چکیده:
این مقاله تأمّلی است در آیات قرآن در زمینه‌ی چندهمسری.

مقدّمه:
بررسی حاضر تأمّلی در آیات قرآن و در زمینه‌ی چندهمسری است.

روش:
این مقاله بر پایه‌ی تأمّل و مطالعه‌ی تحت‌اللفظی آیات قرآن در خصوص چندهمسری و به شیوه‌ی کتابخانه‌ای انجام گرفته است.

یافته‌ها:
١-  مجوّز برای تعدّد زوجات دارای شرایطی بسیار محدود و نادر است.
٢- با جمع شرایط موجود در آیه است که چنین مجوّزی داده شده و نقص حتّی یکی از شرایط می‌تواند مجوّز تعدّد زوجات را باطل کند؛ زیرا هدف از صدور آن، فقط با محوریت یتیم و رسیدگی به او و اموال اوست.

نتیجه:
معانی آیات دوّم و سوّم سوره‌ی نساء که به‌عنوان تجویز چندهمسری به سبک رایج برداشت شده، کاملاً بی‌اساس است؛ و مجوّز ازدواج تا چهار زن، به دایره‌ای بسیار کوچک امّا بسیار مهم، با موضوعیت یتیم و ردّ اموال او ختم می‌شود.

کلیدواژه‌ها: اطفال، یتیم، تعدّد زوجات، ملکت، اموال.

Email: fereshteh.nuri@yahoo.com

 

مقدّمه: 

مدّت‌های مدیدی است - تعیین تاریخ دقیق آزادی ازدواج تا چهار همسر به سبک رایج کنونی نیازمند پژوهشی تاریخی است و در حیطه‌ی این مقال نمی‌گنجد - در جوامع اسلامی، به شرط داشتن وسع مالی و البته عدالتی صوری، مرد آزادی ازدواج تا چهار زن را دارد (در صورت تقیّد به حیات زنان، تا چهار همسر). و پاسخ به سؤال و هرگونه ایراد به امر مزبور را با مرجع قرار دادن آیه‌ی سوّم سوره‌ی نساء توجیه می‌نمایند[1]؛ در حالی‌که ما به اشکال گوناگون، شاهد عوارض این قضیه به صورت افت بهداشت روانی خانواده، بخصوص زن و به تبع او فرزندان، دشمنی‌های فرزندان با پدر و همسر یا همسران جدید، دشمنی با فرزندان زن یا زنان پدر و سایر پیامدهای مستقیم و غیرمستقیم که نظام مقدّس خانواده را تهدید می‌کند، بوده و هستیم.

حتّی اگر مرد به هر دلیلی اقدام به ازدواج مجدّد نکند، صرفِ جایز بودن چنین امری، اضطرابی پنهان در دل بسیاری از زنان ایجاد کرده است و همین امر زمینه‌ساز تأثّرات ذهنی، رفتاری و دیگر ارتباطات و روابط آنان می‌شود. ازاین‌رو، مشاهده‌ی پیامدهای نامناسب فردی، خانوادگی و اجتماعی این پدیده، حسّ کنجکاوی نویسنده را برانگیخت تا با نگاهی جزئی‌نگر، در معانی تحت‌اللفظی این آیات تأمّل و دقّتی عمیق داشته باشد.

 

اهداف پژوهش: 

هدف از این بررسی، مطالعه‌ی دقیق آیات قرآن در زمینه‌ی چندهمسری و اطلاع از چگونگی آن است.

 

سؤالات پژوهش: 

- آیا در کتاب آسمانی قرآن، دستور و مجوّزی برای چندهمسری آمده است؟ 

- اگر مجوّزی برای تعدّد زوجات وجود دارد، تحت چه شرایطی است؟ 

- در صورت وجود مجوّز چندهمسری، هدف قرآن از صدور آن چیست؟

 

روش: 

روش مطالعه به صورت کتابخانه‌ای و نیز استفاده از نرم‌افزارهای کامپیوتری مرتبط با موضوع است.

