چکیده:
این مقاله تأمّلی است در آیات قرآن در زمینهی چندهمسری.
مقدّمه:
بررسی حاضر تأمّلی در آیات قرآن و در زمینهی چندهمسری است.
روش:
این مقاله بر پایهی تأمّل و مطالعهی تحتاللفظی آیات قرآن در خصوص چندهمسری و به شیوهی کتابخانهای انجام گرفته است.
یافتهها:
١- مجوّز برای تعدّد زوجات دارای شرایطی بسیار محدود و نادر است.
٢- با جمع شرایط موجود در آیه است که چنین مجوّزی داده شده و نقص حتّی یکی از شرایط میتواند مجوّز تعدّد زوجات را باطل کند؛ زیرا هدف از صدور آن، فقط با محوریت یتیم و رسیدگی به او و اموال اوست.
نتیجه:
معانی آیات دوّم و سوّم سورهی نساء که بهعنوان تجویز چندهمسری به سبک رایج برداشت شده، کاملاً بیاساس است؛ و مجوّز ازدواج تا چهار زن، به دایرهای بسیار کوچک امّا بسیار مهم، با موضوعیت یتیم و ردّ اموال او ختم میشود.
کلیدواژهها: اطفال، یتیم، تعدّد زوجات، ملکت، اموال.
Email: fereshteh.nuri@yahoo.com
مقدّمه:
مدّتهای مدیدی است - تعیین تاریخ دقیق آزادی ازدواج تا چهار همسر به سبک رایج کنونی نیازمند پژوهشی تاریخی است و در حیطهی این مقال نمیگنجد - در جوامع اسلامی، به شرط داشتن وسع مالی و البته عدالتی صوری، مرد آزادی ازدواج تا چهار زن را دارد (در صورت تقیّد به حیات زنان، تا چهار همسر). و پاسخ به سؤال و هرگونه ایراد به امر مزبور را با مرجع قرار دادن آیهی سوّم سورهی نساء توجیه مینمایند[1]؛ در حالیکه ما به اشکال گوناگون، شاهد عوارض این قضیه به صورت افت بهداشت روانی خانواده، بخصوص زن و به تبع او فرزندان، دشمنیهای فرزندان با پدر و همسر یا همسران جدید، دشمنی با فرزندان زن یا زنان پدر و سایر پیامدهای مستقیم و غیرمستقیم که نظام مقدّس خانواده را تهدید میکند، بوده و هستیم.
حتّی اگر مرد به هر دلیلی اقدام به ازدواج مجدّد نکند، صرفِ جایز بودن چنین امری، اضطرابی پنهان در دل بسیاری از زنان ایجاد کرده است و همین امر زمینهساز تأثّرات ذهنی، رفتاری و دیگر ارتباطات و روابط آنان میشود. ازاینرو، مشاهدهی پیامدهای نامناسب فردی، خانوادگی و اجتماعی این پدیده، حسّ کنجکاوی نویسنده را برانگیخت تا با نگاهی جزئینگر، در معانی تحتاللفظی این آیات تأمّل و دقّتی عمیق داشته باشد.
اهداف پژوهش:
هدف از این بررسی، مطالعهی دقیق آیات قرآن در زمینهی چندهمسری و اطلاع از چگونگی آن است.
سؤالات پژوهش:
- آیا در کتاب آسمانی قرآن، دستور و مجوّزی برای چندهمسری آمده است؟
- اگر مجوّزی برای تعدّد زوجات وجود دارد، تحت چه شرایطی است؟
- در صورت وجود مجوّز چندهمسری، هدف قرآن از صدور آن چیست؟
روش:
روش مطالعه به صورت کتابخانهای و نیز استفاده از نرمافزارهای کامپیوتری مرتبط با موضوع است.
یافتهها:
آیهی سوّم سورهی نساء، که منشأ برداشت مجوّز تعدّد زوجات بهشمار میرود، در ارتباط و در ادامهی آیهی دوّم با موضوع یتیم و بازگرداندن اموال به اوست؛ چراکه مسئلهی غصب اموال ایتام، از حوادث شایع دوران جاهلیت پیش از اسلام بوده است. به ترتیب ذیل:
«وَآتُوا الْيَتَامىٰ أَمْوَالَهُمْ وَلَا تَتَبَدَّلُوا الْخَبِيثَ بِالطَّيِّبِ وَلَا تَأْکلُوا أَمْوَالَهُمْ إِلَىٰ أَمْوَالِکمْ إِنَّهُ کانَ حُوبًا کبِيرًا» (النّساء/۲)
وَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تُقْسِطُوا فِي الْيَتَامَىٰ فَانکحُوا مَا طَابَ لَکم مِّنَ النِّسَاءِ مَثْنَىٰ وَثُلَاثَ وَرُبَاعَ ۖ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تَعْدِلُوا فَوَاحِدَةً أَوْ مَا مَلَکتْ أَيْمَانُکمْ ۚ ذَٰلِک أَدْنَىٰ أَلَّا تَعُولُوا (النّساء/۳)
ترجمهی آیه ۲:
اموال یتیمان را به آنان بدهید و ناپاک را با پاک عوض نکنید و اموال آنان را با اموال خود مخورید، که این گناهی بس بزرگ است. (نساء/۲)
معنای رایج، امّا نادرست، در مورد آیهی سوّم چنین است:
(و اگر از اجرای عدالت دربارهی دختران یتیم بیمناک هستید، پس هر زن دیگری را که شما را پسند افتد، دو، سه یا چهار تا به همسری گیرید. و اگر بیم دارید که عدالت نورزید، پس تنها یک [زن آزاد] یا آنچه [از کنیزان] مالک شدهاید [اکتفا کنید])!
انگار در آیهی دوّم به جای دستور به رعایت قسط در مورد یتیمان، دستور ازدواج با آنان آمده، که در آیهی سوّم ترس از عدم رعایت عدالت با همسری یتیم باعث شده است که دستور ازدواج با سایر زنان دیگر صادر شود!
و اگر ادّعا شود که مُراد از ازدواج، پس از رسیدن یتیمان به سنّ بلوغ است، در آن صورت، چه تفاوتی با سایر ازدواجها خواهد داشت؟ بنابراین، معنی صحیح آیهی سوّم به شرح زیر است:
«وَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تُقْسِطُوا فِي الْيَتَامَىٰ فَانکحُوا مَا طَابَ لَکم مِّنَ النِّسَاءِ مَثْنَىٰ وَثُلَاثَ وَرُبَاعَ، فَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تَعْدِلُوا فَوَاحِدَةً أَوْ مَا مَلَکتْ أَيْمَانُکمْ، ذَٰلِک أَدْنَىٰ أَلَّا تَعُولُوا» (النساء/۳)
و اگر میترسید که حقوق و بهرهی یتیمان را بهدرستی ادا نکنید، از زنان (در صورت لزوم) دو یا سه یا چهار تن را به نکاح درآورید؛ ولی اگر بیم آن دارید که نتوانید میان آنان عدالت برقرار کنید، پس به داشتهی خود بسنده کنید، که این به ستم نکردن شما نزدیکتر است.
همانگونه که ملاحظه میشود، آیهی سوّم در ادامهی آیهی دوّم و در واقع نتیجهی آن است؛ زیرا آیهی دوّم در رابطه با یتیمان نازل شده است. بدینگونه که وقتی فردی بهعنوان امین اموال یتیمان تعیین میشود، باید هم از آمیختن اجناس نامناسب خود با اجناس بهتر یتیمان خودداری کند و هم از ترکیب ثروت آنان با اموال خود پرهیز نماید.
