.
تعریف امیدواری
خرسندی درونی در انتظار چیزی دوستداشتنی برای انسان، اما این برای چیزی است که انسان انتظار آن را دارد و سببی دارد. اگر سبب نداشته باشد آرزومندی است. زیرا وقتی انسان بدون سبب در انتظار چیزی باشد او را امیدوار نمیخوانند بلکه آرزومند نامیده میشود. اما آن چه سببی برایش فراهم است و انسان منتظر مطلب دوستداشتنی است به خاطر عملش، امیدواری خوانده میشود.
پس امیدواری یعنی مژدهی بخشش و فضل خدا را دادن وخرسندی در چشم به راهی کرم و منتش، در حالی که انسان باید به بخشش پروردگار مطمئن باشد، دل را به دیار محبوب- بهشت- فرا میخواند.
فرق میان امیدواری و آرزومندی
ناگزیر باید بین این دو تفاوت قایل شد؛ زیرا بسیاری از مردم به گمان خویش به رحمت پروردگار امیدوارند، اما در حقیقت جز آرزوهایی چیز دیگری ندارد و آن امیدواری شرعی نیست.
آرزومندی با سستی و تنبلی همراه است، صاحبش راه تلاش و کوشش را نمیپیماید، مایهیی از توکل و زحمت فراهم نمیسازد، این حال کسی است که آرزو میکند بدون اینکه بذری بپاشد مزرعهیی برویاند.
در حالی که صاحب صفت امیدواری مانند کسی است که زمین را شخم زده، هموار کرده، آماده ساخته و بذر در آن پاشیده، دورهی آبیاری آن را انجام داده، آفتزدایی کرده و آنگاه نشسته است و چشم به راه رسیدن ثمره و رشد کشتش است. او است انسان امیدوار. فرق چنین شخصی با آن دیگری روشن و آشکار است.
از همین روی مشخص میشود چه کسی دارای آرزوهای دروغین است. میگوید به رحمت خدا امیدوار است در حالی که از آن دور است. میان او با صاحب رجاء (امیدواری) که کار میکند و از خدا امید پاداش دارد، فاصلهی فراهم کردن سببها وجود دارد. این امیدواری نام دارد و امیدواری حقیقتی است و انسان به رحمت پروردگارش امیدوار است.
اما اولی شخصی است آرزومند و نیازمند که به امید بهشت است اما سلسله اسباب آنرا فراهم نکرده، این کار را تمنی گویند: ﴿لَّيۡسَ بِأَمَانِيِّكُمۡ وَلَآ أَمَانِيِّ أَهۡلِ ٱلۡكِتَٰبِۗ مَن يَعۡمَلۡ سُوٓءٗا يُجۡزَ بِهِۦ﴾ [النساء: ١٢٣] «به آرزوهای شما و آرزوهای اهل کتاب نیست، بلکه هرکس کار بدی بکند سزای آن را میبیند».
«ایمان با آرزومندی سازگاری ندارد، ایمان آن است که در دل جای بگیرد- چنانکه حسن(رح) گفت- و عمل نیز آن را به اثبات برساند».[128]
امیدواری از عوامل پایداری و استواری
برای کسی که میخواهد به خدا برسد و کسی که خدا را میپرستد، امیدواری ضروری است، به گونهیی که اگر لحظهیی از او جدا شود، تلف میشود یا به خطر میافتد، زیرا انسان مسلمان در میدانی میچرخد بین گناه که امید پوزش دارد و عیب که امید اصلاح آن را دارد، و کاری نیک که امیدوار است پذیرفته شود، و پایداری و هدایتی که امید رسیدن به آن و ثبات یافتنش را دارد، و بالاخره نزدیکی به حق که امید دارد به آن مقام دست یابد.
به همین سبب امیدواری یکی از بزرگترین وسیلههایی است که انسان را در راه رسیدن به پروردگار و استواری بر دین یاری میدهد، به ویژه در چنین دورانی، یعنی دورهی آشوبها و مصیبتها و شبههها. پس ناگزیر باید از عوامل ثبات برخوردار بود و از مهمترین عوامل امیدواری است. البته باید فهم درستی از امیدواری داشته باشیم تا بتوانیم از شمار دارندگان آن باشیم، چرا که اگر به درستی آن را درک نکنیم از شمار صاحبان آرزوها خواهیم بود نه امیدواری.
امیدواری در مقابل یأس است. یأس یعنی ناامیدی، یادآوری از دست دادن رحمت خدا و منصرف شدن قلب از طلب بخشش، که این البته گناه است. حضرت یعقوب(ع) به پسرانش گفت:﴿وَلَا تَاْيَۡٔسُواْ مِن رَّوۡحِ ٱللَّهِۖ إِنَّهُۥ لَا يَاْيَۡٔسُ مِن رَّوۡحِ ٱللَّهِ إِلَّا ٱلۡقَوۡمُ ٱلۡكَٰفِرُونَ﴾ [یوسف: ٨٧] «از رحمت خدا ناامید نشوید، زیرا جز کافران کسی از رحمت خدا ناامید نمیشود».
عوامل تحقق امیدواری
برای تحقق یافتن امیدواری و دست یافتن به آن باید چهار عامل یا درجه فراهم گردد:
١- یاد فضل خداوند بر بنده در مراحل پیشین زندگی
به یاد میآوریم و دردل، یاد میکنیم که خدا فضل و بخششهای زیادی بر ما داشته است؛ در آفرینش ما و درست کردن اعضایی مانند گوش و چشمهایمان، فراهم کردن زمین برای زندگی، فرستادن کتابهای آسمانی و پیامبران، بنابراین فضل خدا بر بنده در گذشته میتواند یکی از اسباب دست یافتن به این جایگاه بزرگ باشد.
١- یاد وعدهی خدا
به ثواب فراوان و بخشش بیشمار بدون درخواست و شایستگی بنده. خداوند میبخشد و میدهد بدون اینکه بنده شایستگی بخشش و دهش او را داشته باشد.
٢- یاد نعمتهای خدا بر انسان
در دین و دنیا و سلامتی بدن در زمان حاضر و اینکه او همچنان لطف و نعمتهای خودش را بدون شایستگی یا درخواست شامل حال بنده میکند.
٣- یاد بیپایانی رحمت خدا
و اینکه رحمت خدا بر خشمش پیشی گرفته است و اوست رحمان رحیم، بینیاز کریم، مهربان در حق بندگان مؤمنش، با توجه به این نکات لازمهی دست یافتن به مقام امیدواری شناخت نامها و صفات خداست.
اهل دل دریافتهاند که دنیا کشتزار آخرت است و دل مانند زمین است، باید در آن بذر کاشت، باید طاعتها داشته باشد، زمین آبیاری و مراقبت میخواهد، کندن جوی و بردن آب میخواهد، دل نیز مراقبت لازم دارد، باید با آب پرستش و عبادت آبیاری شود، زمین تا کشت برویاند به حفاظت آن از آفتها نیاز دارد، میبینید کشاورز علفهای هرز را میچیند، آفتها را میکشد تا غذای خاک را مصرف نکند. مؤمن نیز دلش را از هر گونه شبهه یا شهوتی پاک میسازد تا تخمهای طاعتی را که کاشته و با آب عبودیت سیراب گردانده، تباه نکند.
به ندرت ایمان با ناپاکی دل سود میرساند، چنانکه دانه در زمیم شورهزار نمیروید، رشد نمیکند، لاجرم امیدواری بنده باید با امید صاحب کشت قیاس شود، هرکس دنبال زمین خوب بگردد و بذر مناسب و نپوسیده و نگندیده در آن بکارد و آن گاه به وقت نیاز آب دهد، به قدر نیاز زمین را از خار و گیاه هرز و هر آن چه کشت را تباه سازد، پاک کند، آن گاه مینشیند و چشم به راه برکت خداست تا بلاهای آسمانی و آفتها را از آن دور بدارد، تا دورهی کشت به پایان برسد و فصل برداشت برسد، این را امیدواری مینامند، اما چنان چه در زمین شورهزار، ناهموار و سفت بکارد، که آب به آن نرسد، و خود نیز از آن مراقبت نکند، چنین شخصی بیخرد و نادان است، و اگر در زمین خوب بذر بکارد اما آب به آن نرسد و بگوید منتظر باران هستم... این را آرزومندی (تمنی) گوید، این امیدواری نیست.
با این توضیحات روشن شد که نام امیدواری برای انتظاری محبوب است که وسایل و امکاناتی که در حوزهی اختیار بنده است فراهم شده باشد، و تنها چیزی بماند که به اختیار او نیست، و آن برکت و فضل خدا در راندن عوامل تباهی و موانع رشد است. مانند کشاورزی که تلاش کرده و بذر کاشته، مراقبت کرده و آبیاری کرده است تا اینکه کشت سبز شده و رشد کرده است، اکنون او به خدا امید دارد که اسباب نابودی و آفتهای بیرونی مانند گردباد و طوفان و دزد و زیانهای دیگر را از آن دور بدارد. این چنین انسان ایماندار دانههای طاعت و عبادت را در زمین پاک درون خویش میکارد و آن گاه چشم انتظار فضل و برکت خداوند میماند تا آن را ثابت بدارد و آن را نزداید و تا زمان مرگ که با خشنودی خود به او میرسد، از او چشم بر ندارد.