 

یافته‌ها: 

آیه‌ی سوّم سوره‌ی نساء، که منشأ برداشت مجوّز تعدّد زوجات به‌شمار می‌رود، در ارتباط و در ادامه‌ی آیه‌ی دوّم با موضوع یتیم و بازگرداندن اموال به اوست؛ چراکه مسئله‌ی غصب اموال ایتام، از حوادث شایع دوران جاهلیت پیش از اسلام بوده است. به ترتیب ذیل:

«وَآتُوا الْيَتَامىٰ أَمْوَالَهُمْ وَلَا تَتَبَدَّلُوا الْخَبِيثَ بِالطَّيِّبِ وَلَا تَأْکلُوا أَمْوَالَهُمْ إِلَىٰ أَمْوَالِکمْ إِنَّهُ کانَ حُوبًا کبِيرًا» (النّساء/۲) 

وَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تُقْسِطُوا فِي الْيَتَامَىٰ فَانکحُوا مَا طَابَ لَکم مِّنَ النِّسَاءِ مَثْنَىٰ وَثُلَاثَ وَرُبَاعَ ۖ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تَعْدِلُوا فَوَاحِدَةً أَوْ مَا مَلَکتْ أَيْمَانُکمْ ۚ ذَٰلِک أَدْنَىٰ أَلَّا تَعُولُوا (النّساء/۳) 

ترجمه‌ی آیه ۲: 

اموال یتیمان را به آنان بدهید و ناپاک را با پاک عوض نکنید و اموال آنان را با اموال خود مخورید، که این گناهی بس بزرگ است. (نساء/۲)

 

معنای رایج، امّا نادرست، در مورد آیه‌ی سوّم چنین است: 

(و اگر از اجرای عدالت درباره‌ی دختران یتیم بیمناک هستید، پس هر زن دیگری را که شما را پسند افتد، دو، سه یا چهار تا به همسری گیرید. و اگر بیم دارید که عدالت نورزید، پس تنها یک [زن آزاد] یا آنچه [از کنیزان] مالک شده‌اید [اکتفا کنید])!
 انگار در آیه‌ی دوّم به جای دستور به رعایت قسط در مورد یتیمان، دستور ازدواج با آنان آمده، که در آیه‌ی سوّم ترس از عدم رعایت عدالت با همسری یتیم باعث شده است که دستور ازدواج با سایر زنان دیگر صادر شود!

و اگر ادّعا شود که مُراد از ازدواج، پس از رسیدن یتیمان به سنّ بلوغ است، در آن صورت، چه تفاوتی با سایر ازدواج‌ها خواهد داشت؟ بنابراین، معنی صحیح آیه‌ی سوّم به شرح زیر است:

«وَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تُقْسِطُوا فِي الْيَتَامَىٰ فَانکحُوا مَا طَابَ لَکم مِّنَ النِّسَاءِ مَثْنَىٰ وَثُلَاثَ وَرُبَاعَ، فَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تَعْدِلُوا فَوَاحِدَةً أَوْ مَا مَلَکتْ أَيْمَانُکمْ، ذَٰلِک أَدْنَىٰ أَلَّا تَعُولُوا» (النساء/۳)

و اگر می‌ترسید که حقوق و بهره‌ی یتیمان را به‌درستی ادا نکنید، از زنان (در صورت لزوم) دو یا سه یا چهار تن را به نکاح درآورید؛ ولی اگر بیم آن دارید که نتوانید میان آنان عدالت برقرار کنید، پس به داشته‌ی خود بسنده کنید، که این به ستم نکردن شما نزدیک‌تر است. 

همان‌گونه که ملاحظه می‌شود، آیه‌ی سوّم در ادامه‌ی آیه‌ی دوّم و در واقع نتیجه‌ی آن است؛ زیرا آیه‌ی دوّم در رابطه با یتیمان نازل شده است. بدین‌گونه که وقتی فردی به‌عنوان امین اموال یتیمان تعیین می‌شود، باید هم از آمیختن اجناس نامناسب خود با اجناس بهتر یتیمان خودداری کند و هم از ترکیب ثروت آنان با اموال خود پرهیز نماید.