امّا اگر فرد امین، نگران باشد که نتواند قسط را در مورد یتیمان رعایت کند، میتواند از آن زنانی (نه از هر زنی!) که ازدواج با آنها منجر به رعایت قسط نسبت به یتیمان میشود، تا چهار تن را به نکاح درآورد. سپس اگر بیم آن دارید که در صورت نکاح چند زن، عدالت را در میان آنان رعایت نکنید – یعنی نتوانید حساب و کتاب اموال یتیمان هر خانواده را بهدرستی ادا کنید یا درآمد خانوادهای را با دیگری بیامیزید – در اینصورت تنها به یکی اکتفا کنید (یعنی فقط سرپرستی اموال یتیم یا یتیمان یک خانواده را برعهده بگیرید) و در صورت نیاز – و احتمال خیانت به یتیمان – به نکاح مادر آنان اقدام نمایید، یا تنها به رسیدگی به داشتهی خود (دارایی، همسر و فرزندان خویش) بسنده کنید.
اصولاً در این آیات، تعدّد ازدواج مشروط به مسألهی یتیم و حقوق اوست. واژهی «الْيَتَامَىٰ» هم کودکان بیسرپرست مؤنّث را شامل میشود و هم مذکّر؛ و اگر به دلخواه آن را مؤنّث بدانیم، پس تکلیف پسران یتیم چه خواهد شد؟ وقتی یک آیه بهطور کلّی دربارهی هر دو جنس از یتیمان نازل شده است، چگونه میتوان بدون هیچ توجیهی یکی را مشمول اجرای – البته اجرای غلط – دستور قرار داد و دیگری را مستثنی دانست؟ آیا اعمال سلیقه در برداشت از این آیه، از این آشکارتر ممکن است؟ آیا پسران یتیم و اموالشان نیازی به سرپرست ندارند؟ از قضا، کودکی که مصداق شأن نزول این آیه است – همانگونه که در پاورقی نیز آمده – پسر بوده، نه دختر!
واژهی «یتیم» تعریف مشخصی دارد و به معنای کودکِ بیپدر و نابالغ است؛ یعنی کودک بیسرپرستی که هنوز به سنّ رشد نرسیده باشد. در ادامه، آیهی ششم همین سوره میفرماید:
«وَابْتَلُوا الْيَتَامَىٰ حَتَّىٰ إِذَا بَلَغُوا النِّکاحَ، فَإِنْ آنَسْتُم مِّنْهُمْ رُشْدًا، فَادْفَعُوا إِلَيْهِمْ أَمْوَالَهُمْ» (النساء/۶)
یتیمان را بیازمایید تا زمانی که آمادگی ازدواج یافته باشند (به سنّ رشد و بلوغ برسند). در آنصورت، اگر در آنان رشد لازم را مشاهده کردید، اموالشان را به آنان بازگردانید.
این آیه با برداشت رایج و نادرست از آیات دوّم و سوّم – که آن را ناظر به ازدواج با دختران یتیم میدانند و در صورت ناتوانی در رعایت عدالت، مجوّز ازدواج با سایر زنان تا چهار همسر را صادر شده میپندارند – در تناقض است. چرا که آیهی ششم بهصراحت میفرماید: وقتی یتیمان به سنّ رشد رسیدند، اموالشان را به آنان بازگردانید، نه آنکه با آنان ازدواج کنید. چرا که در این صورت، آنان خود توانایی ادارهی اموالشان را دارند.
پس جملهی «وَآتُوا الْيَتَامىٰ أَمْوَالَهُمْ» منظور فقط دختران یتیم، که کسی آنان را به همسری گرفته باشد، نیست؛ چرا که در این صورت، مگر میشود با کودک صغیری که هنوز به سنّ بلوغ نرسیده است، ازدواج کرد؟! …
بنابراین، برداشت اشتباه از این چند آیه، به این صورت که: «اگر در مورد دختران یتیم که به نکاح خود درآوردهاید بیم دارید عدالت را رعایت نکنید، پس از سایر زنان تا چهار زن نکاح کنید!...»؛ به هیچ عنوان قابل توجیه نیست؛ زیرا:
موضوع اوّل، که صحبت در مورد یتیم و اموال او است، را نه تنها ناتمام گذاردهاند، بلکه آن را با موضوع دوّم عوض نمودهاند؛ یعنی انگار قبلاً دستور ازدواج با دختران بیسرپرست صادر شده - «وَإِنْ خِفْتُمْ أَلّا تُقْسِطُوا فِي الْيَتامىٰ» را «وَإِنْ خِفْتُمْ أَلّا تُقْسِطُوا فِي الزَّوْجَةِ» برداشت کردهاند و لذا بقیهی آیه «فَانکحُوا مَا طَابَ لَکمْ مِنَ النِّساءِ مَثْنىٰ وَثُلاثَ وَرُباعَ» خودبهخود امر را تأیید مینماید؛ از سوی دیگر با این نحوهی معنیکردن آیه، کودکان یتیم مذکّر را بلاتکلیف گزاردهاند! و همچنین با معنیکردن «ما مَلَکتْ أَيْمانُکمْ» به کنیز، نه فقط بر چهار زن قبلی صحّه گذاشتهاند، بلکه علاوه بر آن، در صورت داشتن میل اضافی، کنیز را هم پیشنهاد کرده است!… در حالیکه این اصطلاح، کلی بوده و به معنی مالک بودن و هر نوع «داشته» فرد است. در حالیکه توجه به زمینههای کاربردی آن در قرآن، نشان میدهد که «ما مَلَکتْ أَيْمانُکمْ» یک اصطلاح کلی است و در هر موردی که «داشته» یا «داشتههای» فرد، مورد نظر و مورد خطاب باشد، این اصطلاح در موردش صدق میکند.
سؤال آنکه: مگر انسان فقط مالک کنیز میشود و نه چیز دیگری؟! دوّم آنکه چند درصد مردم امکان داشتن کنیز را داشتند یا دارند؟! و سوّم اینکه چرا آزادکردن برده و کنیز جزو ارزشها و سنّتهای دینی محسوب میشود؟! حتّی در آیهی ۳۲ سورهی نور دستور به ایجاد شرایط مناسب برای کمک به ازدواج کنیزان و غلامان نموده است و این با برداشت اشتباه از «ما مَلَکتْ أَيْمانُکمْ»، که صاحب کنیز به راحتی میتواند کنیز را به ازدواج خود درآورد، منافات دارد؟!
در معنی اشتباه مذکور برای آیهی دوّم سورهی نساء، نه تنها بهطور انحصاری «یتیم» را دختر یتیم فرض کرده، بلکه در معنی اصطلاح «ما مَلَکتْ أَيْمانُکمْ» نیز، «برده» را منحصراً زن معنی کرده است! در حالیکه هر دو اصطلاح «یتیم» و «ما مَلَکتْ أَيْمانُکمْ»، هر دو جنس را شامل میشود؛ بنابراین، منظور از «یتیم»، دختر یتیم نیست که کسی او را به ازدواج درآورده باشد؛ و منظور از «ما مَلَکتْ أَيْمانُکمْ» نیز، بردگان آنهم کنیز نیست.