امیدوار کسی است که بر طاعتهای خود مواظبت میکند آن چه را ایمان اقتضا کند انجام میدهد، از خدا میخواهد به بیراهه نیفتد، کارهایش را بپذیرد و این را رد نکند، پاداش را چند برابر گرداند، به او ثواب ببخشاید، او خود هر چه در توان داشته مایه گذاشته و به امید رحمت پروردگار نشسته است. لذا آن کس که از بذر میبُرد، با آب طاعت آن را سیراب نمیگرداند یا دل را سرشار از کردار و رفتار پست رها میکند، همچنان غرق در لذتهای دنیا میماند وآنگهی خواستار بخشش میباشد، چنین چیزی و چنین انتظاری نادانی و بیخردی است ﴿فَخَلَفَ مِنۢ بَعۡدِهِمۡ خَلۡفٞ وَرِثُواْ ٱلۡكِتَٰبَ يَأۡخُذُونَ عَرَضَ هَٰذَا ٱلۡأَدۡنَىٰ وَيَقُولُونَ سَيُغۡفَرُ لَنَا﴾ [الاعراف: ١٦٩] «پس از آنها گروهی جانشین شدند که کتاب را به ارث بردند و خواستار متاع این دنیا بودند، میگفتند گناهانان بخشیده خواهد شد». آن کافر دیگر صاحب باغ مشهور گفت: ﴿وَلَئِن رُّدِدتُّ إِلَىٰ رَبِّي لَأَجِدَنَّ خَيۡرٗا مِّنۡهَا مُنقَلَبٗا﴾ [الکهف: ٣٦] «اگر به سوی پروردگارم باز گردم جایگاهی بهتر از این خواهم یافت» او صاحب آرزوهایی بود ولی هیچ کار نیکی ذخیره نداشت، به علاوه معتقد بود «گمان نمیکنم قیامتی در کار باشد».
درمان به وسیلهی امید
امید دارویی است که دو کس به آن نیاز دارند:
کسی که ناامیدی بر او سلطه یافته چنانکه عبادت را به کناری نهاده و به قطع میداند که سودی نمیبخشد.
دوم. کسی که ترس بر او چیره شده به گونهیی که به خود وخانوادهاش زیان رسانده است. ترسش از حد شرعی آن گذشته، نیاز به تعدیل دارد و چیزی که موازنهیی درآن ایجاد کند، و آن همانا امیدواری است که در شخص ایماندار حالتی طبیعی است.
سخن گفتن با برخی از مردم دربارهی امیدواری باعث درمان است اما انسان نافرمان مغرور آرزومند که از عبادت رویگردان است هرگز داروی امید در او اثر نمیبخشد.
اگر با چنین شخصی از طریق امیدواری وارد شوید او را به انحراف بیشتر میکشانید، برای او تنها داروی خوف اثربخش است. به همین سبب باید وعظ داده شود و با تازیانهی خوف زده شود، آن آرزومند سهلانگار افراطی صحبت کردن با او دربارهی امید اصلاحی به بار نمیآورد. این نکتهیی مهم است که واعظان باید به آن توجه داشته باشند.
یکی از دانشمندان میگوید: «واعظ باید مهربان و زیرک باشد، به سرچشمهی علتها بنگرد و هر دردی را با درمان مناسب آن معالجه کند، این روزگار شایستهی آن نیست که با اسباب امیدواری با مردم کار کرد، بلکه زیادهروی در ایجاد خوف به کار میآید، واعظ تنها زمانی فضیلت و اسباب امیدواری را یاد میکند که قصدش متمایل کردن دلها به سوی خود به منظور اصلاح اشخاص با ترساندن است، اما تا اندازهیی که به ناامید کردنشان از رحمت خدا نینجامد».
حضرت علی(رض) گوید: «عالم کسی است که مردم را از ر حمت خدا ناامید نمیکند و آنها را نسبت به آزمایش خدا در امان نمیدارد».[129]
باید بنا به احوال مردم توازنی وجود داشته باشد، اگر مردم بیشتر به سوی کوتاهی و گناه و سهلانگاری گرایش داشتند، ایجاد خوف بیشر گردد، و اگر خود خوف زیادی داشتند و از رحمت خدا ناامید شده بودند، امیدواری را بر آنها چیره گرداند.
نتایج امیدواری
امیدواری نتایج زیادی دارد از جمله:
١- راه تلاش عملی را هموار میسازد.
٢- امیدواری مواظبت بر طاعت را سبب میشود، با توجه به دگرگونی اوضاع و احوال.
٣- بنده را به لذت بردن و مداومت در روی آوردن به خدا و بهرهمندی از راز و نیاز با او و مهربانی در درخواست از او و اصرار بر آن میآگاهاند .
٤- اظهار بندگی از سوی انسان و نیاز به پروردگار، و اینکه هیچ وقت از فضل و احسانش بینیاز نتوان بود.
٥- خداوند دوست دارد بندگانش از او بخواهند، به او امیدوار باشند و بر خواهش و امیدواری اصرار بورزند، زیرا او بخشندهی بخشنده است. بخشندهترین کسی که از او درخواست شده و دارای گستردهترین دهش است، دوست داشتنیترین چیز برای بخشندهی بزرگوار این است که مردم از او درخواست کنند تا او ببخشاید.
هرکس از خدا چیزی نخواهد خداوند بر او خشم میگیرد.[130] انسان خواستار معمولاً امیدوار است که چیزی به او داده شود، پس هرکس به خدا امیدوار نباشد بر او خشم میگیرد، و از این لحاظ از جمله بهرههای امیدواری رهایی از خشم پروردگار است.
٦- امیدواری ندایی است که بنده را درراه رسیدن به خدا فرا میخواند، مسیر را خوشایند میسازد و به رفتن او انگیزه میدهد. او را به هوشیاری وا میدارد، دو چندانی پاداش و ثواب چند برابر، رحمت خدا و بهشت و... انگیزههای آن است. به همین خاطر اگر امیدواری نبود کسی پای در این مسیر نمینهاد. دل را عشق میشوراند، خوف میترساند، و امیدواری آن را فرا میخواند.
٧- امیدواری انسان را به درگاه محبت الله میاندازد و او را به کانال آن وارد میکند، هر چند امیدش افزون یابد و خواستەاش فراهم شود، عشقش به پروردگار و سپاسگزاری و خرسندیاش از او افزونتر میشود. این خود از لوازم و پایههای بندگی است.
٨- امیدواری بنده را به جایگاه سپاسگزاری میرساند، زیرا او را برای رسیدن به جایگاه شکرگزاری از نعمتها سوق میدهد و شکرگزاری جانمایه عبودیت است.
٩- امیدواری باعث شناخت بیشتر به نامها و صفتهای خدا است. انسان هر چه در توحید نامها و صفتهای او بیشتر تعمق میکند، بیشتر با پروردگارصاحب عزت و شکوه آشنا میشود، زیرا شخص امیدوار به نام کریم تعلق خاطر دارد، به نام رحیم، تواب، غفور و...
انسان چه بسا گناهانی دارد که از خدا میخواهد قلم بخشش بر آن بکشد، کارهای نیکویی دارد میخواهد قبول بیفتد، خواستار زیادتی در کارهای نیک و افزونی پاداش است.
انسان امیدوار دلبستهی نامها و صفتهای الهی است. پیوند استواری میان امید به عنوان کاری قلبی و میان نامها و صفتهای خدا وجود دارد، او آشنایی گستردهیی با نشانهها و معانی نامهای پروردگار دارد.
این نکاتی است که باید چشمها و دلهایمان آن را دریابند، اموری است از اعماق عبودیت، اموری است که دلها را نرم میکند، از سخنان خدا و سنت پیامبر گرفته شده است.
ملازمت خوف و رجا
خوف همراه جدانشدنی رجا است و برعکس، زیرا هر صاحب خوفی امیدوار است وهر امیدواری صاحب خوف. بر همین اساس آمدن امیدواری در جایگاهی که ترس درآن زیبا مینماید، نکوست، چنانکه پرودرگار میفرماید:
﴿مَّا لَكُمۡ لَا تَرۡجُونَ لِلَّهِ وَقَارٗا ١٣﴾ [نوح: ١٣].
«چرا شما از بزرگی خدا ترسی به دل راه نمیدهید». بسیاری از مفسران گفتهاند «چرا از بزرگی خدا نمیترسید؟» هر امیدواری از این میترسد مورد امیدش از دست برود، این قضیه برای ما روشن میکند که امیدواری چه پیوندی با خوف دارد و انسان امیدوار ترس این را دارد که مقصودش و رحمت خدا و بهشتش را از دست بدهد.
پس بنگرید به تداخلی که میان مقامهای ایمان در دل مؤمن وجود دارد. ترس بدون امیدواری در حقیقت ناامیدی است. خداوند میفرماید: ﴿قُل لِّلَّذِينَ ءَامَنُواْ يَغۡفِرُواْ لِلَّذِينَ لَا يَرۡجُونَ أَيَّامَ ٱللَّهِ لِيَجۡزِيَ قَوۡمَۢا بِمَا كَانُواْ يَكۡسِبُونَ ١٤﴾[الجاثیة: 4١] «به مؤمنان بگوی کسانی را که به روزهای خدا امیدی ندارند، ببخشایند، تا خدا هر گروهی را به سزای اعمالی که مرتکب شدهاند برساند».
«به روزهای خدا امید ندارند» یعنی از رویدادهای الهی مانند نابودی وتباهی که بر آنها وارد میشود همان گونه که بر ملتهای پیش از آنها گذشت، نمیترسند.
