فرصتی پیش آمد تا استاد شیخ عبد الرحمن پیرانی پیشوای دعوت و صاحب تفکر در ایران زبان به سخن بگشاید و با اشتیاق همه را نصیحت کند. استاد برخاست و با اشتیاق همه را نصیحت کرد و مقدمات و ثوابت و اصول را یادآور شد و در بحر رمل فرمود: 

الزمن سهل الرحاب    جددن عزم المتاب   

به دشت‌های پهناور روی آورید و عزم و اراده توبه را تجدید کن.

واشرب الود هنیئا    نائلا مدح الصحاب 

جام محبت را به گوارایی نوش کن تا مورد تمجید دوستان قرار گیری.

محِّض النصح صفیا     ألون آي الکتاب 

از روی خیرخواهی نصیحت کن و آیات کتاب خدا را برخوان.

واجعل التسبیح بشری    إن سر بین الشباب 

تسبیحات را بشارتی قرار ده اگر در میان جوانان رواج یافته باشد. 

وانثر المدح ثناء     لفتاة في الحجاب 

دختران پشت پرده را مدح و ثنا کن. 

هذه بنیة تحت     في طریق الانسیاب 

این زیربنای راه است.

رئیس گفت: خوب نصیحت کردی حال برنامه‌ات را تشریح کن. آنگاه ابو یحیی عبد الرحمن ضروت توسعه اسباب را پیشرفت که در اختیار داریم بیان کرد. از این اسباب می‌توان به امکان بسیج زنان و کودکان و نوجوانان و جوانان و فقرا در یک نظام تربیتی و فکری متکی به وحی الهی اشاره کرد. 

آن گاه این ابیات را خواند:

وضوح اسالیب النشاط سیحمیني    وکبح جماح النفس: ترسیخ تطمیني

شفافیت روش‌های فعالیت مرا حفاظت می‌کند و در هم سرکوب نفس سرکش به من اعتماد می‌دهد. 

وباب الصواب: الفهم للذات والعدی   وإدراک نهج الغرب ضدي وتوهیني

در راستی و درستی، شناخت خود و دشمن است و فهم رویکرد غرب نسبت به من و اهانت به من.

جماع امتیازات وراء تفوقي    وواجب وقتي: دفعها صوب تمتیني 

تمام امتیازات پشت سر موفقیت من است و وظیفه‌ وقت من سوق دادن آن به سمت استحکام من است.

أنا في انتظام یمتدد أفقه مدی    بعید وتربیاتنا أس تسکیني 

من بر روشی هستم که چشم‌انداز آن به زمان دور و دراز باز می‌گردد و تربیت ما اساس آرامش من است.

وعصمة فکري ذاک أني متابع   قرانا حوی بشری انتصار وتأمین

اطمینان فکری من این است که پیرو قرآنی هستم که مژدگانی پیروزی و امنیت را در بردارد. 

عدی لا خلاق أو نظاما لجمعهم    وفي فکرهم تاهوا برجم وتخمین

دشمنان بهره‌ای ندارند و جمع‌شان منظم نیست؛ افکارشان پریشان و بر حدس و گمان استوار است.

 

برادرمان احمد ابو خالد برخاست و کلمات قصیده را شرح کرد:

تیقین: تلاش برای رسیدن به یقین.

خلاق: بهره از خیر و شر؛ یک واژه قرآن است: ولا خلاق لهم: یعنی بهره‌ای اخلاق و موفقیت ندارند. 