امّا اگر فرد امین، نگران باشد که نتواند قسط را در مورد یتیمان رعایت کند، می‌تواند از آن زنانی (نه از هر زنی!) که ازدواج با آن‌ها منجر به رعایت قسط نسبت به یتیمان می‌شود، تا چهار تن را به نکاح درآورد. سپس اگر بیم آن دارید که در صورت نکاح چند زن، عدالت را در میان آنان رعایت نکنید – یعنی نتوانید حساب و کتاب اموال یتیمان هر خانواده را به‌درستی ادا کنید یا درآمد خانواده‌ای را با دیگری بیامیزید – در این‌صورت تنها به یکی اکتفا کنید (یعنی فقط سرپرستی اموال یتیم یا یتیمان یک خانواده را برعهده بگیرید) و در صورت نیاز – و احتمال خیانت به یتیمان – به نکاح مادر آنان اقدام نمایید، یا تنها به رسیدگی به داشته‌ی خود (دارایی، همسر و فرزندان خویش) بسنده کنید.

اصولاً در این آیات، تعدّد ازدواج مشروط به مسأله‌ی یتیم و حقوق اوست. واژه‌ی «الْيَتَامَىٰ» هم کودکان بی‌سرپرست مؤنّث را شامل می‌شود و هم مذکّر؛ و اگر به دلخواه آن را مؤنّث بدانیم، پس تکلیف پسران یتیم چه خواهد شد؟ وقتی یک آیه به‌طور کلّی درباره‌ی هر دو جنس از یتیمان نازل شده است، چگونه می‌توان بدون هیچ توجیهی یکی را مشمول اجرای – البته اجرای غلط – دستور قرار داد و دیگری را مستثنی دانست؟ آیا اعمال سلیقه در برداشت از این آیه، از این آشکارتر ممکن است؟ آیا پسران یتیم و اموالشان نیازی به سرپرست ندارند؟ از قضا، کودکی که مصداق شأن نزول این آیه است – همان‌گونه که در پاورقی نیز آمده – پسر بوده، نه دختر!

واژه‌ی «یتیم» تعریف مشخصی دارد و به معنای کودکِ بی‌پدر و نابالغ است؛ یعنی کودک بی‌سرپرستی که هنوز به سنّ رشد نرسیده باشد. در ادامه، آیه‌ی ششم همین سوره می‌فرماید:

«وَابْتَلُوا الْيَتَامَىٰ حَتَّىٰ إِذَا بَلَغُوا النِّکاحَ، فَإِنْ آنَسْتُم مِّنْهُمْ رُشْدًا، فَادْفَعُوا إِلَيْهِمْ أَمْوَالَهُمْ» (النساء/۶)

یتیمان را بیازمایید تا زمانی که آمادگی ازدواج یافته باشند (به سنّ رشد و بلوغ برسند). در آن‌صورت، اگر در آنان رشد لازم را مشاهده کردید، اموالشان را به آنان بازگردانید.

 

این آیه با برداشت رایج و نادرست از آیات دوّم و سوّم – که آن را ناظر به ازدواج با دختران یتیم می‌دانند و در صورت ناتوانی در رعایت عدالت، مجوّز ازدواج با سایر زنان تا چهار همسر را صادر شده می‌پندارند – در تناقض است. چرا که آیه‌ی ششم به‌صراحت می‌فرماید: وقتی یتیمان به سنّ رشد رسیدند، اموالشان را به آنان بازگردانید، نه آن‌که با آنان ازدواج کنید. چرا که در این صورت، آنان خود توانایی اداره‌ی اموالشان را دارند.

