استاد محمود ویسی در جمع نخبگان و فرهنگیان سراوان در باب جایگاه و ارزش وقت و عقل در اسلام سخن گفت.
به گزارش خبرنگار اصلاحوب، روز شنبه ۲۳ شهریور ۹۲ نشستی با حضور جمعی از نخبگان و فرهنگیان در مسجد مدرسهی علوم اسلامی امام ابوحنیفه (ره) سراوان با سخنرانی دکتر محمود ویسی برگزار شد.
دکتر ویسی در بحث قدر و قدر دانستن اوقات شبانهروز گفت: «هرچند یک ماه و اندی از شبهای قدر ماه مبارک رمضان گذشته اما قدر دانستن و استفادهی بهینه از هر شبی، ما را به قدردانی از نعمتها نزدیکتر مینماید و این شب را هم شب قدر تبدیل کنیم تا هر شبی شب قدر باشد، طبعاً روز بعدش روز قدر خواهد شد و ان شاء الله فردایمان روز قدر و احتساب باشد.» وی افزود: درقرآن در باب قدر سخن بسیار رفته است و خداوند میفرماید (وما قدروا الله حق قدره...) بسیاری از مردم قدر خدا ندانستند، لذا خدا را نشناختند و این باعث شد که خود را هم نشناسند. هر کسی که خدا را شناخت و مظاهر اسمای حسنای او را در اطرافش احساس کرد بیشتر به خودشناسی خود نزدیکتر میشود.
وی در ادامه گفت: «نوشتن کتابهای حقوق برای شناخت حق مؤمن نیست، چون مؤمن حق را میشناسد و سعی میکند نه حق خود و نه حق دیگران و نه حق خدای خودش را پایمال نکند. سخن از حق و حقوق زیاد میشود، بسیاری حقوق زن و مرد و حقوق بشر و حیوان را مطرح میکنند، اما هیچکس از حق دریافتی خود راضی نیست، چون در جایی دیگر دنبال حق و حقوق خود میگردند که آنجا یافت نمیشود و گوهر وجودی انسان در آنجا پیدا نمیشود؛ پس انسان باید گوهر وجودیش را بشناسد و اگر گوهر وجودش را نشناسد خود را با ارزانترین قیمت خواهد فروخت. وقتی بد میشود که انسان خودش را به آنچه ارزانتر از آن هست بفروشد و خود را بیقدر و قیمت کند به قول اقبال لاهوری (من ندیدم که سگی پیش سگی سر خم کرد) اما انسانهای فراوانی یافت میشوند که در مقابل همنوع خود به رکوع، سجود و خم کردن اقدام میکنند و بسیاری از جباران و ظالمان از این بندگان، بردگان ساخته و نیات پلیدشان را به پیش میبرند.»
وی دربارهی قدریبودن افزود: همه میخواهند اهل قدر باشند و کسی را نمییابی که نخواهد اهل قدر و منزلت نباشد. یکی دنبال مال است دیگری دنبال جاه و مقام است. آنان دنبال امیال درونی خودهستند اما هیچ وقت از این راه به جایی نمیرسند؛ چون به چیزهای فانی تکیه میکنند. قول معروفی از شیخ عبدالمجید کشک که دو دههی قبل برای چگونگی قدر دانستن خویش نقل فرمود: «من اعتمد علی عقله ضل ومن اعتمد علی جائه زل ومن اعتمد علی ماله قل ومن اعتمد علی الناس مل ولکن من اعتمد علی الله فلا ضل ولازل ولاقل ولا مل».