قدسی موضوع قصیده را تشریح کرد و گفت: برخی از ظواهر دعوی برگرفته از تجربه عملی وجود دارد که ظن و گمان نیست؛ از جمله این که وقتی رهبران بتوانند طرح فعالیت‌های دعوی خود را تشریح کنند، باعث می‌شود از لغزش‌ها در امان باشند مانند کشف امنیتی یا فتنه‌های داخلی که دعوتگران را از اعمال خیر یا برقراری ارتباط با عموم جامعه باز می‌دارد. هر چند از راه وبلاگ‌ها و دوره‌های آموزشی و نظارت فعال رهبران شفافیت بیشتر باشد، خطاها کمتر است و خطای اندک باعث حمایت واقعی دعوت می‌شود و تربیت ایمانی در برابر سرکشی نفس و بروز حسد و بدگمانی و غرور عامل مهمی برای حمایت از دعوت است.  در نتیجه حالتی از اطمینان و روابط برادری حاصل می‌شود سپس اگر به خودفهمی بیشتری برسیم و دشمن رقیب را بهتر بشناسیم اطمینان ما بیشتر می‌شود. آن وقت است که حجم توان خود و حجم دشمن را درک می‌کنیم. به طوری که به حالتی از اعتدال در تعامل می‌رسیم بدون افراط یا تفریط. این اعتدال زمانی افزایش می‌یابد که ماهیت تفکر استعماری غربی بر ضد احزاب داخلی برای ضربه زدن و محاصره آنها را بدانیم. اگر این نوع شناخت از خود و دشمن غربی و داخلی را خوب بهمیم، یک امتیاز برتر را در دست داریم که باید آن را به خوبی در راه تقویت صفوف دعوی به کار گیریم. این چیزی است که خیلی زود و خوب متوجه آن شدیم. بنابراین چند رویکرد سازمانی و تربیتی تدوین کردیم که در محدوده جهانی در تمام کشورها اجرا شد و آرامش را در دل‌های دعوتگران بیشتر کرد و شجاعت را در آنان نهادینه ساخت. تفکر ایمانی و قرآنی در دیدن عمق ریشه تاریخی دعوی به ما کمک کرد؛ دعوتی که ما را به پیامبران پیشین سپس محمد مصطفی پیوند می‌دهد. در دعوت آنان مژدگانی برتری و رسیدن به امتیازات زیادی وجود دارد؛ به طوری که اعتماد را در دل‌های دعوتگران می‌کارد و باعث می‌شود آینده را تنها برای این دین بدانند. این اعتماد زمانی مهم است که حالت فروپاشی اخلاقی دشمنان دعوت و ناتوانی آنان در نظم در تولید می‌بینیم؛ دلیلش حسادت و پراکندگی قلب‌های آنان و عمق چیرگی هوا و هوس شخصی بر آنان است برخلاف ایثار و فداکاری و نیت‌های پاک و برتری دادن منافع عمومی بر منافع شخصی که ما از آن برخورداریم. 

در زمانی که تفکر قرآنی ما را به سمت هدف روشن هدایت می‌کند، صاحبان تفکر جاهلی در وادی ظن و گمان هستند. در زمانی که دعوتگران ما از غرور و بی‌تدبیری و بیهودگی دور هستند، از روش تولیدی هوشمند و مثبت‌نگری برخوردارند و با این دو است که جمع‌های دعوی وجود حامی و پشتیبان مشخص را درک می‌کنند؛ آن گونه که اگر به آن نزدیک شویم و رشد و توسعه دهیم، تلا‌ش‌های ما را تأیید و سربازی ما را قبول می‌کنند و آنان هم فقرا و زنانی هستند که شش دهم هر جامعه را تشکیل می‌دهند. ما در ایجاد عقل مؤمن و توسعه‌یافته به همگان کمک می‌کنیم؛ به دانشجویی که علم او را ادب می‌کند و سرشت او را در پایبندی به اراده قوی می‌کند. سپس به کودک و نوجوانی که هنوز عقل‌شان در مرحله توافق با فطرت ربانی و پاکی و برائت اصلی است. این کمک از راه ورزش و سرگرمی و تجارب شناختی و نگاه اجمالی و رویکرد ابداعی ممکن است. همه اینها از سرشت پاک و آباد کردن دل‌ها با آن صورت می‌گیرد. افزون بر این کمک به فقیر و فهماندن اسرار زندگی به او و کارایی آرمان و آرزو و اثر روش‌شناسی آزادی‌خواهی و حقوق بشر در ساخت آینده او. ما پروژه امدادی (کمک به فقرا) را به او تقدیم می‌کنیم تا با آن هماهنگ شود و در تحقق آن با ما متحد شود بر اساس مطالعات معماری که رفعت چادرچی معمار عراقی تدوین کرده است و در آن از تجارب و تحقیقات دوکسیاکس معمار یونانی استفاده کرده است. به این ترتیب جامعه فقرا را امتی قرار می‌دهیم که بر حق هستند و به نیکی‌ها دعوت می‌کنند و برای آن می‌کوشند و جان خود را در راه آن فدا می‌کنند. بنابراین در موازات آنان و در پیمانی راستین حرکت می‌کنیم تا آنان را تقویت کرده و برای دعوت آماده کنیم. در یک ائتلاف مبارک و مهندسی شده که می‌تواند جریان این آب‌ها را به شکل موج‌های پیاپی و در هم تنیده قرار دهد تا جهش راهبردی ایمانی در محیطی امن را محقق کند. آن هم زمانی است که ما مقدمه آن را در درجه اول، آزادی قرار دهیم؛ آزادی یک وسیله و یک شعار و آرم. فقیر درگیر فقر خود است و گاهی آن عزم و اراده را ندارد ما باید رهبران فقیر خاصی را برای او پرورش دهیم که با زبان باطن و احساسات واقعی خود سخن بگوید. همچنین است زمانی که رهبران زن را پرورش می‌دهیم؛ آنان هستند که می‌دانند چگونه عاطفه‌ها و زبان رسیدن به حقوق زن را به جوش آورند. مهم‌ترین حق در این زمینه حق زن در برخورداری از یک شوهر مؤمن و با تقوا و پاکیزه و مهربان که اخلاق وفاداری را می‌داند نه مست و ظالم و آشفته و ترشروی و سبک عقل که به سمت جاهلیت شهوات معاصر حرکت می‌کند. 