پس جمله‌ی «وَآتُوا الْيَتَامىٰ أَمْوَالَهُمْ» منظور فقط دختران یتیم، که کسی آنان را به همسری گرفته باشد، نیست؛ چرا که در این صورت، مگر می‌شود با کودک صغیری که هنوز به سنّ بلوغ نرسیده است، ازدواج کرد؟! …

بنابراین، برداشت اشتباه از این چند آیه، به این صورت که: «اگر در مورد دختران یتیم که به نکاح خود درآورده‌اید بیم دارید عدالت را رعایت نکنید، پس از سایر زنان تا چهار زن نکاح کنید!...»؛ به هیچ عنوان قابل توجیه نیست؛ زیرا:

موضوع اوّل، که صحبت در مورد یتیم و اموال او است، را نه تنها ناتمام گذارده‌اند، بلکه آن را با موضوع دوّم عوض نموده‌اند؛ یعنی انگار قبلاً دستور ازدواج با دختران بی‌سرپرست صادر شده - «وَإِنْ خِفْتُمْ أَلّا تُقْسِطُوا فِي الْيَتامىٰ» را «وَإِنْ خِفْتُمْ أَلّا تُقْسِطُوا فِي الزَّوْجَةِ» برداشت کرده‌اند و لذا بقیه‌ی آیه «فَانکحُوا مَا طَابَ لَکمْ مِنَ النِّساءِ مَثْنىٰ وَثُلاثَ وَرُباعَ» خودبه‌خود امر را تأیید می‌نماید؛ از سوی دیگر با این نحوه‌ی معنی‌کردن آیه، کودکان یتیم مذکّر را بلاتکلیف گزارده‌اند! و همچنین با معنی‌کردن «ما مَلَکتْ أَيْمانُکمْ» به کنیز، نه فقط بر چهار زن قبلی صحّه گذاشته‌اند، بلکه علاوه بر آن، در صورت داشتن میل اضافی، کنیز را هم پیشنهاد کرده است!… در حالی‌که این اصطلاح، کلی بوده و به معنی مالک بودن و هر نوع «داشته» فرد است. در حالی‌که توجه به زمینه‌های کاربردی آن در قرآن، نشان می‌دهد که «ما مَلَکتْ أَيْمانُکمْ» یک اصطلاح کلی است و در هر موردی که «داشته» یا «داشته‌های» فرد، مورد نظر و مورد خطاب باشد، این اصطلاح در موردش صدق می‌کند.

سؤال آن‌که: مگر انسان فقط مالک کنیز می‌شود و نه چیز دیگری؟! دوّم آن‌که چند درصد مردم امکان داشتن کنیز را داشتند یا دارند؟! و سوّم این‌که چرا آزادکردن برده و کنیز جزو ارزش‌ها و سنّت‌های دینی محسوب می‌شود؟! حتّی در آیه‌ی ۳۲ سوره‌ی نور دستور به ایجاد شرایط مناسب برای کمک به ازدواج کنیزان و غلامان نموده است و این با برداشت اشتباه از «ما مَلَکتْ أَيْمانُکمْ»، که صاحب کنیز به راحتی می‌تواند کنیز را به ازدواج خود درآورد، منافات دارد؟!

در معنی اشتباه مذکور برای آیه‌ی دوّم سوره‌ی نساء، نه تنها به‌طور انحصاری «یتیم» را دختر یتیم فرض کرده، بلکه در معنی اصطلاح «ما مَلَکتْ أَيْمانُکمْ» نیز، «برده» را منحصراً زن معنی کرده است! در حالی‌که هر دو اصطلاح «یتیم» و «ما مَلَکتْ أَيْمانُکمْ»، هر دو جنس را شامل می‌شود؛ بنابراین، منظور از «یتیم»، دختر یتیم نیست که کسی او را به ازدواج درآورده باشد؛ و منظور از «ما مَلَکتْ أَيْمانُکمْ» نیز، بردگان آن‌هم کنیز نیست.

آیه‌ی «وَإِنْ خِفْتُمْ أَلّا تُقْسِطُوا»، در مورد یتیمان است، نه در مورد همسر! و امر به ازدواج با زنان، بعد از مسئله‌ی ترس از عدم رعایت حقوق یتیم آمده است، نه به جای آن.