وی افزود: قرآن، عقل فردی را رد میکند، و بر خرد جمعی و شور و شوری تأکید شده است آنجا که میفرماید: «وامرهم شوری بینهم» برحسب این قول اگر عقل فردی را برگیرد و حرکت کند دچار گمراهی میشود؛ چون دچار عجب و تکبر میشود و بدترین درد اینکه دچار استبداد فکری میشود به قول معروف (من استبد برأیه هلک) وکسی که به مقامش میبالد میلغزد و کنار زده میشود یا کنار میرود و این سنت تاریخ است. چه هامانها آمدندند و رفتند اتاق فکر فرعونهامان بود. (ان قارون وفرعون وهامان...). وی دربارهی مثلث شوم زرو و زور و تزویر افزود: قارون نماد زر فرعون، نماد زور و استبداد و هامان نماد تزویر بودند و اینها نمادهای فساد بودند. مدارک عالی، جاه و مقام ما را به جایی نمیرساند. اینجاه و کرسیها موقت است.
وی ادامه داد: در اول انقلاب پشت بعضی میزها مینوشتند، اگر این میزها قدرت میآورد به تو نمیرسید و خداوند میگوید (کل نفس ذائقه الموت) وقول معروفی است که: «الموت شرب کل نفس شاربه والقبر بیت کل ناس داخله».
این مدرس دانشکدهی الهیات دانشگاه تهران گفت: مال و ثروت انسان باقی نمیماند. کسی که بر مردم و کفزدنهایشان اعتماد کند، دچار ملالت میشود.
وی با طرح سؤال آیا ظاهر بهتر است یا باطن؟ مردمان را به سه دسته تقسیم نمود: یکی ظاهرش خوب و درونش ویران است و این صفت منافق است. کسی که ظاهر و باطنش مساوی است که صفت مؤمن است و جهت در زمرهی این دسته بودن، باید با آموزههای قرآنی همراه شویم و دستهی سوم کسی که باطنش از ظاهرش بهتر باشد این صفت اولیای خدا است: (الا ان اولیا الله لاخوف علیهم ولا هم یحزنون) فرشتگان برای آن پیش مردم میآیند و جار میزند که این فرد اهل نیکی و خیر است: ومن یتوکل علی الله فهو حسبه (وکفی بالله حسیباً) و خلأهایی که برای ما ایجاد میشود فقط در ایجاد کردن ایمان است و ایجاد ایمان در انجام حُسن اخلاق است که باید برای کسب آن تلاش کنیم و دیگران نیز احساس کمال کنند (اجلس بنا نومن ساعه). پس بر خدا اعتماد کنیم و تا خود را بشناسیم.
در این نشست، حاج ملک محمد ملازهی مقدم حضار در جلسه را گرامی داشت و حضور دکتر ویسی را در این شهر مرزی، مایهی افتخار و مباهات دانست و چنین نشستهای ایمانی را برای مردم و به خصوص نسل جوان بسیار مفید و مثمرثمر اعلام کرد.
در پایان این نشست، استاد ویسی، به مدت نیم ساعت به سؤالات حضار در باب مباحث اخلاقی پاسخ گفت.