رئیس برای پاسخ به قصیده برادر عبد الرحمن آماده شد و با او سوار بحر طویل شد و بر قافیه حرکت کرد: 

لک الحق أن تفخر بحشد میامین       وفهمک للحال: کعطر الریاحین

تو حق داری که به این اشخاص مبارک افتخار کنی و فهم تو از این وضعیت مانند عطر گل‌هاست.

فأول علومي: النفس ثم المنافس    وسر النطاح في الحروب الأساطین

نخستین علم من شناخت خودم و سپس شناخت دشمن است و راز نبرد در جنگ‌ افسانه‌ها است.

ونملک ثلاثا یحمسن غلابنا     ویلزمنا شحن لها بالمضامین

سه چیزی در اختیار داریم که غلبه ما را حتمی می‌کند و ما را وادار می‌کند مفاهیمی برای آن ذخیره کنیم.

هي الترتیبات بعد صف مطاوع      وفکر من الوحي غني البراهین

اینها ترتیباتی هستند پس از صف داوطلبان و تفکری وحیانی که غنی از دلیل و برهان است. 

وعرشي حصیر للفقیر شطاره      دماه أحسها سرت في شراییني

بسترم حصیر است و نصف آن برای فقیر است؛ خون او احساس می‌کنم در رگ‌هایم شریان دارد. 

فلو اجمع النساء والفقراء معا   ومن یتفتی: قد تثورن براکیني

اگر زنان و فقرا و جوانمردان با هم جمع شوند، آتشفشان‌های مرا منفجر می‌کنند. 

ابوخالد گفت: تفتی: یعنی آراستن خود به اخلاق جوانمردی از شجاعت و حمایت و عشق به جهاد. 

وقتی رئیس اظهاراتش را پایان داد پیشانی‌اش را گرفت گویی احساس خستگی و سردرد می‌کند اندکی ساکت ماند سپس لبخندی زد و به ساقی گفت: 

ذهلنا تماما عن حقوق رؤوسنا    أجد قهوتک یا (سبع) در بالفناجین

از حقوق خودمان کاملا متحیر هستیم ای سبع قهوه‌ات را بیاور و چند فنجان بریز.

سبع چند فنجان قهوه آورد و با کف  دست چپش آنها را تکان داد و تا صدایی از فنجان‌ها درآورد و لبخند‌ بر چهره‌ها بنشاند. رئیس گفت: ای سبع تو هم می‌خواهی در نظرات با ما مشارکت کنی؟

سبع گفت: حتما دوست دارم؛ اما شما تحمل سخن مرا ندارید. من وجدان عموم افرادی مانند خودم هستم و لهجه صریح آنان را می‌دانم. 

رئیس گفت: بگو ما هم گوش می‌کنیم؛ پیمانه را پر کن و شروع کن تو بی‌گناه و راستگو هستی.