اصولاً وقتی موضوع صحبت درباره‌ی حقوق یتیم است، ازدواج با سایر زنان چه ربطی به موضوع دارد و چه مسئله‌ای از یتیمان را برطرف می‌کند؟! بنابراین، دایره‌ی تعدّد ازدواج تا چهار زن؛ اوّلاً، به زنان بی‌سرپرست؛ ثانیاً، صاحب فرزند و اموال؛ ثالثاً، مردان مورد نظر در این خصوص باید امین و سرپرست یتیم و اموال ایشان قرار گرفته باشند؛ و رابعاً آن‌که احتمال تفکیک اداره‌ی دارایی و اموال یتیم، با دارایی مرد امین اموال و یا دارایی سایر یتیمان تحت حمایت، مشتبه شده و در نتیجه مدیون آنان گردد، محدود می‌شود. بنابراین، حتّی مرد معتمدی که «حساب‌وکتاب» دقیق اموال یتیمان را داشته باشد، مجوّز ازدواج با مادر یتیمان را ندارد؛ چون مجموع شروط مزبور است که چنین ازدواجی را رسمیت می‌بخشد.

همچنین به‌کاربردن اصطلاح «ما مَلَکتْ أَيْمانُکمْ» بیانگر متأهّل بودن مردی است که امین اموال قرار می‌گیرد؛ احتمالاً به‌خاطر اینکه فردی که تجربه‌ی تأهّل را دارد، بیشتر امکان دارد که درک عمیق‌تری از وضعیت کودکان یتیم داشته باشد.

حال چرا «ما مَلَکتْ أَيْمانُکمْ» آمده است به این دلیل است که در اینجا در مورد هم کودکان یتیم، هم مادرانشان و هم اموال صحبت می‌کند؛ و به‌خاطر عدم تطویل ناشی از تکرار عبارت، به‌جای اینکه بگوید «کودکان و همسر و اموال خودتان»، اصطلاح کلّی «ما مَلَکتْ أَيْمانُکمْ» را آورده است.

خواننده را به مطالعه‌ی موارد و بستر ذکر اصطلاح «ما مَلَکتْ» که ۱۴ مرتبه و در آیات معرفی‌شده در پاورقی[7] آمده است دعوت می‌نماید؛ زیرا در آیات مزبور، این اصطلاح به معانی: آنچه که در حال حاضر دارید (داشته‌ی خود) و «زیر دست» ـ آن‌هم هر دو جنس زن و مرد ـ و حتّی در بعضی دیگر، معنی مرد زیر دست، استنباط می‌گردد. و مشخصاً در آیه‌ی ۵۰ سوره‌ی احزاب، بعد از ذکر این اصطلاح، نوع آن را ـ که زنی از غنایم جنگ است ـ بیان داشته است؛ در حالی‌که این اصطلاح اگر صرفاً به‌معنی کنیز بود، دیگر نیازی به بیان مشمول و مصداق آن نبود.

و همچنین، در آیه‌ی ۲۵ سوره‌ی نساء آمده که: در صورت نداشتن شرایط برای ازدواج با زنان محصنه[8]، با فردی از «ما مَلَکتْ أَيْمانُکمْ» با اجازه‌ی خانواده‌اش ازدواج کنید؛ که با تعریف «کنیز» همخوانی ندارد؛ چرا که چطور می‌شود کسی که خانواده‌اش مشخص است، به کنیزی گرفته شود؟! و اگر «کنیز» به معنی رایج کلمه است، اصلاً چه نیازی به کسب اجازه است؟!

و در نهایت، در همین سوره‌ی نساء، آیه‌ی ۱۲۷[9] آشکارا از طمع جاهلی نسبت به بهره و حصّه‌ی مالی زنان بی‌سرپرست و تمایل اداره‌ی‌کننده‌ی اموال، در به ازدواج درآوردن آنان به‌منظور غصب مایملک ایشان و به استضعاف کشیدن فرزندان یتیم آنان، به‌طور سرزنش‌آمیز یاد نموده و بار دیگر به رعایت قِسط در مورد آنان تأکید می‌نماید.