١٠- آنگاه انسان اگر امید به پروردگار در دلش جای گرفت و خدا خواستهاش را به او داد،و او به مطلب خویش دست یافت، تشویق و خواهش بیشتر و روی آوردن افزونتری از سوی بنده به خدا پدید میآید، این چنین آدمی همیشه از لحاظ ایمان و نزدیکی به رحمان در یشرفت است.
١١- روز رستاخیز خوشحالی و شادمانی بندگان در رسیدن به بزرگترین مورد امیدشان یعنی خشنودی پروردگار و بهشت و دیدار خدا، به اندازهی امیدواریشان خواهد بود.
١٢- به همین منوال خداوند از بنده میخواهد خویشتن را با درجات عبودیت به سرحد کمال برساند، از جمله خاکساری و فروتنی در برابر خدا، توکل بر او و کمک خواستن از او، ترس از او، شکیبایی در قضا و قدر او، سپاسگزاری از او به خاطر نعمتهای بیکرانش. شاید به همین خاطر است که گناه برای بنده مقدر میشود، تا مراتب عبودیت به کمال برسد، بنده طلب مغفرت کند. چرا که اگر گناه نباشد فروتنی و خاکساری محقق نمیشود، توبه هم نبود. خداوند آنها را به گناه میآزماید تا با خاکساری و درخواست توبه دلشان را بسنجد و در برابر خدا به خضوع گرایند و این چنین یکی از معانی بسیار مهم عبودیت تحقق یابد...!!
پس اگر خاکساری و فروتنی و خضوع نباشد بندگی چگونه محقق شود؟ چه بسا که خاکساری و ذلت ظهور نمییابد تا گناهی صورت نگیرد، که بنده از آن توبه کند، کوتاهی خود و مصیبتی را که درآن افتاده، و حجم نافرمانیاش را دریابد.
١٣- در امیدواری همچنین چشم به راهی و انتظار فضلی از خداوند هست. دل بیشتر با آفریدگار خویش ارتباط مییابد، انسان منتظر شغل، همسر یا هدایت فرزند، علم و فهم بیشتر در دین و یا منتظر فضل افزونتر خداوند است.
انواع امیدواری
امید سه نوع است. دو نوع از آن پسندیده و نوعی نکوهیده و ناشی از غرور.
١- امید کسی که در پرتو نوری خدایی در راستای طاعت خدا کاری را انجام داده است، و به ثواب خداوند امیدوار است.
٢- کسی که گناهانی مرتکب شده است و آنگاه توبه کرده، او به چه چیزی امیدوار است؟ به بخشش و پاکسازی گناهان و پوشاندن و درگذشتن ازآن از جانب امیدوار است.
٣- کسی که در کوتاهی، سرپیچی لغزشی و گناه لجاجت میورزد و بدون عمل شایسته به رحمت و بخشش پروردگار امیدوار است! این غرور، آرزومندی و امید دروغین است، هرگز امید پسندیده به شمار نمیآید.
انسان با ایمان هنگام سیر به سوی خدا دو نگرش دارد: نگرشی در خویشتن و عیب خود و آفتهای عمل مانند خودشیفتگی، دورویی و فریفتگی که اینگونه نگرش دروازهی ترس از خدا را به روی او میگشاید، سپس او را به کرم بیشمار، فضل و نیکی و بخشش خداوند میرساند و در امید را به روی او باز میکند و این نگرش دوم است. لذا در تعریف امیدواری گفتهاند: چشمداشت به گستردگی رحمت خداوندی. ناگزیر باید میان ترس و امید همسنگی ایجاد کرد، چنانکه علمای دینی گفتهاند: «بنده در سیر به سوی خدا مانند پرنده در هنگام پرواز است، مثل دو بال پرنده وقتی کامل باز و برابر میشوند و در نتیجه پرنده تعادل مییابد و پرواز میکند. چون یکی از دو بال عیبی پیدا کند به گونهیی خللی در پرواز به وجود میآید و چون دو بال آسیب ببینند پرنده تا سرحد مرگ میرود».[131]
اما دو بال بنده در هنگام سیر به سوی پروردگار چیست؟ همانا آن بالها ترس و امیداند. از احمد ابن عاصم پرسیدند: «نشان امیدواری در انسان چیست؟ گفت: آن است که چون احسان شامل حالش بشود سپاسگزاری به او الهام شود، در عین اینکه به کامل شدن نعمت خداوند در دنیا و آخرت و کمال بخشش و گذشت او در آخرت امیدوار باشد».
دانشمندان صاحبنظر و اندیشه در امور مربوط به ایمان دراین که «کدام امیدواری بزرگتر است: امید انسان نیکوکار به ثواب و پاداش، یا امید انسان خطاکار توبه کرده به بخشش پروردگار؟» اختلاف دارند.
گروهی امید نیکوکار را به خاطر اهمیت و جایگاه اسباب امید در او برتر میدانند. با این توضیح که او طاعت و عمل دارد، دلایلش محکم است. لذا امیدواریاش بر حق است.
گروهی دیگر امید گناهکار را ترجیح میدهند، زیرا امیدش ناشی از شکست و نیاز شدید همراه با خواری در اثر دیدن گناه و در دل داشتن معصیت است. لذا امیدش از هرگونه خودشیفتگی و فریفتگی به عمل برکنار است.
نتیجه اینکه هر دو نظر جای تأمل دارد، هر دو امیدواری پسندیده هستند و باید هر دو با هم فراهم شوند، یکی از آنها به تنهایی نیازی را برطرف نمیسازد، زیرا انسان یا دارای طاعتی است که امید قبول آن را دارد و یا گناهی که امید بخشش و پاک شدن آن را.
دلایل قوت امید
دلایل قوت امید بر اساس قوت شناخت خدا و نامها و صفتهای او است و اینکه رحمتش بر خشمش پیشی گرفته است. اگر روحیهی امیدواری نمیبود، بیگمان بندگی دل و اعضا بیهوده میشد و صومعهها و کنیسهها و مساجدی که بسیار خدا در آن عبادت میشود، از بین میرفت.
همچنین اگر روحیهی امیدواری نبود اندامهای بدن برای انجام طاعت به جنبش نمیافتاد، اگر بادهای مناسب و مبارک آن نبود کشتیهای اعمال در دریای خواستهای بنده روان نمیگشت. امید به نسبت محبت و شدت آن است. «پیوند میان محبت و امیدواری از همین جاست». هر انسان دوستدار امیدواری ضرورتاً دارای خوف است، بدینگونه که او از کسی که دوستش دارد امید آن دارد چیزهایی به او ببخشاید که او را سود رساند، میترسد از اینکه از چشمش بیفتد یا او را از خود براند و دور کند و خود را از او بپوشاند.
به هیمن سبب ترس دوستدار شدید و امیدش بزرگ است، اما آیا وقتی که به محبوبش میرسد امیدش پایان مییابد یا شدت میگیرد؟ با مرگ چه پدیدهیی برای او پیش میآید؟ اینها نزد دانشمندان طریقت و اهل ایمان از امور جزئی و مهم است.
انسان پیش ازمرگ امید و ترسی بس بزرگ دارد، اما آن گاه که بمیرد، گفتهاند: ترس و امیدش به خاطر محبت ذاتی است، پیش از دیدار پروردگار و رسیدن به او، به او امیدوار است، و هنگامی که با پدید آمدن مرگ به او برسد و با او دیدار کند به واسطهی زندگی روح و شادی و لطافت قلبش که برایش فراهم شده، امیدش به او افزونتر میشود. ضمن اینکه کارهای نیکی دارد که به خاطر آن خواستار ثواب است. ترس نیز بیشتر میشود زیرا مرگ او را به آتش نزدیک میکند و قبر نخستین خانهی آخرت است با ورود به آن گام به مرحلهی بسیار مهمی نهاده است.
لذا نمیتوان گفت: انسان مرده احساسهایش منقطع میگردد، بلکه ممکن است احساسهایش بزرگتر و تیزتر شود. مردگان دارای شدت احساس چند برابری هستند، زیرا به سرای جاوید نزدیک شدهاند... یا به آسایش و خوشبختی ... و یا به شکنجه و عذاب.
و شما ای رهگذران از اکنون خویشتن را با توشهی طاعات مجهز سازید، گناهان را به کناری بگذراید، تا اسباب امیدواری برایتان بیشتر گردد و پس از مرگ در امان باشید؛ ترس در قبر مسألهی مهمی است، زیرا ترس ناشی از پیشینهی بد است، در چه سرنوشتی میتوان به سر برد وقتی رستاخیز برپا شود..؟ پس از هیمن الان تلاش کنید تا وقتی با خدای بزرگ دیدار کردید درخواستتان برای بهشت امید باشد و از ترس در امان باشید.
به کافران بنگرید که در قبر چه حالی دارند؟ یاران فرعون، فرعون و سربازانش اکنون بامدادان و شامگاهان بر آتش عرضه میشوند و روزی که رستاخیز برپا شود: ﴿أَدۡخِلُوٓاْ ءَالَ فِرۡعَوۡنَ أَشَدَّ ٱلۡعَذَابِ﴾ [غافر: ٤٦] «آل فرعون را به سختترین عذاب وارد کنید». آنها اکنون در تنگنایند و ترسشان هر روز بیشتر میشود، هرروز برآتس عرضه میشوند، میدانند در چه گودالی از آن میافتند! به سوی چه سرنوشتی رانده میشوند، راستی! ترس ووحشت آنها اکنون باید چگونه باشد؟ سلامتی و عافیت از خدا میخواهیم.