سبع با این ابیات مختصر در بحر رمل را خواند: 

أنه من سیبویه اللغوي    صوتت لـ (ردغوان) القونوي 

این از سیبویه نحوی است که برای ردغوان (اردوغان) قونوی رأی داد.

الرماح والسهام والدرق    مکرمات صدقویه الهروي 

نیزه‌ها و تیرها و سپرها باعث اکرام صدقویه هروی هستند.

هذر یستق من فقه الجحا      کافر بنفطویه البدوي

بیهوده‌گویی که از فقه جحا و کافری که از نفطویه روستازاده می‌آید. 

ابغ الشاهي وللصبها معا     ضمن جدول مهرجاني الدعوي 

در ضمن برنامه‌های مراسم دعوی  چای و قهوه را با هم بخواه. 

ردغوان: اردوغان؛ او را به قونیه نسبت دادیم نماد سلجوقیان در ترکیه و نطویه از بزرگان تمدن عباسی است اما اینجا روستایی است نه شهری و صهبا یعنی قهوه.

رئیس گفت: راست گفتی و به هدف زدی من با تو هم‌نظرم.

حاضران در کنفرانس یکصدا گفتند:

قد کفرنا نفطویة البدوی    وعلی مذهب سبیع الجحوي 

ما نفطویه بدوی را قبول نداریم و بر مذهب سبیع جحوی هستیم.

یسقط الإرهاب إرهاب الدول    طاح حظ المستبد الأزدوي 

تروریسم نابود می‌شود؛ تروریسم دولت‌ها؛ مستبد ازدوی سقوط کرد. 

سپس رئیس گفت: 

ثراء رؤی أبدی حرار حوارنا     هیا (ناصر) فصف سموم الثعابین

غنای دیدن، گفتگوی داغ ما را آشکار ساخت ای ناصر بیا و از سم مارها برای ما بگو.

ابو خالد گفت: طاح یعنی افتاد واژه فصیحی که عموم مردم به کار می‌برند. 

قرآن‌پژوه و فقیه ایرانی ناصر سبحانی برخاست و خدا را سپاس گفت و درباره تجدید ایمان گفت. آنگاه این ابیات را خواند:

فاز من صلی جماعة     وتحلی بالوداعة

هر کس نماز به جماعت بخواند و به فروتنی آراسته باشد رستگار می‌شود.

وانتقی مجلس فقه      ینتوي أجر الإذاعة 

هر کس نشست فقهی  برگزیند از پاداش پخش آن بهرمنده می‌شود. 

یلتهم أوراق فکر    یجعل العلم البضاعة 

هر کس از اوراق اندیشه الهام بگیرد علم را توشه خود قرار دهد.

یتفتی یتخلق    یتقوت من صناعة 

جوانمردی می‌کند و از آن خلق می‌گیرد و از معدن آن قوت می‌گیرد.

وإذا صاحب نبها    سأله فن البداعة 

اگر با انسان هوشمندی همراه شود هنر شرف و شجاعت از آنان جویا می‌شود.

همه مزج اثنتین   من طموح وقناعة 

قصد او این است که دو چیز را با هم ترکیب کند؛ آرمان و قناعت.

إن رأی عقلا تألف    صحبة الکیس مناعة 

اگر انسان عاقلی ببیند با آن انس می‌گیرد که همراهی با زیرک باعث ایمنی است.

فلعل الله یقبل  من أي القاسم شفاعة 

باشد که خداوند شفاعت ابو القاسم را بپذیرد.

حر قوم صابئینا   کأخ آخی رضاعة 

انسان آزاده از آتش‌پرستان هم باشد مانند برادر شیری است. 

الخلاعة والوضاعة    جاهلیات الشناعة 

غرق در لذات و خواری نادانی‌های زشت هستند. 

رئیس گفت: خوب گفتی ای مروارید ایران و بزرگ فقهاء؛ خداوند تو را در شمار صالحان بپذیرد و با صدیقان و نیکان محشور فرماید. بنابراین نظر اصلاحی خود را بیان کن.

سبحانی در بحر رمل تام گفت: 

ساخرات مخبرات بلاعجب   قصص تختم بکي ولهب 

طعنه‌ها و اطلاعات شگفت‌انگیز داستان‌هایی که به اشک و آتش ختم می‌شوند.