آیهی «وَإِنْ خِفْتُمْ أَلّا تُقْسِطُوا»، در مورد یتیمان است، نه در مورد همسر! و امر به ازدواج با زنان، بعد از مسئلهی ترس از عدم رعایت حقوق یتیم آمده است، نه به جای آن.
اصولاً وقتی موضوع صحبت دربارهی حقوق یتیم است، ازدواج با سایر زنان چه ربطی به موضوع دارد و چه مسئلهای از یتیمان را برطرف میکند؟! بنابراین، دایرهی تعدّد ازدواج تا چهار زن؛ اوّلاً، به زنان بیسرپرست؛ ثانیاً، صاحب فرزند و اموال؛ ثالثاً، مردان مورد نظر در این خصوص باید امین و سرپرست یتیم و اموال ایشان قرار گرفته باشند؛ و رابعاً آنکه احتمال تفکیک ادارهی دارایی و اموال یتیم، با دارایی مرد امین اموال و یا دارایی سایر یتیمان تحت حمایت، مشتبه شده و در نتیجه مدیون آنان گردد، محدود میشود. بنابراین، حتّی مرد معتمدی که «حسابوکتاب» دقیق اموال یتیمان را داشته باشد، مجوّز ازدواج با مادر یتیمان را ندارد؛ چون مجموع شروط مزبور است که چنین ازدواجی را رسمیت میبخشد.
همچنین بهکاربردن اصطلاح «ما مَلَکتْ أَيْمانُکمْ» بیانگر متأهّل بودن مردی است که امین اموال قرار میگیرد؛ احتمالاً بهخاطر اینکه فردی که تجربهی تأهّل را دارد، بیشتر امکان دارد که درک عمیقتری از وضعیت کودکان یتیم داشته باشد.
حال چرا «ما مَلَکتْ أَيْمانُکمْ» آمده است به این دلیل است که در اینجا در مورد هم کودکان یتیم، هم مادرانشان و هم اموال صحبت میکند؛ و بهخاطر عدم تطویل ناشی از تکرار عبارت، بهجای اینکه بگوید «کودکان و همسر و اموال خودتان»، اصطلاح کلّی «ما مَلَکتْ أَيْمانُکمْ» را آورده است.
خواننده را به مطالعهی موارد و بستر ذکر اصطلاح «ما مَلَکتْ» که ۱۴ مرتبه و در آیات معرفیشده در پاورقی[7] آمده است دعوت مینماید؛ زیرا در آیات مزبور، این اصطلاح به معانی: آنچه که در حال حاضر دارید (داشتهی خود) و «زیر دست» ـ آنهم هر دو جنس زن و مرد ـ و حتّی در بعضی دیگر، معنی مرد زیر دست، استنباط میگردد. و مشخصاً در آیهی ۵۰ سورهی احزاب، بعد از ذکر این اصطلاح، نوع آن را ـ که زنی از غنایم جنگ است ـ بیان داشته است؛ در حالیکه این اصطلاح اگر صرفاً بهمعنی کنیز بود، دیگر نیازی به بیان مشمول و مصداق آن نبود.
و همچنین، در آیهی ۲۵ سورهی نساء آمده که: در صورت نداشتن شرایط برای ازدواج با زنان محصنه[8]، با فردی از «ما مَلَکتْ أَيْمانُکمْ» با اجازهی خانوادهاش ازدواج کنید؛ که با تعریف «کنیز» همخوانی ندارد؛ چرا که چطور میشود کسی که خانوادهاش مشخص است، به کنیزی گرفته شود؟! و اگر «کنیز» به معنی رایج کلمه است، اصلاً چه نیازی به کسب اجازه است؟!
و در نهایت، در همین سورهی نساء، آیهی ۱۲۷[9] آشکارا از طمع جاهلی نسبت به بهره و حصّهی مالی زنان بیسرپرست و تمایل ادارهیکنندهی اموال، در به ازدواج درآوردن آنان بهمنظور غصب مایملک ایشان و به استضعاف کشیدن فرزندان یتیم آنان، بهطور سرزنشآمیز یاد نموده و بار دیگر به رعایت قِسط در مورد آنان تأکید مینماید.
بحث و نتیجهگیری
اسلام یکی از مدافعان نهاد خانواده است و اهمّیت زیادی به کودک و حفظ کانون تربیتی او میدهد؛ و نزول فرامینی در مورد چگونگی رفتار با کودک یتیم، به اشکال مختلف و اغلب قاطع، در زمینههای عاطفی، روانی، مالی و...، از آیات مبارک آن بهطور صریح یا غیرمستقیم نمایان است. حال آنکه برداشت رایج نهتنها در جهت بها دادن به خانواده، کودک یتیم بهطور اخصّ و کودک بهطور کلی و همچنین زنان بیسرپرست بهطور خاصّ و زن بهطور کلی نیست، بلکه دقیقاً برعکسِ تمامی ارزشگذاریهای مفاهیم فوق بوده و دیدگاه مطرحشده در مورد آنان را در حد یک ابزار تنزّل داده و کاملاً متناقض با معانی آیات مزبور مینُماید!
از همهی اینها گذشته، اگر برداشت فعلی از چندهمسری صحیح است، پس چرا در طول تاریخ اسلام و یا در حال حاضر، کسی دو تا دو تا، سه تا سه تا و چهار تا چهار تا زن نمیگیرد؟ چرا که معنی واقعی «مَثْنى وَ ثُلاثَ وَ رُباعَ» که در آیه ذکر شده، همین است! در حالیکه در مواقع خاصّی مانند جنگها و سوانح، این امکان محتمل بوده که چندین خانواده بیسرپرست شوند و لزوم سرپرستی اموال آنان بسیار حیاتی باشد.
آیا دینی که دفاع از حقوق زنان و دختران و کودکان یتیم و آزادسازی بردگان و اسیران را از وظایف اصلی خود میداند و از اوّلین آیاتش تأثّرپذیری از چنین ظلمهایی میتراود، ممکن است در این آیات، بردگی و بهرهکشی ـ هرچند احتمالی ـ جنسی از کودک (کودک یتیم) و زن را مجاز بداند؟!
متأسّفانه تعارض موجود بین مسائل ناشی از استنباط اشتباه رایج از چندهمسری از یکسو و پذیرش و ایمان به قرآن از سوی دیگر، باعث شده است عدّهای در صدد توجیه موضوع برآیند و حتّی مقالاتی برای توجیه آن به رشتهی تحریر درآورند! برای ذکر موارد تصدیق این ادّعا، فقط کافی است اندک زمانی در اینترنت جستوجو نمایید... بهعنوان مثال:
1. چندهمسری در اسلام؛ ضرورتها، آسیبها و پیچیدگیها؛ داوری آذردخت، ۱۳۸۹، سایت پارسینه.
2. دلایل تعدّد زوجات و چندهمسری مردان؛ تهرانی علی، ۱۳۹۲.
3. آیا طبیعت مرد چندهمسری است؟؛ علی محمد، ۱۳۸۵، پایگاه اطلاعرسانی حوزه.
ارجاعات و پانوشتها:
[1] - البته عدهای با این توجیه که چون آیات قرآن در مدت ۲۳ سال نازل شده و لذا قوانین و مقررات آن هم بسته به رشد جامعهی اسلامی در طی این ۲۳ سال بوده و بعدها منسوخ شده، چند همسری را مردود میدانند. امّا ذکر نمینمایند، که اگر منسوخ شده، چرا هنوز بطور قانونی اجرا میشود و یا فرمان جایگزین کدام است!