انسان چون به پروردگارش برسد و او را دیدار کند، اگر نیکوکار باشد امیدش بیشتر میشود، زیرا کارگر وقتی زمان گرفتن دستمزد و پاداش فرا میرسد امیدش به آن چه به زودی میگیرد افزایش مییابد.
وقتی بندگان نیکوکار به پیشگاه خدا میروند، هر چه زمان میگذرد امیدشان به آن چه به آن میرسند و انتظار میکشند، بیشتر میشود، میگویند: «ربی أقم الساعة»: «پروردگارا رستاخیز را برپای دار!» تا به سوی خانواده و اموالش باز گردد، زیرا در قبر دری به روی او به بهشت باز میشود، آسایش و فراخی از آن به او میرسد، به او میگویند: «اسكن و نِم كنومةِ العروس، لایُوقظُه إلّا أَحبُّ الناس إلیه»: «همانجا باش وآرام و در آسایش بخواب، هیچکس او را بیدار نمیکند مگر دوستداشتنیترین کس برای او».[132]
درجههای امید
امیدواری درجاتی دارد، یکی بالاتر از دیگری و سلسله مراتبی دارد.
درجهی اول
امیدواری در درجهی اول آن است که انسان را به تلاش در عبادت وا میدراد، و حتی لذتبخشی عبادت را برای او بیشتر میکند. هر چند سخت و دشوار باشد، از آن لذت میبرد و از کارهای ناروا دست بر میدارد. هرکس به اندازهی کافی ارزش امیدواری را بشناسد برایش آسان است در راه آن هر چه ببخشد و مایه بگذراد. هرکس به سود کلانی در سفرش امیدوار باشد سختی راه برایش هموار میشود نمیبینید بازرگانان به زحمت میافتند، شب زندهداری میکشند، سفر میکنند به دیار غربت میروند به امید به دست آوردن سرمایه و منفعت؟!
همین طور انسانهای عاشق راستین که در راستای خشنودی خداوند فعالیت میکنند سختی نماز صبح، دشواری وضو گرفتن در سرما، سختی جهاد، دشواریهای حج و عمره، پستی و بلندیهای راه دانشاندوزی و تکرار و حفظ درس، سختی سرپا نگه داشتن بدن در شب، درد گرسنگی روزه را به جان میخرند و برایشان هموار میشود، حتی تمام اینها برای چنین اشخاصی تبدیل به لذت میشود.
با این وصف درجههای عملی در عبادت خدا نخست سختی است، سپس لذت.
یکی از پیشینیان گوید: «بیست سال رنج شببیداری را بر خود هموار کردم، پس از آن بیست سال در ناز و نعمت بودم».[133] انسان گاهی تا سختیها و دشواریهای عبادت را نچشد و تحمل نکند به لذت آن نمیرسد.
وقتی تعلق یافتن امید به پاداش شدت بگیرد، سرشت انسان در ترک عادتها و ترک آسایش و راحتی تمایل مییابد، پس انسان چگونه باید نفسش را به طاعت و عبادت عادت دهد؟ باید پاداش را به آن بشناساند. نفس آنگاه چون ثواب و پاداش را بداند، به راحتی تنآسایی و تنبلی و سستی را کنار میگذارد.
نفس وقتی ثواب و ارزش صدقه را دریابد، کنار گذاشتن و بخشش دارایی برایش آسان میشود؛ زیرا در حقیقت نفس وابستگی و تعلق خاصی به اموال دارد، چگونه اجازه میدهد از حرص و آز دست بر دارد، تنها با شناخت ثواب و پاداش صدقه و بخشش امکان دارد. سرشت انسان اقتضا میکند چیزی دوستداشتنی را رها نکند مگر به خاطر چیزی دوست داشتنیتر و آن خشنودی پروردگار، بهشت و احسان و پاداش است.
انسان را چه چیزی بر تحمل درد، خرسندی در برابر قضا و قدر شکیبایی میبخشد؟ چه چیزی باعث میشود انسان به خاطر شکیبایی امید پاداش داشته باشد؟ به گونهیی تلخیها برایش شیرین و حنظل برایش مانند عسل میشود؟
درجهی دوم
آنهایی که نفس خویش را تحریک میکنند که عادتهایش را رها کند و به چیزها و خوی و خصلتهای بهتری برسد. امیدشان این است که با همت و تلاش به مقصود خود برسند. البته لازمهی این، دانش است. یعنی آگاهی یافتن از احکام دینی. زیرا امیدواریشان به این بستگی دارد. برای این منظور انسان لاجرم باید علم داشته باشد و در راه شناخت و طلب علم و کنترل نفس در حوزه و محدودهی خود تلاش کند.
درجهی سوم
امید اهل دل به دیدار آفریدگار و شور و شوق به او. این نوع ممکن است انسان را به تمامی از دنیا برهاند ونسبت به آن بیعلاقه گرداند. این بالا ترین امیدواری است.
خداوند میفرماید: ﴿فَمَن كَانَ يَرۡجُواْ لِقَآءَ رَبِّهِۦ فَلۡيَعۡمَلۡ عَمَلٗا صَٰلِحٗا وَلَا يُشۡرِكۡ بِعِبَادَةِ رَبِّهِۦٓ أَحَدَۢا﴾ [الکهف: ١١٠] «هرکس به دیدار پروردگارش امیدوار است باید کار نیک انجام دهد و هیچکس را در پرستش او شریک نگرداند». ﴿مَن كَانَ يَرۡجُواْ لِقَآءَ ٱللَّهِ فَإِنَّ أَجَلَ ٱللَّهِ لَأٓتٖۚ وَهُوَ ٱلسَّمِيعُ ٱلۡعَلِيمُ ٥﴾ [العنکبوت: ٥] «هرکس به دیدار خداوند امید دارد [بداند] که وعدهی خدا حتماً فرا میرسد، [چون] اوست شنوای دانا».
این همان امید دیدار است که چکیده و گزیدهی ایمان است. چشمان عابدان و تلاشگران راه حق به آن خیره است، آن است که اینان را آرامش میبخشد. به هیمن سبب خداوند برای آنها موعدی تعیین کرد، وعدهیی به آنها داد که جانشان به آن آرام گیرد.
صاحبان این درجه تا به خدا میرسند آشوبی در درون دارند، زیرا برای دیدار او شور و شوق در دل دارند، آنها توشهی راه را آماده کرده و به اندازهی نیاز کوشیدهاند، خواهان و آرزومند دیدارند، زبان حالشان میگوید: دنیا کی به پایان میرسد تا به خدا برسند؟! نزد آنها دیدار پروردگار بزرگترین نعمت بهشتی است.
عمیر بن حُمام انصاری هنگامی که پیامبر (ص) گفت: «قُوموا إلی جنَّةٍ عرضُها السمواتُ و الأَرضُ»: «برخیزید برای بهشتی که پهنای آن آسمانها و زمین را فرا میگیرد» از درون، از اعماق دل مشتاق دیدار خدا شد. و این مفهوم را بر زبان راند: اگر زنده باشم تا این چند تا خرما را میخورم، الحق که زندگی طولانی خواهم داشت.[134] او جنگید تا کشته شد و به دیدار حق شتافت.
خداوند وقتی شور و شوق این گروه از بندگانش – که اندک و نادرند- را دید و اینکه دلنگرانند تا به حضورش برسند، وعدهیی برای آنها در نظر میگیرد تا به آن آرام گیرند و به کار بپردازند تا زمانش فرا میرسد. خداوند دربارهی این گروه میفرماید: ﴿مَن كَانَ يَرۡجُواْ لِقَآءَ ٱللَّهِ فَإِنَّ أَجَلَ ٱللَّهِ لَأٓتٖۚ وَهُوَ ٱلسَّمِيعُ ٱلۡعَلِيمُ ٥﴾ [العنکبوت: ٥] «هرکس به دیدار خدا امیدوار است [بداند] وعدهی خدا فرا میرسد، و اوست شنوای دانا».
بیگمان خیلی فرق هست میان بسیاری از مردم امروزی با پیشینیان...!! این معانی در میدان پرتلاطم زندگی و فعالیت است، اما میبینید که مردم به صرافت آن نمیافتند، فکرشان اصلاً به این چنین معانیی نمیرسد. حال آنکه در درون یاران پیامبر فوران کرده و در کتاب و سنت هم یاد شده است.
امیدواری و گناهان
از شیخ الاسلام ابوعباس احمد بن تیمیه (رح) دربارهی این فرمودهی حضرت علی(رض) که: انسان تنها به پروردگار امیدوار باشد و تنها از گناه خویش بترسد،[135] پرسیدند. وی گفت الحمدلله. این سخن که از امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب نقل شده، از بهترین، رساترین و کاملترین سخنان است.
امیدواری برای امور نیک است وخوف از چیزهای بد. انسان به خاطر گناهانش بدی دامن او را میگیرد.
﴿وَمَآ أَصَٰبَكُم مِّن مُّصِيبَةٖ فَبِمَا كَسَبَتۡ أَيۡدِيكُمۡ وَيَعۡفُواْ عَن كَثِيرٖ ٣٠﴾ [الشورى: ٣٠] «هر بلایی که بر سرتان میآید به خاطر کارهایی است که با دست خویش مرتکب شدهاید، او از بسیاری از آن میگذرد».