انتخاب البرلمان المتهم   هو أس لسوء أصل للعطب

انتخاب پارلمان متهم، اصل بدی و ریشه خسارت است.

قد رآنی ثعلب حلو الذنب   کان یعلم أن سیفی من خشب 

روباهی با دمی زیبا مرا دید می‌دانست که شمشیر من از چوب است. 

قال آمن بالقدر وانف السبب    ثق بذیلي ثم اقتل من کذب 

گفت به سرنوشت باور داشته باش و اسباب را انکار کن؛ به دمم اعتماد کن 

سپس کسی را دروغ می‌گوید بکش.

سوف أمنه کل قانون العسف    اعدن إیجاد شغل ورتب 

سپس هر قانون خودسری را مانع می‌شوم؛ شغل و رتبه‌های دیگری ایجاد می‌کنم.

سوف أصنع من بلادی جنة   أمنح الأسرة قصرا من ذهب

کشور را بهشت می‌سازم به خانواده کاخی از طلا می‌دهم. 

نائبي أبدی وعودان جمة   لنساء وذوي الفقر جذب

جانشین من وعده‌های زیادی به زنان و فقرا داد.

فاستعذت من ظنون حاذره   هاک صوتي هاک قلبي یا حسب 

از گمان‌ها محتاطانه پناه بردم این صدایم است این قبلم است ای مردم باشرف...

فاختفی ثم رآنا فبکی   هاطل الدمع ویشکو من سغب 

سپس پنهان شد سپس ما را دید و گریست؛ اشک‌ریزان و از گرسنگی شاکی بود.

کم وکم حاول حزبي أن یفي   فتقل واشنطن قول الشغب 

چقدر حزب من تلاش کرد به وعده وفا کند اما واشنگتن شورش کرد.

یا ثعیلب یا خبیر الکذب   بالذکا لحنت مزمار الصحب

ای روباه کوچک ای کارشناس دروغ؛ آنها را از انواع خوشی محروم کن.

وحرام لک صوتي دهرنا    وبحسبي أن أصحابي النخب 

رأی من برای همیشه بر تو حرام است و همین کافی است که یارانم از نخبگان هستند. 

یا ألهی جاز نوابي الحزن    احرمنهم کل أنواع الطرب

خدایا نمایندگانم را به اندوه مکافات ده و از هر گونه شادی محروم‌شان کن. 

فعلوا ضد مواریث الأمم    خانة للعهد أسرع من هرب

بر ضد میراث امت‌ها کار کردند خائنان در فرار شتاب کردند. 

زلزلنهم حطمنهم بالتعب   واکتبن أن یلبثوا في المنتخب

آنان را بی‌قرار کن و با خستگی در هم شکن؛ و بنویس که در نماینده منتخب بمانند. 

مثل ذي زلف یهودي حزن   حائط یبکیه دوما وعتب 

مانند شخص یهودی نگرانی که دیواری مادام او را می‌گریاند و درمانده می‌کند.

أو لیس المفترض أن ترفضوا   عند سوس أمر غرب أو عرب 

آیا گمان نمی‌رود که در نزد سیاستمداری امر غرب یا عرب را رد کنید؟

بقرار مستقل ولکم   تجربات ثم فکر یکتتب 

با یک تصمیم مستقل و شما تجربه و فکری دارید که نوشته می‌شود. 

خطؤنا أنا نفوض غیرنا    نجب من هب أو أبدی الدبب

خطای ما این است که کار را به دیگری می‌سپاریم و هر کسی را که بخشید یا تکانی خورد پاسخ می‌دهیم. 

بل یکن صوتي لمن یسجد فقط   وبذا أضمن کنه المنتخب 

صدای من فقط باید برای کسی باشد که سجده می‌کند و به این ترتیب او را به عنوان نماینده منتخب ضمانت می‌کنم. 

خدعونا طول عهد المبتدأ   ثم في الآخر والوا من نهب 

ما را در طول عهد اول فریفتند سپس با کسی که تاراج کرد دوست شدند. 

قد رأوا قلب الأناس ساذجا    یرتضي الأبلد ومن فقه جرب 

قلب مردم را ساده یافتند قلبی که به فرد تنومند و کسی که تجربه‌ای دارد راضی می‌شود. 