نظرات
محمد
28 شهریور 1392 - 09:44ديدگاه قرآن پيرامون جايگاه عقل » قرآن ميفرمايد: 1 ـ «قُلْ اِنَّما اَعِظُكُمْ بِواحِدَةِ، اَنْ تَقُومُوا الله مُثَني وَ فُرادي ثُمَّ تَتَفَكَرُوا» سباء/ 46 خداوند به پيغمبر اكرم (ص) دستور ميþدهد كه در مقابل سخنان بي اساس ماجراجويان و مخالفين، آنها را به يك چيز كه در حقيقت ريشه تمام خيرات و پايه اصلي سعادت بشر است و به خوبي ميþتوان در پرتو آن راه حقيقت را پيدا كرد، پند و اندرز دهد. ميþفرمايد بگو: «من شما را تنها به يك چيز اندرز مي دهم و آن اينكه فرد فرد يا دسته جمعي براي خدا، قيام كنيد و تفكر نماييد.» بنا بر اين معلوم مي شود كه تنها راه نجات و سعادت، انديشه و تفكر است. 2 ـ «كِتابٌ اَنْزَلْناهُ اِلَيْكَ مُبارَك لِيُدَبِرُوا آياتِهِ وَ لِيَتَذَكرَ اُولُو الْاَلْباب؛ ص/ 29 اين كتاب گرانبها و پر بركتي است كه برتو فرستاديم تا در آياتش تفكر كنند و صاحبان انديشه و عقل متذكر شوند». بنابراين منظور اصلي از تنظيم اين كتاب مقدس آسماني و فرستادن آن بر پيغمبر اكرم(ص) تفكر و انديشه و ياد آوري صاحبان فكر و عقل مي باشد و اين بزرگترين افتخار و فضيلتي است كه نصيب عقل شده است. 3 ـ «اِنَّما يِتَذَكَر اوُلو الْاَلْبابِ» زمر/9 در اين آيه شريفه خداوند فهم معاني آيات و تذكر را مخصوص به صاحبان عقل و انديشه كرده است. و در جاي ديگر فرمود: «وَ ما تَذَكَرُ اِلّا اوُلوُالْاَلْبابِ» آل عمران/7 در اين آيه نيز، همان معني، را بيان ميفرمايد و اين بزرگترين موقعيتي است كه با اين آيات براي عقل و انديشه اثبات مي شود. 4 ـ «اُولئِكَ الْذينَ هَداهُمُ اللهُ وَ اوُلئِكَ هُمْ اوُلوُ الْاَلْباب» زمر/18 در اين آيه شريفه خداوند متعال «هدايت» و «عقل» را قرين يكديگر قرار داده و بندگان مخلص و خاص خود رابه اين دو صفت برجسته ميþستايد. از اين بيان اهميت مقام عقل به خوبي روشن مي شود. 5 ـ در سوره طلاق، صاحبان عقل را مخاطب ساخته و ميþفرمايد: «فَاتّقوُا اللهَ يا اوُلِي الْاَلْبابِ الَّذينَ آمنوا؛ آل عمران/ 190 پرهيزگاري را پيشه سازيد اي صاحبان عقل كه ايمان آورده ايد». شكي نيست كه بالاترين كمالي كه براي انسان متصور است همان مقام تقوي و پرهيزگاري است، چنانكه صريحاً در جاي ديگر مي فرمايد كه ميزان شخصيت و مقام هر كس تقواي اوست؛ «اِنَّ اَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللهِ اَتْقاكُم» و چون در آيه سابقه دستور اكيد درباره تحصيل مقام تقوي صادر فرموده و روي سخن را با صاحبدلان و عاقلان كرده است، استفاده مي شود كه اساس و شالوده «تقوي» را «عقل» تشكيل مي دهد. آيا با اين وضعيت، عقل را بيگانه و اجنبي، بلكه راهزن راه خدا شمردن صحيح است؟! 6 ـ «قُل هاتُوا بُرهانَكم ان كُنتُم صادِقين؛ بقره/111 بياوريد برهان خود را اگر راستگو هستيد». پيغمبر اكرم(ص) مأمور شد كه اين سخن را در مقابل دعاوي بي اساس اهل كتاب كه داخل شدنه بهشت را اختصاص به خود مي دانند بفرمايد. خداوند در اين آيه شريفه، دليل بر صدق و راستي را برهان و منطق شمرده، و دعاوي بي دليل و برهان را از درجة اعتبار ساقط گردانيده است؛ روش و طريقه قرآن در هر مورد مطالبة دليل و برهان است و خود قرآن هم براي اثبات حقايق به اين ابزار دست زده و مطالب خود را بر روي اين پاية محكم، (نه چوبين!) برقرار ساخته است، هر كس با قرآن سرو كار دارد به خوبي ميþداند كه قرآن در هيچ مورد، ارزشي براي سخنان كساني كه از روي عقل و انديشه صحبت نمي كنند ، قائل نشده است.