به همین سبب علی گفت: انسان باید تنها از گناه خویش ترس داشته باشد، اگر آفریدهیی بر او چیره گردد به خاطر گناهش بوده است: ﴿وَكَذَٰلِكَ نُوَلِّي بَعۡضَ ٱلظَّٰلِمِينَ بَعۡضَۢا بِمَا كَانُواْ يَكۡسِبُونَ ١٢٩﴾ [الانعام: ١٢٩] «اینچنین ستمکاران را به خاطر کارهایی که مرتکب میشوند بر هم چیره میگردانیم». پس باید از خدا بترسد و از گناهانش توبه کند، گناهانی که به سبب آن دامنگیر گرفتاریهایی شده آن گونه که در این سخن آمده: «یقولُ اللهُ: أنا اللهُ مالك المَلوك، قلوبُ الملوك و نَواصِیهم بِیدی، مَن أَطاعنَی جعلتهم علیه رحمةً و مَن عَصانی جعلتُهم علیه نقمَّة فلاتَشتغلوا بِسَبِّ الملوك و أَطیعونی أَعطف قلوبَهم علیكم»: «خداوند میگوید: من خدایم، مالک و پادشاه پادشاهان، دل و همهی اعضای آنها در دست من است. هرکس از من اطاعت کند پادشاهان را بر او مهربان میگردانم، هرکس از من نافرمانی کند آنها را بر او سخت دل و انتقامجو میگردانم، پس شما خود را به دشنام دادن پادشاهان مشغول نسازید، از من اطاعت کنید تا دلهای آنها را برایتان نرم و مهربان سازم».[136]
انسان امیدوار خواهان رسیدن به خیر و پرهیز از شر است، تنها خدا حسنات را میآورد و هم تنها او سیئات را دفع میکند. ﴿وَإِن يَمۡسَسۡكَ ٱللَّهُ بِضُرّٖ فَلَا كَاشِفَ لَهُۥٓ إِلَّا هُوَۖ وَإِن يُرِدۡكَ بِخَيۡرٖ فَلَا رَآدَّ لِفَضۡلِهِۦ﴾ [یونس: ١٠٧] «اگر خداوند زیانی به تو رساند، جز خودش هیچکس نمیتواند آن را دفع کند و اگر خیر برایت بخواهد هیچکس نمیتواند مانع فضلش شود». ﴿مَّا يَفۡتَحِ ٱللَّهُ لِلنَّاسِ مِن رَّحۡمَةٖ فَلَا مُمۡسِكَ لَهَاۖ وَمَا يُمۡسِكۡ فَلَا مُرۡسِلَ لَهُۥ مِنۢ بَعۡدِهِۦۚ وَهُوَ ٱلۡعَزِيزُ ٱلۡحَكِيمُ ٢﴾ [فاطر: ٢] «خداوند هر دری از رحمت به روی مردم باز کند هیچکس نمیتواند جلو آن را بگیرد، و هر چه خدا بگیرد جز خودش هیچکس آن را رها نمیکند و اوست صاحب عزت و حکمت».
امیدواری و توکل
امید قرین توکل است. کسی که بر خدا تو کل کرده خواستار حصول منفعت و دفع زیانی است که امید آن را داشته است. توکل جز بر خدا روا نمیباشد. ﴿وَعَلَى ٱللَّهِ فَلۡيَتَوَكَّلِ ٱلۡمُتَوَكِّلُونَ﴾ [إبراهیم: ١٢] «متوکلان بایستی تنها بر خدا توکل کنند». هرکس بر غیرخدا توکل کند و به امید او باشد، از جانب او خوار، بییار و یاور میماند و اگر در دنیا نباشد محروم میشود. در آخرت چنانکه در حدیث هست میگویند: «إذهبُوا الی الَذین كنتم تُراءونَ فی الدنیا فَانظُروا هل تَجدونَ عندَهم جزاءً»: «بروید به سوی آنهایی که در دنیا برایشان دورویی میکردید، ببینید آیا نزد آنها پاداشی خواهید یافت؟».[137]
﴿مَثَلُ ٱلَّذِينَ ٱتَّخَذُواْ مِن دُونِ ٱللَّهِ أَوۡلِيَآءَ كَمَثَلِ ٱلۡعَنكَبُوتِ ٱتَّخَذَتۡ بَيۡتٗاۖ وَإِنَّ أَوۡهَنَ ٱلۡبُيُوتِ لَبَيۡتُ ٱلۡعَنكَبُوتِۚ لَوۡ كَانُواْ يَعۡلَمُونَ ٤١﴾ [العنکبوت: ٤١] «مَثَل آنهایی که جز خدا دوستانی گرفتهاند، مثل عنکبوت است که خانهیی گرفت، و حال آنکه سستترین خانه – اگر دریابند- همان خانهی عنکبوت است»، ﴿وَٱتَّخَذُواْ مِن دُونِ ٱللَّهِ ءَالِهَةٗ لِّيَكُونُواْ لَهُمۡ عِزّٗا ٨١ كَلَّاۚ سَيَكۡفُرُونَ بِعِبَادَتِهِمۡ وَيَكُونُونَ عَلَيۡهِمۡ ضِدًّا ٨٢﴾ [مریم: ٨١ – ٨٢] «به غیر از خدا معبودهایی برگرفتند تا مایهی سربلندی آنها باشند، اما نه هرگز، آن خدایان خود ضد آنها خواهند بود و پرستششان را انکار میکنند».
پس هرکس برای غیرخدا کاری انجام دهد به امید اینکه از آن سودمند شود، زیان کرده است. خداوند فرمود: ﴿وَٱلَّذِينَ كَفَرُوٓاْ أَعۡمَٰلُهُمۡ كَسَرَابِۢ بِقِيعَةٖ يَحۡسَبُهُ ٱلظَّمَۡٔانُ مَآءً حَتَّىٰٓ إِذَا جَآءَهُۥ لَمۡ يَجِدۡهُ شَيۡٔٗا وَوَجَدَ ٱللَّهَ عِندَهُۥ فَوَفَّىٰهُ حِسَابَهُۥۗ وَٱللَّهُ سَرِيعُ ٱلۡحِسَابِ ٣٩﴾ [النور: ٣٩] «آنان که کفر ورزیدند اعمالشان چونان سرابی است در بیابان، انسان تشنه آن را آب پندارد، و چون به آن برسد چیزی نمییابد و خدا را نزد خویش یابد که پاداشش را کامل بدهد و خدا زود شمار است».
﴿مَّثَلُ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ بِرَبِّهِمۡۖ أَعۡمَٰلُهُمۡ كَرَمَادٍ ٱشۡتَدَّتۡ بِهِ ٱلرِّيحُ فِي يَوۡمٍ عَاصِفٖۖ لَّا يَقۡدِرُونَ مِمَّا كَسَبُواْ عَلَىٰ شَيۡءٖ﴾ [إبراهیم: ١٨] «آنهایی که به پرودگار خویش کفر ورزیدند اعمالشان مانند خاکستری است که باد در روزی طوفانی آن را به تندی در هوا بپراکند، از آن چه انجام دادهاند، چیزی را نمیتواند بدست آورند»، ﴿وَقَدِمۡنَآ إِلَىٰ مَا عَمِلُواْ مِنۡ عَمَلٖ فَجَعَلۡنَٰهُ هَبَآءٗ مَّنثُورًا ٢٣﴾ [الفرقان: ٢٣] «و چون به اعمال آنها بپردازیم آن را چون غباری پراکنده گردانیم». با این وصف هر کاری و هر اقدامی بیهوده است مگر آن چه که برای خدا باشد، و هرکس در راه غیر خدا تلاش کند، زحمتش بر باد رفته است.
انسان گاهی به کاری که برای کسی انجام میدهد امیدوار میشود، و گاهی با اعتماد قلبی به او و پناه بردن به او و درخواست از او، که آن اولی نوعی عبادت است و این دومی گونهیی کمکخواهی، پس ﴿إِيَّاكَ نَعۡبُدُ وَإِيَّاكَ نَسۡتَعِينُ ٥﴾ [الفاتحة: ٥] «تنها ترا میپرستیم و تنها از تو یاری میخواهیم».
امید در کتاب و سنت
امید در چندین جا در کتاب خدا و سنت پیامبر ج آمده است که اکنون برخی از آن را از نظر میگذرانیم:
- خداوند در تشریح امیدواری ایمانداران که امید همراه با عمل است، میگوید: ﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَٱلَّذِينَ هَاجَرُواْ وَجَٰهَدُواْ فِي سَبِيلِ ٱللَّهِ أُوْلَٰٓئِكَ يَرۡجُونَ رَحۡمَتَ ٱللَّهِۚ وَٱللَّهُ غَفُورٞ رَّحِيمٞ ٢١٨﴾ [البقرة: ٢١٨] «آنانی که ایمان آوردند و نیز آنان که هجرت کردند و در راه خدا جنگیدند، به رحمت خدا امیدوارند و خداوند بسیار بخشنده و مهربان است». آنهایی که خداوند را وپیامبر و آن چه را که آورد تصدیق کرده و از سرزمین، وطن و دوستان خود دل کندند و به دیار غربت رفتند، به خاطر هجرت در راه خدا خانههای خویش را رها کردند و با جان و مال خویش جنگیدند، جانفشانی کردند، بخشیدند، و مبارزه کردند، زخمها و دردهای راه جهاد را، گرسنگی و تشنگی و خستگی ر ا به جان خریدند و تحمل کردند، این چنین کسانی به رحمت خداوند امیدوارند، و به این امیدند که خداوند از آنها خشنود باشد و آنها را وارد بهشت گرداند.