أول الإصلاح بث التربیة    ننتقي الدین ونربط بالسبب 

آغاز اصلاح گسترش تربیت است دین را پاک نگه می‌داریم و از اسباب کمک می‌گیریم. 

قدسی برخاست و داستان‌های سیاست پلید را به شرح زیر بازگو کرد:

داستان‌های سیاست در جهان عرب و در میان امت اسلام غالبا مانند اخگرهایی هستند که اثر داغ خود را پس از هر تجربه بر جای می‌گذارند؛ زیرا بدی آن فراوان است و باعث ناراحتی می‌شود. تحول مدنی و شناختی، ملل شرقی را پس از غرب به آزادی‌خواهی و حکومت قانون و پارلمان رسانده است؛ ملت‌ها آن را پذیرفتند و از آن استقبال کردند اما تفکر استعماری و صلیبی تصمیم گرفت امت ما را از نکات مثبت عدالت و آزادی در نظام پارلمانی محروم کند. بنابراین تصمیم گرفتند یا ما را محروم سازند یا زمام امور را به دست گیرند و با جاسوسان و مزدورانش، شیرینی آن را به کام ما تلخ سازند؛ مزدورانی که آنها را با پول تجهیز کرده‌اند و شیوه‌های تقلب و نامردی را به آنان تلقین نموده‌اند. آنان را در میان اعضای احزاب و جریان‌های سیاسی و فرماندهان پلیس و ارتش و قضات پخش کرده‌اند و زندگی سیاسی ما را با اینها تباه ساخته‌اند. رسانه‌ها و بررسی‌های روانی را برای فریب و توهم عموم مردم به کار گرفته‌اند تا حقایق فساد و شعارهای سیاسی توخالی را بپوشانند؛ راستان را تکذیب و دروغگویان را تصدیق کنند. توسعه با همه ابعاد مثبت آن را متوقف کنند و با وارد کردن مردم به درگیری و مسائل بیهوده توان آنان را به هدر دهند. نمایندگان انتخابی در پارلمان و ریاست، مقام افراد ناشناخته را بالا برد و چهره آنان را درخشان کرد. شهرها را در بحران‌های اجتماعی و مالی گرفتار کرد و باعث نفوذ مافیا و باندهای مالی و مواد مخدر و احتکار و اوباشگری و رفتارهای شهوانی شد به طوری که کشور را از توسعه و پیشرفت باز داشت و به فقیر کرد. ژنرال‌های نیروهای مسلح توانستند به حکومت و اقتصاد و رسانه دست یابند. همه ما تجربه‌ای از یکی از روباه‌های مکار را داریم که نامزد پارلمان شده بود و وعده‌های جذاب می‌داد. اما وقتی پیروز شد و بر صندلی پارلمان تکیه زد لال می‌شود و نسبت به فساد سکوت می‌کند. به تنها چیزی که می‌اندیشد پیشرفت و مالی و برقراری روابط است تا جایی که باعث شده‌اند از این الگوها بیزاری جوییم و از خدا بخواهیم در برابر این خیانت‌ها مجازاتش کند. باعث شده است ما قانون اساسی را متهم کنیم و از آن دورزی گزینیم و برخی از ما همان حاکم خودکامه عادل را آرزو کند. یا این که از جهان غرب نجات بخواهد تا کشورش را اشغال کند همان کاری که افراد نادان در عراق کردند و از رئیس جمهور آمریکا کمک خواستند. آمریکا وارد عراق شد و شهد آنان را مکید و کشور را به ویرانه‌ای تبدیل کرد. این روند از معضل اعتقادی و فکری سیاستمداران حکایت دارد که چگونه منحرف شده‌اند و معیارهایشان واژگون شده است. فهم قرآن و احکام شرع در میان آنان تعطیل است و درک آزادی و حکومت قانون و اصل انقلاب درونی بر ضد ظالم و گرفتن حکومت از او هر چند که به کشتار و زندان منجر شود در میان آنان غایب است. چنان که همه ملل ستمدیده با خودکامگان کرده‌اند و بهای آن را داده‌اند. سپس خود از راه انتخابات سالم پارلمان تشکیل داده‌اند. ما باید این چنین کنیم و به خود بازگردیم. اما در راستای بهتر شدن بیش از این گام برمی‌داریم. خداوند مقام ما را با دین اسلام بالا برده است؛ در اسلام فقه و حقوق و معیارهای سیاست‌ورزی و توسعه فراوان وجود دارد. این مسائل باعث می‌شود گام‌های حساب‌شده برداریم و این مطمئنا از پندارهای سکولارهای بی‌دین بهتر است. این یک آرمان نیست که مرحله دور و درازی برای ایجاد آن نیاز باشد بلکه اسلام‌گرایان از دیرباز برای این کار اقدام کرده‌اند؛ گرد هم آمده و سازمان یافته‌اند و خود را متحول و افکارشان را مدون کرده‌اند. این تجربه برایشان کافی است و رویکرد علمی و شیوه‌های ابداعی را به کار گرفته‌اند و در ساختار درونی بسیار عمیق‌تر از سکولارها هستند. پایندی اخلاقی آنان را در درجه بالا قرار داده است و مساجد تربیت‌شان کرده است. به مجموعه‌ای از قهرمانی‌های جهادی و جبهه فقها در تاریخ اسلام گرایش دارند. خود را با دوری از کافران و چیره شدن بر رفتار جاهلی زیبا ساخته‌اند. بنابراین برای رهبری سیاسی شایسته‌تر و به اعتماد و حسن ظن نزدیک‌ترند. آماده‌اند تمام آزادگان را در امور کشور مشارکت دهند تا خودکامگان و بقایای دولت عمیق در اطلاعات و دادگستری و نیروهای مسلح و صاحبان سرمایه را تحت فشار قرار دهند. دست‌های پلید را بشکنند و آزادی و انتخابات سالم را به ارمغان آورند. آنان امروز بر این باورند که هر جا آزادی باشد پا پیش بگذارند و خود را نامزد انتخابات کنند و در آن صورت مسؤولیت اخلاقی و دینی مردم آن است که نقاط قوت این دعوتگران را تشخیص دهند و به آنان اعتماد کنند. در این راستا هر شهروندی باید به سرشت خود مراجعه کند و عقلانی رفتار کند. به دروغ‌پردازی رسانه‌ها توجه نکند و به وجدان خود بازگردد و با بزرگان مشورت کند. بیهوده‌گران آنان را خسته کرده‌اند و بهتر آن است که اهل سجده و عبادت و اهل حجاب را هم بیازماید که برکت در انتخاب شخص عابد است. رئیس گفت: سپاسگزارم؛ شاعر در توصیف حال خوب سرود و شارح هم در استناد و دادن راهکار خودب عمل کرد. من هم می‌گویم: 