[2] - شان نزول آیه در مورد مردی از قبیلهی بنی غطفان است که بعد از فوت برادرش، قیم اموال برادرزادهی صغیرش شد. چون برادرزاده بالغ شد، مال خویش طلب کرد. عمو که قیّم وی بود، منع کرد و آن مال به وی باز نداد. هردو به ترافع به حضرت مصطفی (ص) مراجعه نمودند تا ایشان را حکم کند، که این آیه نازل شد. عمّ مال یتیم به وی باز داد و آن جوان نیز چون مال به وی باز رسید، همه را در راه خدا هزینه کرد. (کشف الاسرار جلد ۲ صفحهی ۴۰۷)
[3] کلمهی «تَعُولُوا»، از ریشهی «عَوَل» و به معنی جور و تمایل به یک طرف در داوری است.
[4] - این آیه و تأکیدات بسیار ریز و دقیق آن، توجه و حسّاسیت نسبت به کودک، به طور عام و نسبت به سرپرستی و رسیدگی به کودکان یتیم را به طور خاصّ، از نظر شرع مقدّس، میرساند.
[5] - مَلَکَ: 1- مالک شدن، صاحب شدن؛ 2- (بر قوم) مستولی شدن، چیره شدن؛ 3- (نفس) کنترل کردن، مسلط شدن.
[7] - سوره نساء آیه ۳، ۲۴، ۲۵، ۳۶؛ سوره نحل آیه ۷۱؛ سوره مومنون آیه ۶؛ سوره نور آیه ۳۱، ۳۳، ۶۱؛ سوره روم آیه ۲۸؛ سوره احزاب آیه ۵۰، ۵۲، ۵۵؛ سوره معارج آیه ۳۰.
[8] - در این آیه به صورت غیرمستقیم، به دقّت کردن در انتخاب همسر و همکفو بودن زوجین اشاره دارد که پیامد چنین اهمّیتی وجود و حضور عشق و عاطفه به عنوان ویژگیهای یک ازدواج موفق است و در نتیجه بیانگر اهمّیت ازدواج اصیل و تشکیل خانواده است، در حالی که تمامی برداشتهای اشتباه از آیات دوّم و سوّم و همچنین تعبیر لغت عام «مَا مَلَکَتْ أَيْمَانُکمْ» به کنیز، دقیقاً برعکس این آیه و در مسیر خلاف اصالت رابطه زوجین و ارزشهای خانواده میباشد.
[9] - وَيَسْتَفْتُونَک فِي النِّسَاءِ قُلِ اللَّهُ يُفْتِيکمْ فِيهِنَّ وَمَا يُتْلَى عَلَيْکمْ فِي الْکتَابِ فِي يَتَامَى النِّسَاءِ الَّاتِي لَا تُؤْتُونَهُنَّ مَا کتِبَ لَهُنَّ وَتَرْغَبُونَ أَنْ تَنکحُوهُنَّ وَالْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الْوِلْدَانِ وَأَنْ تَقُومُوا لِلْيَتَامَى بِالْقِسْطِ وَمَا تَفْعَلُوا مِنْ خَيْرٍ فَإِنَّ اللَّهَ کانَ بِهِ عَلِيمًا.
[10] - با ذکر نام یتیم، بهعنوان نمونه، در آیهی ۹ از سورهی نساء؛ از اصل روانشناسی مواجهه، برای توجه دادن مردم به یتیم و اهمّیت رسیدگی به امور آنان استفاده مینماید.
منابع و مآخذ:
- قرآن مجید.
- جبران مسعود: فرهنگ رائد الطلاب، ترجمهی عبدالستار قمری، ۱۳۸۲، ناشر: یادواره کتاب.
- خسروانی شریعتی سید محمود و دیگران: فرهنگنامه قرآن، بیتا، بینا.
- طباطبایی سید محمد حسین: تفسیر المیزان، ۱۳۵۰، ترجمهی محمد باقر موسوی همدانی، ۱۳۷۴، انتشارات اسلامی، چاپ دوّم.
- عادل سبزواری محمود: لغت نامه قرآن کریم، ۱۳۸۷، نشر ثالث.
- عبدالنبی قیم: فرهنگ معاصر عربی به فارسی، ۱۳۸۶، ناشر: فرهنگ معاصر.
- قطب سید: فی ظلال القرآن، ترجمه مصطفی خرم دل، ۱۳۹۳، چاپ پنجم، نشر احسان.
- مجتبی محامد: نرمافزار «قرآن من».
- میبدی رشیدالدین ابوالفضل: کشفالاسرار، ۵۲۰ قمری، تصحیح علی اصغر حکمت، ۱۳۳۷، نشر دانشگاه تهران.
نظرات
مهمان
20 فروردین 1404 - 20:57مقالهی «از آیات قرآن تا چندهمسری» نوشتهی فرشته نوری، یک تلاش جدی و پژوهشی است برای بازخوانی آیات مرتبط با موضوع چندهمسری در قرآن، بهویژه آیهی سوم سورهی نساء. در ادامه، این مقاله را از چهار منظر «تبیین»، «توجیه»، «تحلیل» و «نقد» بررسی میکنم: ________________________________________ ۱. تبیین مقاله نویسنده با رویکردی متنمحور و واژهمحور، و با تکیه بر پیوستگی معنایی آیات، استدلال میکند که مجوز چندهمسری در قرآن نه بهعنوان حقی همگانی و همیشگی، بلکه تنها در شرایط بسیار خاصی مجاز شمرده شده است؛ آن هم با محوریت عدالت در رسیدگی به امور یتیمان و حفاظت از اموال آنان. نکات اصلی مقاله: ا آیات دوم و سوم سورهی نساء از نظر معنایی و موضوعی به هم پیوستهاند. • موضوع اصلی آیات، حقوق یتیمان و چگونگی حفاظت از اموال آنان است. • ازدواج با بیش از یک زن در این آیات، نه یک امر توصیهشده یا مباح عمومی، بلکه راهکاری خاص برای تضمین عدالت در سرپرستی یتیمان است. • اصطلاح «ما مَلَکتْ أَیمانُکم» معنایی عامتر از «کنیز» دارد و نباید صرفاً جنسی تفسیر شود. ________________________________________ ۲. توجیه مقاله نویسنده در توجیه دیدگاه خود، بر چند اصل استوار است: 1. پیوستگی آیات: تأکید بر ارتباط ساختاری و موضوعی میان آیهی ۲ و ۳ سورهی نساء، که معمولاً در تفسیرهای سنتی نادیده گرفته میشود. 2. بازخوانی زبانی و نحوی: تحلیل تحتاللفظی واژگان کلیدی مانند «الیتامی»، «ما ملکت»، و «قسط» برای استخراج معانی دقیقتر و دوری از برداشتهای کلیشهای. 3. تکیه بر عقل و اخلاق: بهرهگیری از معیارهای اخلاقی برای فهم مقاصد کلی قرآن، خصوصاً در مورد نهاد خانواده، عدالت و کرامت انسانی. 