- خدا درگاه امید را برای بندگانش حتی در آمرزیدن هر گونه گناهی باز گذاشته است، چنانکه میفرماید: ﴿إِنَّ ٱللَّهَ لَا يَغۡفِرُ أَن يُشۡرَكَ بِهِۦ وَيَغۡفِرُ مَا دُونَ ذَٰلِكَ لِمَن يَشَآءُۚ وَمَن يُشۡرِكۡ بِٱللَّهِ فَقَدِ ٱفۡتَرَىٰٓ إِثۡمًا عَظِيمًا ٤٨﴾ [آلنساء: ٤٨] «خداوند شرک ورزیدن را نمیبخشد اما غیر ازآن را برای هرکس که بخواهد میآمرزد، هرکس به خدا شرک بورزد، به تحقیق گناه بزرگی مرتکب شده است». گویند این آیه بعد از این آیه نازل شده که میفرماید: ﴿۞قُلۡ يَٰعِبَادِيَ ٱلَّذِينَ أَسۡرَفُواْ عَلَىٰٓ أَنفُسِهِمۡ لَا تَقۡنَطُواْ مِن رَّحۡمَةِ ٱللَّهِۚ إِنَّ ٱللَّهَ يَغۡفِرُ ٱلذُّنُوبَ جَمِيعًاۚ إِنَّهُۥ هُوَ ٱلۡغَفُورُ ٱلرَّحِيمُ ٥٣﴾ [الزمر: ٥٣] «بگو ای بندگان من که به زیان خویش اسراف کردهاید از رحمت خدا ناامید نشوید... خداوند همهی گناهان را میبخشاید اوست بسیار آمرزندهی مهربان». به پیامبر ج گفتند: شرک نیز؟ پیامبر ج از این سخن خرسند نبود، لذا این آیه نازل شد: ﴿إِنَّ ٱللَّهَ لَا يَغۡفِرُ أَن يُشۡرَكَ بِهِۦ﴾ [النساء: ٤٨] «خدا شرک ورزیدن به خود را نمیآمرزد». منظور این است که خداوند هرکس را که بر عقیدهی شرک بمیرد نمیبخشد و مشرک را شامل مشیت آمرزش خود نمیسازد، اما اگر توبه کند گناهش را هر چند که شرک باشد، میآمرزد. این آیه در حقیقت سخن از مشیت خدا میگوید و آمرزیده شدن توبه کننده از شرک را نفی نمیکند.
- از دیگر آیات که دربارهی شرک است، این آیه است: ﴿قُل لِّمَن مَّا فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۖ قُل لِّلَّهِۚ كَتَبَ عَلَىٰ نَفۡسِهِ ٱلرَّحۡمَةَۚ لَيَجۡمَعَنَّكُمۡ إِلَىٰ يَوۡمِ ٱلۡقِيَٰمَةِ لَا رَيۡبَ فِيهِۚ ٱلَّذِينَ خَسِرُوٓاْ أَنفُسَهُمۡ فَهُمۡ لَا يُؤۡمِنُونَ ١٢﴾ [الانعام: ١٢] «بگو آن چه در آسمانها و زمین است از آن کیست؟ بگو مال خداست، او رحمت را بر خود مقرر داشته است و شما را در روز رستاخیز که هیچ شک و گمانی در آن نیست گرد میآورد، و کسانی که در زیان خود میکوشند ایمان نمیآورند».
ابن جریر گوید: بر خود مقرر داشته که نسبت به بندگانش مهربان باشد اما رحمت او چگونه و درچه چیزی نمود پیدا میکند؟ گفت: او سزای عملشان را با وجود اینکه مستحق آن هستند، به زودی بر سر آنها نمیآورد، بلکه صبر و بردباری میکند. چرا که او شکیبا و بردبار است و توبه و پشیمانی آنها را میپذیرد، این نکته آنها را به امیدواری وابسته و دلبسته میکند.
همچنین این آیهی شریفه: ﴿وَإِذَا جَآءَكَ ٱلَّذِينَ يُؤۡمِنُونَ بَِٔايَٰتِنَا فَقُلۡ سَلَٰمٌ عَلَيۡكُمۡۖ كَتَبَ رَبُّكُمۡ عَلَىٰ نَفۡسِهِ ٱلرَّحۡمَةَ أَنَّهُۥ مَنۡ عَمِلَ مِنكُمۡ سُوٓءَۢا بِجَهَٰلَةٖ ثُمَّ تَابَ مِنۢ بَعۡدِهِۦ وَأَصۡلَحَ فَأَنَّهُۥ غَفُورٞ رَّحِيمٞ ٥٤﴾ [الانعام: ٥٤] «هرگاه آنان که به نشانهها وآیات ما ایمان آوردند، نزد تو آمدند، به آنها بگو: درود بر شما، پروردگارتان رحمت و مهربانی را بر خود فرض کرده، هرکس از روی نادانی کار زشتی انجام دهد و سپس توبه کند و نیکوکاری پیشه کند، بیگمان خداوند بسیار آمرزنده و مهربان است».
ابن جریر گوید: تأویل این آیه چنین است، اگر چنان باشد که گفتیم، ای محمد هر وقت آنان که به قرآن و دلیلهای ما باور دارند و در گقتار و کردار به آن معترفند پیش تو آمدند، و از تو دربارهی گناهانی که پیشتر مرتکب شدهاند راهنمایی خواستند که آیا فرصت توبه دارند؟ تو آنها را ناامید نکن، بلکه بگو: «درود بر شما» توبه شما را از پروردگار در امان میدارد، از اینکه به خاطر گناهانتان شما را سزا دهد، یعنی شما در امنیت خواهید بود. توبه باعث میشود خدا به خاطر گناهان گذشتهاتان شما را کیفر ندهد «پروردگارتان رحمت را بر خود فرض کرده» یعنی رحمت را در حق همهی آفریدگانش بر خود لازم کرده است.[138]
- این آیه نیز: ﴿وَءَاخَرُونَ ٱعۡتَرَفُواْ بِذُنُوبِهِمۡ خَلَطُواْ عَمَلٗا صَٰلِحٗا وَءَاخَرَ سَيِّئًا عَسَى ٱللَّهُ أَن يَتُوبَ عَلَيۡهِمۡۚ إِنَّ ٱللَّهَ غَفُورٞ رَّحِيمٌ ١٠٢ خُذۡ مِنۡ أَمۡوَٰلِهِمۡ صَدَقَةٗ تُطَهِّرُهُمۡ وَتُزَكِّيهِم بِهَا وَصَلِّ عَلَيۡهِمۡۖ إِنَّ صَلَوٰتَكَ سَكَنٞ لَّهُمۡۗ وَٱللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ ١٠٣﴾ [التوبة: ١٠٢ – ١٠٣] «گروهی دیگر به گناهان خود اعتراف کردند، کارهای شایسته و ناشایست را به هم درآمیختند، امید است که خداوند توبهی آنها را پبذیرد چرا که او بس آمرزنده و مهربان است، از اموالشان صدقهیی برگیر تا بدینگونه آنها را پاک کنی و تزکیه دهی و برایشان دعا کن، دعای تو بر آنها مایهی آرامش است و خداوند شنوای داناست».
ابن جریر گوید: منظور خداوند از اینکه کار شایسته را با کار زشت در آمیختهاند این است که به گناهان خود معترفند و ازآن توبه کردهاند، و کار زشت دیگری که آنها را هنگامی که پیامبر به جنگ رفت، از رفتن با او بازداشت، که امید است خداوند توبهی آنها را بپذیرد و (امید) از سوی پروردگار واجب است یعنی به حقیقت و بالفعل آنها را میبخشد و توبهاشان را میپذیرد.[139]
- امید حتی در امو دنیوی نیز روا است و مسیرش باز؛ انسان ممکن است ثروتی بخواهد، یا فرزند، همسر، شغل، امید دارد بیماریش برطرف گردد، گمشدهاش پیدا شود. مثلاً یعقوب(ع) حتی در چیزهایی دنیایی کم گم شده، امید را به پسرانش یاد داده، آنجا که فرمود:
﴿يَٰبَنِيَّ ٱذۡهَبُواْ فَتَحَسَّسُواْ مِن يُوسُفَ وَأَخِيهِ وَلَا تَاْيَۡٔسُواْ مِن رَّوۡحِ ٱللَّهِۖ إِنَّهُۥ لَا يَاْيَۡٔسُ مِن رَّوۡحِ ٱللَّهِ إِلَّا ٱلۡقَوۡمُ ٱلۡكَٰفِرُونَ ٨٧﴾ [یوسف: ٨٧] «ای پسرانم بروید و دنبال یوسف و برادرش بگردید واز رحمت خدا ناامید نباشید، جز مردمان کسی از رحمت خدا ناامید نمیشود».
ابن جریر میگوید: وقتی یعقوب به طمع پیدا شدن یوسف افتاد، به پسرانش گفت: «ای پسرانم بروید دنبال یوسف و برادرش بگردید» ای فرزندانم به همانجایی بروید که از آن برگشتید و دو برادرتان را در آنجا رها کردید، و از رحمت خدا ناامید نشوید، از اینکه خدا آن اندوه و غصهیی را که ما را به کام خود فرو برده، از سر ما باز کند و ما را به دیدار آن دو شاد گرداند، ناامید و دلسرد نباشید، زیرا «کسی از رحمت خدا ناامید نمیشود مگر کافران» هیچکس از رحمت خدا ناامید نمیشود، کسی از گشایش و مهربانی او دلسرد نمیگردد، قطع امید نمیکند، مگر آنان که ایمان ندارند.