 

بحث و نتیجه‌گیری

اسلام یکی از مدافعان نهاد خانواده است و اهمّیت زیادی به کودک و حفظ کانون تربیتی او می‌دهد؛ و نزول فرامینی در مورد چگونگی رفتار با کودک یتیم، به اشکال مختلف و اغلب قاطع، در زمینه‌های عاطفی، روانی، مالی و...، از آیات مبارک آن به‌طور صریح یا غیرمستقیم نمایان است. حال آن‌که برداشت رایج نه‌تنها در جهت بها دادن به خانواده، کودک یتیم به‌طور اخصّ و کودک به‌طور کلی و همچنین زنان بی‌سرپرست به‌طور خاصّ و زن به‌طور کلی نیست، بلکه دقیقاً برعکسِ تمامی ارزش‌گذاری‌های مفاهیم فوق بوده و دیدگاه مطرح‌شده در مورد آنان را در حد یک ابزار تنزّل داده و کاملاً متناقض با معانی آیات مزبور می‌نُماید!

از همه‌ی این‌ها گذشته، اگر برداشت فعلی از چندهمسری صحیح است، پس چرا در طول تاریخ اسلام و یا در حال حاضر، کسی دو تا دو تا، سه تا سه تا و چهار تا چهار تا زن نمی‌گیرد؟ چرا که معنی واقعی «مَثْنى‌ وَ ثُلاثَ وَ رُباعَ» که در آیه ذکر شده، همین است! در حالی‌که در مواقع خاصّی مانند جنگ‌ها و سوانح، این امکان محتمل بوده که چندین خانواده بی‌سرپرست شوند و لزوم سرپرستی اموال آنان بسیار حیاتی باشد.

آیا دینی که دفاع از حقوق زنان و دختران و کودکان یتیم و آزادسازی بردگان و اسیران را از وظایف اصلی خود می‌داند و از اوّلین آیاتش تأثّرپذیری از چنین ظلم‌هایی می‌تراود، ممکن است در این آیات، بردگی و بهره‌کشی ـ هرچند احتمالی ـ جنسی از کودک (کودک یتیم) و زن را مجاز بداند؟!

متأسّفانه تعارض موجود بین مسائل ناشی از استنباط اشتباه رایج از چندهمسری از یکسو و پذیرش و ایمان به قرآن از سوی دیگر، باعث شده است عدّه‌ای در صدد توجیه موضوع برآیند و حتّی مقالاتی برای توجیه آن به رشته‌ی تحریر درآورند! برای ذکر موارد تصدیق این ادّعا، فقط کافی است اندک زمانی در اینترنت جست‌وجو نمایید... به‌عنوان مثال:

1. چندهمسری در اسلام؛ ضرورت‌ها، آسیب‌ها و پیچیدگی‌ها؛ داوری آذردخت، ۱۳۸۹، سایت پارسینه. 

2. دلایل تعدّد زوجات و چندهمسری مردان؛ تهرانی علی، ۱۳۹۲. 

3. آیا طبیعت مرد چندهمسری است؟؛ علی محمد، ۱۳۸۵، پایگاه اطلاع‌رسانی حوزه.

 

ارجاعات و پانوشت‌ها:

[1] - البته عده‌ای با این توجیه که چون آیات قرآن در مدت ۲۳ سال نازل شده و لذا قوانین و مقررات آن هم بسته به رشد جامعه‌ی اسلامی در طی این ۲۳ سال بوده و بعدها منسوخ شده، چند همسری را مردود می‌دانند. امّا ذکر نمی‌نمایند، که اگر منسوخ شده، چرا هنوز بطور قانونی اجرا می‌شود و یا فرمان جایگزین کدام است!

[2] - شان نزول آیه در مورد مردی از قبیله‌ی بنی غطفان است که بعد از فوت برادرش، قیم اموال برادرزاده‌ی صغیرش شد. چون برادرزاده بالغ شد، مال خویش طلب کرد. عمو که قیّم وی بود، منع کرد و آن مال به وی باز نداد. هردو به ترافع به حضرت مصطفی (ص) مراجعه نمودند تا ایشان را حکم کند، که این آیه نازل شد. عمّ مال یتیم به وی باز داد و آن جوان نیز چون مال به وی باز رسید، همه را در راه خدا هزینه کرد. (کشف الاسرار جلد ۲ صفحه‌ی ۴۰۷)

[3] کلمه‌ی «تَعُولُوا»، از ریشه‌ی «عَوَل» و به معنی جور و تمایل به یک طرف در داوری است.