ولی زمان الخونة   طاحت عهود الفرعنة

زمان خیانتکاران سپری شد و دوران فراعنه سرآمد. 

هي مافیات البرلمان    یقودها بالحیونة

اینها مافیای پارلمان هستند که حیوان‌صفتان آن را رهبری می‌کنند. 

ابن الشقي في بلدي   منذ عقود وسنة

انسان بدبخت در کشور من از دهه‌ها و سال‌ها پیش...

بالکذب والمال یلي    مخابرات مبطنة 

با دروغ و پول و زیرکی می‌آید.

کل القیم في معزل    عما تنادي المأذنة

همه این ارزش‌ها از آنچه بر مناره‌ها ندا داده می‌شود به دور است. 

ذاک اتباع للهوی   نقذفه نحو المطحنة 

این هواپرستی است و ما آن را به دور می‌ریزیم. 

یا شعب عد للنفضة    شعبُ کفاک المسکنة 

ای مردم به قیام بازگردید ای مردم بیچارگی بس است. 

دولة عمق فاجره   مدحوضة بالبرهنة 

دولت عمیق جنایتکار با انواع دلیل و بهانه...

تأسیس فقه المنتخب    باب ورود المأمنة 

تأسیس فقه انتخابی در ورود امنیت است. 

آن اختیار المؤمن   نختر دعاة الشرعنة 

زمان آن رسیده است که مؤمنی را انتخاب کنیم و ما مدافعان شریعت را انتخاب می‌کنیم. 

منبع: بخشی از کتاب المؤتمر نوشته‌ی استاد محمد احمد راشد، دار النداء با اندکی تصرف و تلخیص