- همین طور خدا دربارهی توبه کنندگان میفرماید: ﴿۞قُلۡ يَٰعِبَادِيَ ٱلَّذِينَ أَسۡرَفُواْ عَلَىٰٓ أَنفُسِهِمۡ لَا تَقۡنَطُواْ مِن رَّحۡمَةِ ٱللَّهِۚ إِنَّ ٱللَّهَ يَغۡفِرُ ٱلذُّنُوبَ جَمِيعًاۚ إِنَّهُۥ هُوَ ٱلۡغَفُورُ ٱلرَّحِيمُ ٥٣﴾ [الزمر: ٥٣] «بگو ای بندگانم که بر خود اسراف روا داشتهاید، از رحمت خدا ناامید نباشید، خداوند همهی گناهان را میبخشد، او بسیار آمرزنده و مهربان است». از رحمت خدا ناامید نشوید، او همهی گناهانتان را میبخشاید، چیزی از آن را بدون بخشش رها نمیکند.
روی سخن تنها به کسانی نیست که گناهان اندک دارند، بلکه آنان که زیادهروی کردهاند گناهانشان از کبیره و صغیره فزونی یافته، به آنها میگوید که از رحمت خدا ناامید نشوند، این از سوی خداوند امر به امیدواری است. کریم وقتی دستور به امیدواری میدهد، صفت کرم و بخشش شایستهی اوست. پس سبب پیدا کنید، پوزش بخواهید، به درستی توبه کنید، از گناهان بپرهیزید، به صلاح روی بیاورید، و زندگی اسلامی نوین و پاکی را آغاز کنید، بر آن چه از شما سرزده است، پشیمان گردید و قصد کنید که دیگر بار به آن باز نگردید.
امید در سنت پیامبر- صلى الله عليه وسلم -
خدا (سبحانه وتعالی) در حدیث قدسی میفرماید: «یا ابنَ آدم ءانَّك ما دعوتَنی و رجوتَنی غفرتُ لك علی ما كانَ مِنك و لا أُبالی، یا ابنَ آدم لَو بلغت ذنوبُك عنانَ السماءِ ثُمَّ استغفرتَنی غفرتُ لك و لا أُبالی، یا ابنَ آدم لَو أتیتَنی بِقرابِ الأرضِ خطایا ثُمَّ لقیتَنی لا تُشرك بی شیئاً لأَتیتُك بِقُرابها مغفرةً»: «ای بنی آدم شما تا زمانی که مرا بخوانید و به من امیدوار باشید، آن چه از شما سرزده، میبخشم و قلم عفو بر آن میکشم و به چیزی اهمیت نمیدهم، ای بنی آدم اگر حجم گناهانتان به اندازهی آسمان هم برسد اما از من طلب مغفرت کنید، بدون توجه به چیزی میبخشم، ای بنی آدم اگر با اشتباه و گناهی به اندازهی زمین و پر آن پیش من بیایید، ولی آن گاه که به حضور من میرسید مشرک نباشید، من نیز به همان اندازه مغفرت برای شما میآورم».[140]
این است آن امید بزرگی که خداوند آن را برای بندگانش فراهم کرده و درِ آن را برای همگان باز گذاشته است.
- انسان در هنگام مرگ حالت خاصی از ترس و امید دارد که بر اساس حسن ظنش به خدا است.
«أنا عندَ ظنِّ عبدی بی و أَنا مَعه إذا ذَكرنی فَلیظنَّ بی عَبدی ما شاءَ»: «من همان گونه هستم که بندهام گمان میکند، و چون مرا یاد کند من با او هستم، پس بنده هر گونه که میخواهد مرا تصور کند».[141] میتوانم هر کاری که او (بنده) گمان میکرده با او میکنم انجام دهم، به همین سبب آن سه نفر که باز ماندند، وقتی دانستند که هیچ پناهگاهی جز خود خدا ندارند، خداوند توبهی آنها را پذیرفت، پس در خصوص مرگ باید خویشتن را برای آن لحظهها آماده کنیم، زیرا بیگمان فرا میرسد.
باید خود را مجهز به توشهی لازم کنیم، در آن لحظهها که روح از بدن جدا میشود، ما گمان نیک به پروردگار داریم، پیامبر ما سه روز پیش از وفاتش چنین سفارش ارزشمندی به امتش کرد، امام مسلم روایت میکند: «لایموتنَّ أَحدُكم إلَّا و هو یُحسنُ الظّنَّ باللهِِِ»: «همهی شما در حالی بمیرید که گمان نیک به خدا دارید».[142]
این هشداری است برای ناامیدان و تشویق است برای امیدواری در پایان.
یکی از پیشینیان با توجه به همین نکته به پسرانش سفارش کرد که هنگام مرگ آیههای رحمت بر او بخوانند.[143] تا جانش تسلیم میشود و در آن صورت او به خداوند گمان نیک خواهد داشت که او را میبخشد، او را میپذیرد، با فراخی و نعمت از او استقبال میشود.
- انسان وقتی در توبه صداقت داشته باشد- هر چند گناه تکرار گردد- خداوند او را میبخشد، حق بندگان بر خدا این است که خدا هرکس را که به او شرک نورزیده، عذاب نمیدهد.
معاذ به پیامبر- صلى الله عليه وسلم - گفت: آیا این مژده را به مردم بدهم؟ فرمود: «لاتُبشرهم فیتكلوا»: «این مژده را به آنها نده، زیرا در این صورت بر همان تکیه میکنند و سهل انگار میشوند».[144]
ابن رجب گوید: دانشمندان گفتهاند: «از اینکه معاذ منع شده به مردم مژده بدهد تا مبادا سهلانگار شوند، فهمیده میشود که حدیثهایی که اجازههایی در آن هست در میان عامهی مردم پخش نمیشده است چون خردشان از درک منظور آن ناتوان بود».
ابن رجب میگوید: «معاذ وقتی این حدیث را شنید تلاش و جدیتش در عمل و ترسش از خدا بیشتر شد، اما کسی که به پایهی او نرسیده باشد، تضمینی نیست که به ظاهر خبر اکتفا نکند و سستی بورزد».
دربارهی عثمان نیز پیامبر- صلى الله عليه وسلم - فرمود: «ما ضرَّ عثمانَ ما عملَ بعدَ الیوم»: «عثمان از این پس هر کاری بکند، زیانی به او نمیرساند»[145]
او چه کار کرد؟...! بیشتر در راه نیکی و احسان و طاعات عمل کرد، اینها یعنی عشرهی مبشر و دیگران، خداوند میداند که اگر مژدهی بخشش خود را به آنها بدهد، نیکی را کنار نمیگذراند و نقض پیمان نمیکنند. به همین سبب است که حدیثهایی که اجازه در آن هست، در میان عامهی مردم پخش نمیشده است، زیرا آنها چه بسا از دین امور اندکی را دریافتهاند و اگر کوتاهی کنند لازم است از ابزار ترساندن استفاده شود.
آن گاه بدانید که شرک سه گونه است، بزرگ، کوچک و نهان. اما کیست که از آن رهایی یابد؟ این حدیث نزد عالمان دینی همراه با آیهها و حدیثهای دیگری است که عذاب دادن به خاطر گناه در آن ذکر شده است. برخی دانشمندان آن را بر این حمل کردهاند که وارد آتش شرک نمیشود، زیرا جهنم درکاتی دارد: (آتش شرک، آتش کبائر، آتش گناهان کوچک) و این چنین حدیث معاذ را به این معنی گرفتهاند که وارد آتش شرک نمیشود.
به هر حال قاعدهی عمومی آن است: ﴿لَّيۡسَ بِأَمَانِيِّكُمۡ وَلَآ أَمَانِيِّ أَهۡلِ ٱلۡكِتَٰبِۗ مَن يَعۡمَلۡ سُوٓءٗا يُجۡزَ بِهِۦ وَلَا يَجِدۡ لَهُۥ مِن دُونِ ٱللَّهِ وَلِيّٗا وَلَا نَصِيرٗا ١٢٣﴾ [النساء: ١٢٣] «به آرزوهای شما یا آرزوهای اهل کتاب نیست، هرکس کار زشتی انجام دهد سزایش را میبیند». این آیه پیشینیان را بسیار ترسانده است، لذا آنها عمل و ترس را با هم داشتند.
از جمله حدیثهای مفید برای کسی که گناه کرده و توبه کرده، و با وجود توبه باز گونهیی ناامیدی و سرخوردگی دامنگیرش شده، گناهانش را زیاد میداند و گمان میکند اعمال نیک دیگر سودی نمیبخشد، و او به گمان خود- محکوم به آتش است، به این قرار: «إنَّ اللَه یُدنی المَؤمنَ فَیَضعُ علیه كنفَهُ و یسترهُ فیقولُ أتعرفُ ذنبَ كذا؟ أتعرفُ ذنبَ كذا؟ فیقولُ: نعم. أَی ربِّ. حتّی إذا قرَّّرهُ بِذنوبِه و رأَی نفسَه هلك؛ قالَ سترتُها علیك فی الدُّنیا و أَنا أَغفرُها لك الیومَ! فَیعطی كتابَ حسناتِهِ و أَمّا الكافرُ و المَنافقُ فیقولُ الأشهادُ هولاء الذین كذبوا علی رَبِّهم أَلا لعنةُ اللهِ علی الظالمینَ»: «خداوند بنده را به خود نزدیک میگرداند، سایهی خویش را بر او میگستراند، و میگوید: فلان گناه را به یاد داری؟ بهمان گناه در خاطرت هست؟ میگوید: بله، ای پروردگار. تا از او اعتراف به گناهانش میگیرد و بنده میبیند که در شرف نابودی است، خداوند میگوید در دنیا آن را بر تو پوشاندم، امروز آن را بر تو میبخشایم! و نامهی نیکیهایش را به او میدهد. اما کافران و منافقان، شاهدان میگویند اینها کسانی هستند که بر پروردگار خود دروغ بستند، لعنت خدا بر ستمکاران».[146]
پس با این توضیحات هرکس در دایرهی نوعی ناامیدی به دام افتاده، میتواند این حدیث و مانند آن را در نظر داشته باشد، وگویی به او میگویند. فرصت داری، کارهای نیک انجام بده، چه بسا خداوند گناهانت را پاک کند؛ این درمانی است که برای اشخاص معینی سفارش میشود.