جوانرو
29 شهریور 1392 - 08:16با سلام تردیدی بر اصل شوری و بهره گیری از عقل جمعی در دین اسلام نیست البته در قرائت اهل تسنن که دموکراسی به این قرائت نزدیک تر است تا قرائت انتصابی بودن حاکم و رهبر حکومت اسلامی از دیدگاه تشیع. اما نکته ی ظریف و بسیار مهم در درون احزاب و جماعت های اسلامی با قرائت تسنن خاصتا با نگرش اخوان المسلمینی در فدا کردن و رها کردن عقل فردی (که دوستمان محمد به زیبایی در بالا آن را یکی از پایه های اساسی تقوا دانسته.)در جهت تضاد با رای جمع قلیل(کنگره ای ها یا انحصار طلبان حزب) ولو اگر خطا و غلط است می باشد! نمونه های فراوان آن را می توان در موضع گیری ها ی سیاسی حتی آموزشی و پرورشی درون این احزاب مشاهده کرد. نمونه ی بارز آن در عملکرد و تدبیر سران حزب عدالت و آزادی اخوان مصر در ریاست جمهوری محمد مرسی و منحصر کردن حکومت به تفکر جمعی حزب دانست و طرد یا انزوای گروهای اسلامی و غیراسلامی دیگر در اداره و حاکمیت کشور مصر مشاهده کرد. همچنین در ایران نیز تفکر انحصاری حزب محور و جماعت محور و مکتب و...محور،عامل اساسی در نبود اجماع و اساسنامه یا منشوری متحد از احزاب اسلامی داخلی ایرانی بوده و هی بر طبل فعالیت و کار و عضو گیری و تعدد بیعت گران بیفزایند و بزنند تا اینکه زمامداران حکومت به نحو مطلوب از تعدد و تفرق ما متفرقان بهره ها برند و گاه ذلیلانه به نام حق و قانون اساسی به مدح آنان بپردازن و در خواست مطالبات متسننان متفرق را دارند! در پایان این سوال را از رهبران احزاب اسلامی تسنن دارم که آیا حزب ،جماعت، مکتب و... آنها به اتحاد جامعه ی تسنن خدمت کرده اند؟یا هر روز و شب قیچی و مقراض بریده شدن و تکه تکه شدن جامعه ی تسنن اسلامی ایرانی بوده اند ؟ چرا نتوانسته اند شوراییی مرکزی ، که بسان شیرازه ای احزاب را به هم وصل کند را بسازند؟ چرا در این راه بزرگ ، رهبران ما ، راه بزرگان تسنن اول انقلاب را ادامه نمی دهند؟ و چرا می گذارند خون آنها هیچ هدر برود بلکه بی اعتنا به زحمات آن بزرگواران به تفرق و پراکندگی دامن می زنند؟ چرا رهبران احزاب، حاضر به دادن بهای این هدف والا نمی باشند!؟؟؟
آکو
29 شهریور 1392 - 06:21با سلام خدمت استاد ارجمند...من متن شما را خواندم حرفهایتان بسیار قشنگ بود...فقط یک سوال حکمت چیست که جماعت در دعوتهایشان به دنبال افراد ثروتمند و یا ستاره های کنکور و نخبه گان دانشگاهها میروند...مگر انسانهایی دیگر بنده خدا نیستند....اصلا اینها به کنار ،اگر این سیاسیت کاری جماعت باشد بخدا قسم فرقی به دیگر جریانها نه تنها نداشته بلکه آنها بهتر هم هستند چرا که لااقل بین آنها سیاه و سفید و صفر و صدها را اگر هم مد نظر دارند اما شیوه ی کاری یا استرتژیشان نیست... الله و اعلم ...احساس کردم باید بگویم...با تشکر
عوسمان هه ورامی