[4] - این آیه و تأکیدات بسیار ریز و دقیق آن، توجه و حسّاسیت نسبت به کودک، به طور عام و نسبت به سرپرستی و رسیدگی به کودکان یتیم را به طور خاصّ، از نظر شرع مقدّس، می‌رساند.

[5] - مَلَکَ: 1- مالک شدن، صاحب شدن؛ 2- (بر قوم) مستولی شدن، چیره شدن؛ 3- (نفس) کنترل کردن، مسلط شدن.

[7] - سوره نساء آیه ۳، ۲۴، ۲۵، ۳۶؛ سوره نحل آیه ۷۱؛ سوره مومنون آیه ۶؛ سوره نور آیه ۳۱، ۳۳، ۶۱؛ سوره روم آیه ۲۸؛ سوره احزاب آیه ۵۰، ۵۲، ۵۵؛ سوره معارج آیه ۳۰.

[8] - در این آیه به صورت غیرمستقیم، به دقّت کردن در انتخاب همسر و هم‌کفو بودن زوجین اشاره دارد که پیامد چنین اهمّیتی وجود و حضور عشق و عاطفه به عنوان ویژگی‌های یک ازدواج موفق است و در نتیجه بیانگر اهمّیت ازدواج اصیل و تشکیل خانواده است، در حالی که تمامی برداشت‌های اشتباه از آیات دوّم و سوّم و همچنین تعبیر لغت عام «مَا مَلَکَتْ أَيْمَانُکمْ» به کنیز، دقیقاً برعکس این آیه و در مسیر خلاف اصالت رابطه زوجین و ارزش‌های خانواده می‌باشد.

 [9] - وَيَسْتَفْتُونَک فِي النِّسَاءِ قُلِ اللَّهُ يُفْتِيکمْ فِيهِنَّ وَمَا يُتْلَى عَلَيْکمْ فِي الْکتَابِ فِي يَتَامَى النِّسَاءِ الَّاتِي لَا تُؤْتُونَهُنَّ مَا کتِبَ لَهُنَّ وَتَرْغَبُونَ أَنْ تَنکحُوهُنَّ وَالْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الْوِلْدَانِ وَأَنْ تَقُومُوا لِلْيَتَامَى بِالْقِسْطِ وَمَا تَفْعَلُوا مِنْ خَيْرٍ فَإِنَّ اللَّهَ کانَ بِهِ عَلِيمًا.

[10] - با ذکر نام یتیم، به‌عنوان نمونه، در آیه‌ی ۹ از سوره‌ی نساء؛ از اصل روان‌شناسی مواجهه، برای توجه دادن مردم به یتیم و اهمّیت رسیدگی به امور آنان استفاده می‌نماید.

 

منابع و مآخذ:

- قرآن مجید.

- جبران مسعود: فرهنگ رائد الطلاب، ترجمه‌ی عبدالستار قمری، ۱۳۸۲، ناشر: یادواره کتاب.

- خسروانی شریعتی سید محمود و دیگران: فرهنگنامه قرآن، بی‌تا، بی‌نا.

- طباطبایی سید محمد حسین: تفسیر المیزان، ۱۳۵۰، ترجمه‌ی محمد باقر موسوی همدانی، ۱۳۷۴، انتشارات اسلامی، چاپ دوّم.

- عادل سبزواری محمود: لغت نامه قرآن کریم، ۱۳۸۷، نشر ثالث.

- عبدالنبی قیم: فرهنگ معاصر عربی به فارسی، ۱۳۸۶، ناشر: فرهنگ معاصر.

- قطب سید: فی ظلال القرآن، ترجمه مصطفی خرم دل، ۱۳۹۳، چاپ پنجم، نشر احسان.

- مجتبی محامد: نرم‌افزار «قرآن من».

- میبدی رشیدالدین ابوالفضل: کشف‌الاسرار، ۵۲۰ قمری، تصحیح علی اصغر حکمت، ۱۳۳۷، نشر دانشگاه تهران.