مثالی از ابن مسعود بیاوریم: مردی زنی را بوسید، پیش پیامبر آمد و او را خبردار کرد، خداوند این آیه را نازل کرد: ﴿وَأَقِمِ ٱلصَّلَوٰةَ طَرَفَيِ ٱلنَّهَارِ وَزُلَفٗا مِّنَ ٱلَّيۡلِۚ إِنَّ ٱلۡحَسَنَٰتِ يُذۡهِبۡنَ ٱلسَّئَِّاتِۚ ذَٰلِكَ ذِكۡرَىٰ لِلذَّٰكِرِينَ ١١٤﴾ [هود: ١١٤] «نماز را در اول و آخر روز و در ساعاتی از شب به پادار، نیکیها بدیها ار از بین میبرد». آن مرد پرسید: این در مورد من است؟ فرمود: «برای همهی امتم».[147]
در این جا به صراحت آمده است که نیکیها بدیها را پاک میکند، اما آیا منظور کارهای معینی است مانند نمازهای پنجگانه؟ یا نه، هر گونه کار نیکی به طور کلی؟ در این باره میان دانشمندان اختلاف هست.
به شافعی در هنگام بیماری منجر به مرگش گفتند: حالت چطور است ای ابوعبدالله؟ فرمود: دارم از دنیا کوچ میکنم، از برادرانم جدا میشوم، جام مرگ را مینوشم و نمیدانم که روحم به سوی بهشت میرود تا به آن تبریک بگویم، یا به سوی جهنم تا آن را تسلیت بگویم.
سپس این چنین سرود:
و لَمّا قسَا قلبی و ضَاقَت مَذاهبی
جَعلتُ الرَّجا منِّی لِعفوِك سُلَّما
تُعاطینــــی ذَنبـــی فَـلمَّا قَـرنتُهُ
بِعفوِك ربِّی كان َعفوُك أَعظَما
وقتی دلم پاکی و نرمی خود را از دست داد و راهها بر من تنگ آمدند، امید به بخشش تو را راهی برای رسیدن به تو قرار دادم، گناهم را بزرگ پنداشتم، اما وقتی آن را با بخشش تو سنجیدم ای پروردگارم دیدم بخشش تو بسیار بزرگتر است.[148]
در حدیث است که: «مَن أَحبَّ لقاَءاللهِ أَحبَّ اللهُ لقاءَه»: «هرکس به امید دیدار خدا مشتاق گردد، خداوند نیز به دیدار او مشتاق میشود».[149] هنگام مرگ به نصیب خود مژده داده میشود، خداوند فرمود: ﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ قَالُواْ رَبُّنَا ٱللَّهُ ثُمَّ ٱسۡتَقَٰمُواْ تَتَنَزَّلُ عَلَيۡهِمُ ٱلۡمَلَٰٓئِكَةُ أَلَّا تَخَافُواْ وَلَا تَحۡزَنُواْ وَأَبۡشِرُواْ بِٱلۡجَنَّةِ ٱلَّتِي كُنتُمۡ تُوعَدُونَ ٣٠﴾ [فصلت: ٣٠] «آنان که گفتند پروردگار ما الله است و سپس پایداری ورزیدند، ملایکه بر آنها فرود میآیند، میگویند نترسید، اندوهناک نباشید، مژده باد شما را به بهشتی که وعده داده شدهاید». پس ملایکه به آنها مژده میدهند، بر آنها فرود میآیند، و روح با آنها بالا میرود، محافظ روح هستند تا به بهشت میرسد. ﴿نَحۡنُ أَوۡلِيَآؤُكُمۡ فِي ٱلۡحَيَوٰةِ ٱلدُّنۡيَا وَفِي ٱلۡأٓخِرَةِ﴾: «ما سرپرست شما در زندگی دنیا و نیز در آخرت هستیم». پس ناگزیر باید برای اینکه تصویر تکامل یابد ترس و خوف همراه هم گردند.
پانوشتها:
[128]- ابن ابی شیبه در کتابش (6/163) و بیهقی در شعب الإیمان (1/80) روایت کردهاند. ابن قیم به روایت از حسن در حاشیهاش بر سنن ابوداود (12/294) آن را صحیح دانسته است. مناوی در فیض القدیر (5/355) آورده و گفته است: «با سند خوب از حسن روایت شده است و از قول اوست، و درست است».
[129]- به روایت دارمی (298) در مقدمه، باب من قال العلم الخشیة و تقوی الله، و ابونعیم در الحلیة (10/77).
[130]- به روایتی اشاره دارد که ترمذی (3373) بخش دعوات، ابن ماجه (3827) بخش دعا، و احمد در مسند (9408) آوردهاند. شیخ آلبانی در صحیح الجامع (2418) آن را صحیح دانسته است.
[131]- به روایت بیهقی در شعب الإیمان (2/12) به شمارهی (1027) از ابوعلی رودباری.
[132]- احمد در مسند (24566) روایت کرده است. این لفظ از اوست. در صحیحین به اختصار آمده است: بخاری (7287) بخش الاعتصام، باب الاقتداء بسنن رسول الله، و مسلم (905) بخش الکسوف، باب ما عرض علی النبی فی صلاة الکسوف.
[133]- این سخن از ثابت بنایی (/) روایت شده است. ابونعیم در حلیة الاولیاء (2/321) ذهبی در سیر أعلام النبلاء (5/224) روایت کردهاند.
[134]- به روایت مسلم (1901) بخش الإمارة، باب ثبوت الجنة للشهید.
[135]- ابن جوزی در صفة الصفوة (1/326) از سخن علی آورده است.
[136]- طبرانی در المعجم الأوسط (9/9) حدیث (8212) و ابونعیم در حلیة الاولیاء (2/338) روایت کردهاند. هیثمی در مجمع الزوائد (5/249) آورده و گفته است: طبرانی در الأوسط نقل کرده، و در میان راویان آن ابراهیم بن راشد هست که متروک است.
[137]- احمد در مسندش (23119) روایت کرده و شیخ آلبانی در صحیح الجامع (1555) آن را صحیح معرفی کرده است.
[138]- ن. ک. تفسیر ابن جریر طبری (7/208).
[139]- ن. ک. تفسیر ابن جریر طبری، (11/12).
[140]- به روایت ترمذی (3540) بخش الدعوات، باب فی فضل التوبة و الاستغفار و ما ذکر من رحمة الله، و گفته است: حدیث خوبی است. از حدیث انسس نقل کرده است. دارمی (2781) نیز در بخش الرقاق، باب إذا تقرب العبد الی الله، احمد در مسندش (20994) از حدیث ابوذر، روایت کردهاند. شیخ آلبانی در صحیح الجامع الصغیر (4338) آنرا پسندیده است.
[141]- به روایت بخاری (7405) بخش التوحید، باب قول الله تعالی: «و یحُذرکم الله نفسه»، و مسلم (2675) بخش الذکر و الدعاء، باب الحثّ علی ذکر الله تعالی.
[142]- مسلم (2877) بخش صفة الجنة و نعیمها وأهلها، باب الأمر بحسن الظن بالله تعالی عند الموت.
[143]- از سلیمان تیمی این سخن نقل شده است. بیهقی در شعب الأیمان (2/7) به شمارهی (1008) و ابونعیم در حلیة (3/31) روایت کردهاند. ذهبی در سیر أعلام النبلاء (6/199) و مزی در تهذیب الکمال (12/12) آوردهاند.
[144]- بخاری (2856) بخش الجهاد، باب اسم الفرس و الحمار، و مسلم (30) بخش الأیمان، باب الرسل علی أنه من مات علی التوحید دخل الجنة، هردو از حدیث معاذ بن جبل روایت کردهاند.
[145]- به روایت احمد در مسند (20107) و ترمذی (3701) بخش المناقب، باب فی مناقب عثمان بن عفانس، ترمذی گفته: حدیث خوبی است.
[146]- صحیح است. بخاری (4685) بخش التفسیر، باب قوله: «و یقول الأشهاد هؤلاء الذین کذبوا علی ربهم»، و مسلم (2768) بخش التوبة، باب قبول توبة القاتل و إن کثرُ قتله رویات کردهاند.
[147]- بخاری (526) بخش مواقیت الصلاة، باب الصلاة کفارة، و مسلم بخش التوبة، باب قوله تعالی: «إن الحسنات یذهین السیئات» نقل کردهاند.
[148]- ذهبی در سیر اعلام النبلاء (10/67) و ابن جوزی در صفة الصفوة (2/258) از امام شافعی نقل کردهاند.
نظرات