4. نقد سنت تفسیر فقهی: نوری با نگاهی انتقادی به برداشتهای فقهی رایج، سعی دارد معنایی نو از آیات استخراج کند که با روح کلی قرآن و دغدغههای انسانی هماهنگتر باشد. ________________________________________ ۳. تحلیل مقاله نقاط قوت: • روششناسی دقیق: استفاده از روش تحلیل متنی و پیوستهخوانی آیات، نشان از رویکردی دقیق و تأملبرانگیز دارد. • اخلاقمحوری در تفسیر: تلاش برای همخوانی معنای آیات با اصول اخلاقی قرآنی از جمله عدالت، حمایت از مستضعفان، و کرامت انسانی. • نقد هوشمندانهی تفسیر رایج: مقاله با زبانی صریح و منطقی، برداشتهای سنتی و بعضاً بهرهجویانه از مفهوم تعدد زوجات را به چالش میکشد. نقاط قابل تأمل: • ابهام در منابع تفسیری: مقاله با تکیهی محض بر مطالعهی تحتاللفظی و بدون استناد به منابع تفسیری معتبر کلاسیک (مانند طبری، فخر رازی، زمخشری، و طبرسی)، از وزن مرجعیت سنتی فاصله میگیرد. • کلیگویی در تحلیل اصطلاح «ما ملکت...»: در حالیکه نویسنده تلاش دارد این اصطلاح را از بار جنسی خالی کند، در قرآن شواهد متعددی هست که در مواردی خاص معنای «کنیز» یا اسیر زن را دارد. عدم تفکیک کاربردهای مختلف، میتواند به نتیجهگیریهای گمراهکننده منجر شود. ت عدم تحلیل اجتماعی-تاریخی: نویسنده اگرچه به بافت تاریخی اشاره میکند، اما تحلیل اجتماعی گستردهتری از جامعهی عصر نزول و شرایط واقعی یتیمان و زنان بیسرپرست ارائه نمیدهد؛ این ضعف، مقاله را از بستر تاریخی خود تا حدی جدا میسازد. ________________________________________ ۴. نقد مقاله نقد محتوایی: • تقلیلگرایی معنایی: نویسنده دامنهی مجاز تعدد زوجات را به شکل بسیار محدودی تفسیر کرده که شاید با برخی دیگر از آیات قرآن مانند آیهی ۱۲۹ سورهی نساء («و لن تستطیعوا أن تعدلوا بین النساء ولو حرصتم...») در تعارض قرار گیرد؛ در حالیکه بسیاری از مفسران آن آیه را تبیینکنندهی محدودیتهای عاطفی چندهمسری دانستهاند، نه نفی اصل آن. • نادیدهگرفتن اجماع فقهی: در تفسیر و استنباط احکام، اجماع علمای فقه اهمیت بالایی دارد. مقاله بدون درنظرگرفتن این اجماع و صرفاً با خوانش شخصی، به نتایجی میرسد که برای پذیرش در محافل فقهی با دشواری مواجه خواهد شد. • تفسیری نوگرایانه اما بدون پشتوانه سنتی: در حالیکه مقاله داعیهی بازخوانی دارد، از ظرفیتهای درونی سنت تفسیری کمتر بهره برده و ممکن است متهم به «تفسیر به رأی» شود. نقد ساختاری: • مبالغه در تقابل با برداشت رایج: نویسنده گاهی با زبانی قطعی و چالشی، تفسیر سنتی را نادرست، ابزارگرایانه و حتی ضدقرآنی میخواند، بدون آنکه امکان گفتوگو یا دیدگاه میانه را بررسی کند. • بیطرفی ضعیف در نگارش: مقاله در مواردی رنگ شخصی و احساسی به خود میگیرد (مثلاً در انتقاد از مردان چندهمسر یا نحوهی استفاده از «ما ملکت...»)، که به بیطرفی علمی مقاله لطمه میزند.
طرفدار چند همسری
20 فروردین 1404 - 21:04با تشکر از فرستادن مقاله، من آن را بررسی کردم و در ادامه چند نکته تحلیلی، انتقادی و پیشنهادی را دربارهی محتوای مقاله «از آیات قرآن تا چندهمسری» نوشتهی فرشته نوری ارائه میکنم: ________________________________________ تحلیل محتوایی و ساختاری مقاله 1. قوّتها • موضوع بهروز و پرچالش: پرداختن به چندهمسری، بهویژه از منظر دینی، اجتماعی و حقوقی، مسألهای جنجالی و همزمان ضروری برای گفتوگوی علمی است. • نقد ساختار مردسالارانه در تفسیر: مقاله با جرأت به بررسی و نقد قرائتهای رایج و مردسالارانه پرداخته که از منظر مطالعات جنسیت و الهیات فمینیستی اهمیت دارد. • نگاه تطبیقی و تحلیلی به آیه ۳ سوره نساء: نویسنده تلاش کرده آیهی مورد نظر را در بستر حقوقی و اجتماعی تفسیر کند، نه صرفاً تفسیری صوری و ظاهرگرایانه. • برقراری پیوند میان متن دینی و زندگی اجتماعی: کوشش نویسنده برای یافتن ریشهی مشروعیت چندهمسری در فهم نادرست از آیه، تلاش قابل توجهی است در جهت پیوند قرآن با اخلاق اجتماعی معاصر. ________________________________________ نقد و پیشنهادها برای تقویت مقاله 2. ضعفها و نارساییها الف. تکیهی بیش از حد بر توصیف و کمتر پرداختن به تحلیل دقیقتر متنی • در بخشهایی، مقاله بیشتر به بیان واقعیتهای تاریخی یا اجتماعی میپردازد تا تحلیل قرآنی دقیق. • برای مثال، در تحلیل آیه ۳ سوره نساء، مفهوم "خوف" و "عدل" نیاز به واکاوی واژگانی و تفسیری عمیقتر دارد. نویسنده میتواند از منابعی مانند "مفردات راغب"، تفسیر المیزان، یا تفسیر فمینیستی امثال آمنه ودود استفاده کند. ب. استناد اندک به منابع معتبر علوم قرآنی یا فقهی • مقاله بیشتر رویکرد انتقادی دارد اما به منابع کلاسیک فقهی و تفسیری که این دیدگاهها را پدید آوردهاند چندان ارجاع نمیدهد. • اگر نویسنده به آراء فقهی مشهور مانند دیدگاههای ابوحنیفه، شافعی، طبری یا حتی معاصرانی چون محمد عبده، فضلالله یا سروش اشاره میکرد، عمق مقاله افزایش مییافت. ج. عدم تفکیک روشن میان چندهمسری در قرآن و چندهمسری در عرف و فقه • نویسنده چندهمسری را نقد میکند ولی گاه بهطور تلویحی آن را به کل دین نسبت میدهد، در حالیکه شایسته است تفاوت بین: o قرآن بهعنوان متن، o تفسیرها، o فقه تاریخی، o و عرف مردسالارانه، بهوضوح تفکیک شود. د. ساختار مقاله گاه خطابهوار میشود • برخی جملات بیشتر به بیانیه شبیهاند تا استدلال تحلیلی. مثلاً عبارتهایی مانند «زنان ابزار قدرتنمایی مردان شدند» یا «مردان با فقه، قدرت را مصادره کردند»، گرچه حاوی واقعیتهایی هستند اما نیاز به پشتوانه تحلیلی و استنادی دارند. ________________________________________ ۳. پیشنهادهایی برای بهبود مقاله: 1. تقویت جنبهی زبانشناختی آیه بررسی دقیق واژههای «عدل»، «خفتُم»، و «لن تعدلوا» با استفاده از لغتنامهها و منابع نحوی و بلاغی میتواند به غنای تحلیل بیفزاید. 2. افزودن دیدگاههای مفسران زن مثل آمنه ودود، لیلا احمد، یا زینب الغزالی؛ و در جهان فارسیزبان آراء شهلا حائری یا نصر حامد ابوزید میتواند توازن و نقد ساختارمندتری ایجاد کند. 3. تقسیمبندی ساختاری متن مثلاً با عناوین میانتیتر مانند: «آیهی چندهمسری و زمینهی تاریخی»، «فهم سنتی یا تحریف مردسالار؟»، «چندهمسری؛ قرآنی یا فقهی؟»، «نقد از منظر فمینیستی» و... 4. بازنویسی بخش پایانی جمعبندی نهایی میتواند دقیقتر و با تأکید بر راهکارها و افق آیندهی خوانشهای نو از قرآن سامان یابد. ________________________________________