30 شهریور 1392 - 08:03کاک ئاکو من در حد توان پاسخی می هم( لبته من نماینده ماموستا نیستم) روش کاری جماعت اینگونه نیست که فقط دنبال نخبان باشد اما اکثرا اینگونه است. جواب راازبان یکی از بزرگان اخوان (که نامش را نمی دانم): اگر در جایی آتشسوزی اتفاق بیفتد و ساکنین آنجا در خواب باشند. فردی یا افرادی بیدار شده و متوجه آتشسوزی می شوند.برای نجات ساکنین در زمانی کم دو راه در پیش دارند1-تک تک افراد رابیدار کنند و در آن زمان هر چقدر توانستند بیدار شوند و بقیه طعمه آتش شوند. 2-افراد زبر و زرگ را بیدار کنند و هر کدام از این افراد بتوانند چند نفر دیگر را بیدار کنندتا تعداد بیشتری نجات یابند. در حالت اول افراد معمولی که بیدار می شوند توان نجات دیگران را ندارند یا ضعیف ند و فقط خودشان از آتش فرار می کنند. اما در حالت دوم وضع بسیار بهتر است. فلسفه جذب نخبگان همین است یعنی با توان و بازده بیشتر دین ر یاری کنیم. وگرنه درجات نزد خدا فقط به تقوا است نه نخبگی و دانشجو بودن و ....
دکترویسی
31 شهریور 1392 - 10:31سلام عنوان اعتماد بر عقل فردی مردود است نه عقل فرد من اعتمد علی عقله ضل همچنین قران صاحبان عقل یا خردرا مورد خطاب قرار میدهد وبه عقل جمعی شورا بها داده است اماکسی که در تنهایی خود را محبوس ساخته عقلش تنها برای دنیایش شاید بکار اید اگر دتر عجب نشود تاعقل وفضل بینی بی معرفت. نشینی_یک نکته ات بگویم خود را مبین که رستی العقل ما عبد به الرحمن واکنسب به الجنان#الموت کاس کل الناس شاربه والقبر بیت کل الناس داخله موفق باشید
دکترویسی
31 شهریور 1392 - 10:47سلام در رابطه بابرداشت دوستی که براین باور بود که جماعت دنبال نخبگان است بس باید عرض کنم که چنین نیست چرا که خود را پیرو پیامبری می داندکه رحمت للعالمین است. لذا اما من جااک یسعی وهو یخشی در اولویت توجه است واین به معنی محروم ساختن دیگر اقشار جامعه ازدعوت به خیر ونیکی نیست جماعتنا مستشفی للشفا و الاستشفا ومدرسه للعلم والتعلبم امام حسن البنا رحمه الله تعالیح
کاش دکتر ویسی آنچنان که در علم و نطق توانا هستند در نگارش نظرات نیز دقت می کردند. نه ابتدای جمله و نه انتهای جمله معلوم نیست. نه نقطه ای نه ویرگولی نه رعایت فاصله ای.
دکترویسی
31 شهریور 1392 - 01:06سلام در رابطه با گذاشتن خبر یا گزارش روی سایت لازم است ابتدا از صحت و دقت نقل خبر یا گزارش از سوی گوینده یا نویسنده در صورت امکان اطمینان حاصل شود سپس اقدام به درج آن انجام پذیرد تا ابهامی برای خوانندگان پیش نیاید بعنوان نمونه عنوانی که از سوی مسئول محترم روابط عمومی سراوان برای سخنان اینجانب تعیین شده کاملا با محتوای گفتار در تناقض است شوری اعتماد بر عقل فردی را مردود می داند واین کاستن جایگاه عقل را با خود ندارد در عین حال باید توجه داشت به اینکه صاحبان عقول مورد خطاب خداوند در قرآن هستند نه صاحب عقل و(العقل ما عبد به الرحمن و اکتسب به الجنان) "من اعتمد علی عقله ضل" انشاالله این رویه در اینده به نسبت نقل گزارش ها و رعایت امانت در انتقال داده ها مورد ملاحظه قرار گیرد .با تشکر