احمد وخشيته
20 فروردین 1404 - 21:30مقاله «از آیات قرآن تا چندهمسری» ۱. نفی مرجعیت قطعی قرآن و احکام الهی نویسنده در این مقاله، بدون هیچگونه تخصص یا صلاحیت اجتهادی، به نفی صریح یکی از احکام قطعی و مشروع قرآن پرداخته است. آیهی سوم از سوره نساء، به صراحت و با شرایطی معین، تعدد زوجات را مجاز میداند. نویسنده اما این حکم الهی را ناشی از سوءفهم مردان، عرف، یا فرهنگ میداند؛ گویی قرآن ابزار دست مردان بوده نه کلام خداوند علیم و حکیم. این نگاه، در واقع انکار ضمنی تشریع الهی و خروج از مسیر تسلیم در برابر وحی است. ۲. تحقیر فقه و تفاسیر معتبر اهل سنت نویسنده با زبان اتهام و تحقیر، از فقه اسلامی سنتی بهعنوان ابزاری در دست مردان برای «کنترل زنان» یاد میکند. این توهینی آشکار به فقهاء بزرگی چون ابوحنیفه، مالک، شافعی، احمد بن حنبل و ابن تیمیه است که نه تنها احکام قرآن را با دقت استخراج کردند، بلکه با درک عمیق از روح شریعت، شرایط و مصالح مردم را در نظر گرفتند. نویسنده کوچکترین ارجاعی به اجماع علما و سنت نبوی ندارد، و صرفاً از منظر احساسات مدرن و شعارهای فمینیستی قضاوت میکند. ۳. عدم درک شأن نزول و زمینهی تاریخی آیه آیهی ۳ سوره نساء در شرایط خاص اجتماعی، پس از جنگ احد و ازدیاد زنان بیسرپرست نازل شده است. این آیه نه ترویج چندهمسری، بلکه ساماندهی به واقعیت اجتماعی آن روزگار بوده. نویسنده با چشمپوشی کامل از این شأن نزول، قصد دارد آیه را «ابزار ظلم» بخواند؛ در حالیکه این آیه در اصل، برای پرهیز از ظلم به زنان و تأکید بر عدالت آمده است. ۴. نفی احکام شرعی با معیارهای غربی در سراسر مقاله، نویسنده با ذهنیتی متأثر از مبانی غربی مانند «حق فردی»، «برابری مطلق جنسیتی» و «روایت فمینیستی»، در تلاش است تا احکام شریعت را بر پایهی این مفاهیم تفسیر یا رد کند. این رویکرد، برخورد ایدئولوژیک با قرآن است، نه رویکرد مفسرانه و علمی. دین اسلام، با وجود کرامت انسانی زن و مرد، تفاوتهای طبیعی، جسمی و روانی آنان را لحاظ کرده و احکام مبتنی بر حکمت الهی را تشریع کرده است. تلاش برای مساویسازی افقی احکام میان زن و مرد، نوعی تحمیل نگاه مدرن بر دین الهی است. ۵. زبان مقاله مشحون از دشمنی با سنت اسلامی نویسنده نهتنها به نقد علمی بسنده نمیکند، بلکه با ادبیاتی تحریکآمیز و ایدئولوژیک، مردان مسلمان، فقه اسلامی، و حتی نص قرآن را به تبعیض و سلطهجویی متهم میکند. چنین زبانی در تضاد با ادب گفتگو در حوزهی دین است و بیشتر به یک بیانیهی سیاسی شبیه است تا یک تحقیق دینی. نتیجهگیری: از منظر مذهب اهل سنت سنتگرا، این مقاله: فاقد تخصص علمی در علوم قرآن و فقه است؛ تفسیری شخصی، سطحی و خطرناک از آیات الهی ارائه داده؛ و بر پایهی ایدئولوژی فمینیستی و نه بر اساس علم شرعی و سنت معتبر اسلامی به نگارش درآمده است. چنین رویکردهایی، اگرچه با شعار دفاع از زن مطرح میشوند، در واقع به تخریب تدریجی مرجعیت قرآن و سنت میانجامند و انسجام اعتقادی و اجتماعی امت اسلامی را تهدید میکنند.
مهمان ناخوانده
20 فروردین 1404 - 21:50«سهم کوچکی از یک مرد، برای دلِ بزرگ من کافیست» من زنی هستم در آستانهی پیری، دختری که هیچگاه فرصت نیافت لباس سفید عروسی بپوشد، صدای مردی را در خانهاش بشنود یا حتی برای لحظهای تکیه بر شانههای مردی کند و بیدغدغه اشک بریزد. من از آن زنانی نیستم که در آرزوی عاشقانههای تماموقتاند یا در پی داشتن تمام دل و بدن یک مرد. من فقط دلم میخواهد گوشهای، حتی کوچک، از وجود مردی باشد که گاهگاه به من سر بزند، با من بنشیند، دستی بر موهایم بکشد، و بگوید: «تو نیز همسر منی.» وقتی مقالهی «از آیات قرآن تا چندهمسری» را خواندم، حس کردم نویسنده با چنان نگرانی از چندهمسری سخن میگوید که انگار همواره به ضرر زن است، گویی هر زنی میخواهد تنها زن باشد، و گویی هیچکس مثل من نیست که فقط میخواهد دختر خطاب نشود؛ بلکه همسر باشد، هرچند با سهمی اندک. مقاله بیشتر از نگاه کسانی نوشته شده که تصور میکنند زن یا باید شریک کامل باشد یا هیچ. اما ما هم هستیم: زنانی که اگرچه دیر شده، هنوز دل داریم، هنوز دوست داریم دست کسی را بگیریم، هنوز دوست داریم سفرهی دونفرهی سادهای بچینیم، حتی اگر فقط ماهی یکیبار باشد. من از نویسندهی این مقاله میپرسم: آیا من باید تا پایان عمر تنها بمانم، فقط چون جامعهات ترجیح میدهد مردان یک زن بیشتر نداشته باشند؟ آیا این انصاف است که من به جرم دیر ازدواج کردن یا کمبودن شانسها، از داشتن لحظهای مهر، یک نگاه گرم، و حتی نام همسر محروم باشم؟ من نمیخواهم زندگی کسی را خراب کنم. من فقط میخواهم کنار بیایم، با تکههایی از محبت، با سایهای از امنیت، با احساسی کوچک ولی حقیقی. نویسنده در مقالهاش، گرچه به آیات قرآن اشاره کرده، اما نگاهش بیش از آنکه واقعبینانه باشد، آرمانیست. انگار همهی زنان شرایط مساوی دارند. اما من که دارم از سهمِ کوچکِ خودم حرف میزنم، میدانم که در قرآن شرط عدالت آمده، نه انحصار. اگر مردی عادل باشد، اگر بتواند دل من را نیز به اندازهی سهم کوچکم گرامی دارد، چرا باید من از حق همسری محروم بمانم؟ ________________________________________ برای زنانی چون من، چندهمسری شاید نه یک تهدید، که تنها فرصتِ تجربهی مهر باشد. نویسندهی مقاله اگر میخواست واقعاً به صدای زنان گوش دهد، باید صدای ما را هم میشنید: زنانی که دلمان کم توقع است، اما دلمان زنده است... هنوز.
خ.ع
20 فروردین 1404 - 21:16نقد مقالهی «از آیات قرآن تا چندهمسری» از منظر منهج سلف صالح اولاً: انحراف در روش تفسیر و نقد نصوص نویسندهی مقاله، با رویکردی صرفاً عقلگرایانه و در تقابل با منهج اهل تفسیر، آیات سوره نساء را مورد تحلیل قرار داده است؛ تحلیلی که نه بر پایهی علم تفسیر است و نه بر اساس فهم سلف امت. این در حالی است که الله متعال در قرآن میفرماید: ﴿فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِن كُنتُمْ لَا تَعْلَمُونَ﴾ [النحل: ۴۳] مگر نه این است که فهم قرآن باید بر اساس زبان عربی مبین و سنت رسولالله صلی الله علیه وسلم و فهم صحابه باشد؟! اما نویسنده، با بیتوجهی به این اصل بنیادین، آیات الهی را بر اساس مفاهیم مدرن و نگاههای فمینیستی تأویل کرده و معنای واضح آن را زیر سؤال برده است. ثانیاً: حمله به حکم مشروع چندهمسری نویسنده با نگاهی اعتراضآمیز، حکم چندهمسری را که در قرآن کریم به صراحت بیان شده، مورد تشکیک قرار داده و به جای تمسک به نصوص، آن را به «وضعیت تاریخی»، «نابرابری جنسیتی» و «نظام پدرسالار» نسبت داده است. این خود جرأتی است بر شریعت الله و نشانهای از ضعف ایمان و نفوذ افکار اهل بدعت و زنادقه. ﴿فَإِنكِحُوا مَا طَابَ لَكُم مِّنَ النِّسَاءِ مَثْنَىٰ وَثُلَاثَ وَرُبَاعَ﴾ [النساء: ۳] آیا این آیه نیاز به تأویل دارد؟ یا آنگونه که سلف فرمودهاند، مراد خداوند همان است که ظاهر آیه میگوید؟ ثالثاً: تخطئهی اجماع امت و علمای سلف در مقاله، بدون کمترین التفات به اجماع علمای امت، سنت متواتر رسولالله صلیاللهعلیهوسلم، و اقوال صحابه، مشروعیت چندهمسری به گونهای مطرح میشود که گویی امری ضد عدالت، ضد اخلاق و ضد کرامت انسانی است! آیا این جز تهمت به شریعت و زیر سؤال بردن حکمت ربالعالمین است؟ امام شافعی رحمهالله میفرماید: «إذا وجدتم في كتاب الله أو سنة رسوله نصّاً فخذوا به، ودعوا قول كل أحد.» نویسنده مقاله نه تنها قول امامی از ائمه سلف را نقل نمیکند، بلکه عملاً شریعت را به محاکمه کشیده و معیار را عقل و نگاه مدرن خویش قرار داده است. رابعاً: تسلط روح فمینیسم و غربزدگی بر مقاله زبان مقاله، آکنده از اصطلاحات و دغدغههایی است که ریشه در مکاتب غربی و فمینیسم دارند. مفاهیمی چون «تبعیض جنسیتی»، «حق برابر زنان»، «بازخوانی فقه از منظر زنانه»، هیچ جایی در سنت اهل اسلام ندارند و صرفاً ابزارهاییاند برای نفوذ لیبرالیسم و سکولاریسم در پیکرهی امت اسلامی. ﴿وَلَن تَرْضَىٰ عَنكَ الْيَهُودُ وَلَا النَّصَارَىٰ حَتَّىٰ تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ﴾ [البقرة: ۱۲۰] خامساً: بیاعتنایی به سنت مطهره رسولالله صلیاللهعلیهوسلم خود، بیش از یک همسر داشت. آیا نویسنده به این نکته اشاره کرده؟ آیا سنت متواتر رسولالله را در نظر آورده؟ خیر، بلکه با سکوتی عمدی، تصویری جز شریعتی تبعیضآمیز ارائه نمیدهد. و این خود نمونهای آشکار از نفاق علمی و قلب حقیقت است. نتیجهگیری: این مقاله نه تفسیر است، نه تحقیق و نه نقد؛ بلکه محاکمهی قرآن و شریعت است از منظر افکار سکولار و فمینیستی. از این رو بر هر مسلمانی که بر سنت سلف است، واجب است که این نوع نوشتهها را رد کند، با آنها مقابله علمی و فکری نماید، و امت را از فتنههای فکری جدید برحذر دارد. و در پایان، دعایمان آن است که الله تعالی ما را بر صراط مستقیم ثابت بدارد، و ما را از فتنههای شبهات و شهوات مصون نگه دارد. و صلّى الله على نبينا محمد، وعلى آله وصحبه أجمعين، والحمد لله رب العالمين.
ترانه امید
20 فروردین 1404 - 21:21وقتی مقاله «از آیات قرآن تا چندهمسری» را میخوانم، چیزی در دلم میلرزد. نه به خاطر ظرافتهای زبانیاش و نه به دلیل ارجاعات دقیق قرآنیاش، بلکه به خاطر صدایی که در پشت کلماتش پنهان شده؛ صدای قرنها سکوتِ تحمیلشده بر زنان، صدای دستهایی که حق انتخاب را از آنها گرفتهاند، و صدای اشکهایی که در حاشیهی تاریخ خشک شدهاند. نویسنده با لحنی به ظاهر تحلیلی، سعی دارد از لابهلای آیات ۲ و ۳ سوره نساء، چندهمسری را بازخوانی کند؛ اما آنچه غایب است، «زن» است. نه آن زنی که در متن قرآن، یتیموار و مظلوم تصویر شده، بلکه زنِ امروز، زنِ آگاه، زنِ زخمخورده از تجربههای واقعی چندهمسری، که دیگر نمیخواهد در سایهی تفسیرهای مردانه زندگی کند. در این مقاله، همچنان تلاشی مشهود است برای اینکه ظلم، با رنگ و لعاب عدالت توجیه شود. انگار که عدالت در تقسیم نان و خرج است، نه در تقسیم عشق، نه در حفظ کرامت، نه در احترام به روان زنانهای که خواهان تمامِ دل مرد است، نه نیمهی او. نویسنده با دقتی قابل تحسین آیه را میکاود، اما گویی عمداً چشم بر واقعیتی دردناک میبندد: اینکه چندهمسری، در دنیای امروز، بیش از آنکه راهحلی برای بیپناهی زنان باشد، ابزاریست برای بازتولید نابرابری. پشت واژههایی مانند «عدالت»، «مصالح اجتماعی»، «ضرورتهای فرهنگی»، یک حقیقت تلخ پنهان است: حق زن بودن، کامل و بیقید. این مقاله نه تنها به ما یادآوری نمیکند که زنان نیز انساناند با قلبهایی تپنده و آرزوهایی مستقل، بلکه میکوشد آنها را در چارچوب وظیفه، وظیفه و باز هم وظیفه محبوس کند. این متن، روایت تلخیست از مقاومت سنت در برابر خواست زنان برای زیستن، برای دیده شدن، برای انتخاب.
مسلم شافعی
20 فروردین 1404 - 21:40بسم الله الرحمن الرحیم إن الحمد لله، نحمده ونستعينه ونستغفره، ونعوذ بالله من شرور أنفسنا ومن سيئات أعمالنا، من يهده الله فلا مضل له، ومن يضلل فلا هادي له، وأشهد أن لا إله إلا الله وحده لا شريك له، وأشهد أن محمداً عبده ورسوله. أما بعد: در این نقد، پایبندی کامل به نصوص، تمسک به منهج سلف صالح و ردّ تأویلگرایی مدرن رعایت شده است. با توکل بر الله، ادامه میدهیم: _______________________________________ بررسی فقهی مدعای مقاله «از آیات قرآن تا چندهمسری» از منظر مذاهب چهارگانه اهل سنت (حنفی، مالکی، شافعی، حنبلی) با تکیه بر ادلهی فقهی: ________________________________________ اصل حکم: مشروعیت تعدد زوجات تمام مذاهب اربعه اهل سنت بر اساس ظاهر آیه ۳ سوره نساء: فَانْكِحُوا مَا طَابَ لَكُم مِّنَ النِّسَاءِ مَثْنَىٰ وَثُلَاثَ وَرُبَاعَ ۖ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تَعْدِلُوا فَوَاحِدَةً... (نساء/۳) تعدد زوجات را مشروع میدانند، مشروط به توانایی رعایت عدالت. ________________________________________ مذهب حنفی: • ابوحنیفه در کتاب «الفتاوی الهندیة» (ج ۱، ص ۲۷۹) تصریح میکند: "للرجل أن يجمع بين أربع نسوة ما لم يخف الجور." (مرد میتواند تا چهار زن را به همسری گیرد، مادامی که از ظلم بترسد.) • حنفیان عدالت را بهمعنای عدالت در نفقه و تقسیم شبها میدانند، نه عدالت در محبت قلبی (که ممکن نیست). ________________________________________ مذهب مالکی: • ابن رشد در «بدایة المجتهد» مینویسد: "الجمع بين أربع نساء مباح بشرط العدل بينهن، ويقع الجور محرماً لا مبطلاً." (جمع بین چهار زن مباح است، مشروط به عدالت، و ظلم گناه است ولی ازدواج را باطل نمیکند.) • مالکیها به امکانِ عرفیِ عدالت قائلاند، نه عدالت مطلق. ________________________________________ مذهب شافعی: • امام شافعی در «الام» (ج ۵، ص ۱۷۵): "تعدد الزوجات مباح، غير أن العدل بينهن واجب في القَسْم والنفقة، لا في المحبة." (تعدد مباح است؛ عدالت در تقسیم و نفقه واجب است، نه در محبت.) • در نتیجه، شافعیان نیز حکم به اباحه دادهاند، با شرط اجرای عدالت در مظاهر ظاهری. ________________________________________ مذهب حنبلی: • ابن قدامه در «المغنی» (ج ۷، ص ۵۵۷): "يجوز للرجل أن يجمع بين أربع نسوة، ويجب عليه العدل في المبيت والنفقة." (مرد میتواند با چهار زن ازدواج کند و موظف به عدالت در بیتوته و نفقه است.) • حنبلیها نیز معتقدند اگر مرد از عدالت عاجز باشد، تنها یک همسر بگیرد. ________________________________________ در نقد مقالهٔ مذکور: مقالهی «از آیات قرآن تا چندهمسری» بهطور سطحی و بدون مراجعهی روشمند به منابع فقهی کوشیده است که اصل مشروعیت تعدد زوجات را زیر سوال ببرد، در حالی که: ا ادلهی صریح قرآنی (نساء/۳) همراه با اجماع مذاهب اربعه، حکم به جواز مشروط دادهاند. 2. تفسیر عدالت به معنای "محبت مساوی" که در مقاله آمده، بر خلاف فهم صحابه و فقهاست. 3. آیهی ۱۲۹ سوره نساء: "وَلَن تَسْتَطِيعُوا أَن تَعْدِلُوا بَيْنَ النِّسَاءِ وَلَوْ حَرَصْتُمْ..." از دید فقهی، ناظر به محبت قلبی است که خارج از کنترل اراده است، نه عدالت در نفقه و بیتوته. ________________________________________ نتیجه: از نظر فقه مذاهب چهارگانه، مقاله با عدم تفکیک بین اقسام عدالت و نادیدهانگاری مبانی فقهی و تفسیری معتبر، نتوانسته است دیدگاه شرعی اسلام دربارهی تعدد زوجات را بهدرستی بازتاب دهد. نگاه مقاله بیشتر از بسترهای فقهی، متأثر از خوانشهای معاصر و گاه ایدئولوژیک از متون دینی است.
ثریا شمسی
20 فروردین 1404 - 21:47من که چند سال است همسرم را از دست دادهام و با وجود اینکه چند فرزند دارم، هنوز در جستجوی یک زندگی عاطفی و جنسی سالم هستم، وقتی این مقاله را خواندم، احساس کردم که نویسنده فقط به مسائل فقهی توجه کرده و از نیازهای واقعی زنان در دنیای امروز غافل مانده است. محرومیت از حقوق عاطفی و جنسی: وقتی مقاله بر چند همسری تأکید میکند، من به عنوان یک بیوه که نیازهای عاطفی و جنسی دارم، احساس میکنم که حق من برای داشتن یک شریک زندگی محرم و وفادار نادیده گرفته شده است. چرا من باید در انتظار باشم تا جامعه به تکهمسری احترام بگذارد وقتی که این بهمعنی محروم شدن من از زندگی عاطفی کامل است؟ عدم توجه به واقعیتهای اجتماعی: برای من که در شرایط خاصی زندگی میکنم، که همسرم را از دست دادهام و زندگی تنهایم را ادامه میدهم، چند همسری میتواند به عنوان یک راهحل برای برآوردن نیازهای عاطفی و جنسی من در نظر گرفته شود. چرا نویسنده این را نادیده گرفته است؟ او فقط به جنبههای فقهی و مذهبی پرداخته است و فراموش کرده که در دنیای امروز زنان بسیاری نیاز به محبت و حمایت دارند. این مقاله نمیگوید که شاید برای زنانی مانند من، چند همسری ممکن است یک راهحل موقتی یا حتی ضروری باشد. نقد غفلت از نیازهای اجتماعی زنان: من از مقاله انتقاد میکنم که چرا به جنبههای اجتماعی و روانی زنان توجه نکرده است. چه اتفاقی میافتد اگر یک زن به دلایل مختلف نتواند در یک رابطه تکهمسری باشد؟ چرا نباید به زنانی که شرایط خاص دارند، مانند من، اجازه داد تا به دنبال راهحلهای عملی برای برآوردن نیازهای عاطفی و جنسی خود باشند؟ من درک میکنم که این مقاله به جنبههای فقهی پرداخته، اما باید واقعیتهای اجتماعی و انسانی را نیز در نظر میگرفت.