محسن آزموده از گذشتگان نقل شده که «شرف المکان بالمکین» یعنی آنچه به یک جایگاه یا مکان شرافت و ارزش و اعتبار میبخشد، فرد یا چیزی است که در آن مکان قرار گرفته، وگرنه نفس یک جایگاه یا مکان، ارزش و اهمیت خاصی ندارد. دانشگاه، گاه دانش است، مکان-زمانی که براساس نامش (دانش«گاه») بناست علم و معرفت در آن جریان داشته باشد. ناگفته پیداست که متولی اصلی علم و دانش عالمان و دانشگاهیان هستند، استادان، محققان، پژوهشگران و دانشجویانی که در دانشگاه به تولید و یاد دادن و یادگیری دانش میپردازند. در خبرها آمده که دکتر محمد فاضلی، استاد جامعهشناسی دانشگاه شهید بهشتی از گروه جامعهشناسی این دانشگاه اخراج شده است. هنوز درباره علت و انگیزه این خبر توضیحی از سوی نهادهای مسوول ارائه نشده است. چند روز پیش هم خبر آمده بود که گروه فلسفه علم دانشگاه صنعتی شریف، قرارداد خود با دکتر آرش اباذری، استاد فلسفه را به بهانه پایان قرار داد تمدید نکرده است. محمد فاضلی، نه فقط برای اهالی جامعهشناسی و علوم اجتماعی که برای عموم علاقهمندان به مباحث سیاسی و اجتماعی نامی آشناست و بسیاری با یادداشتها و گفتوگوها و گفتارهای او درباره مسائل روز آشنایی دارند. دکتر فاضلی در زمینه تخصصی خود نیز چهرهای پرکار و فعال است و کتابها و مقالات فراوانی در حوزههای جامعهشناسی شهری، مطالعات فرهنگی، جامعهشناسی هنر و مباحث نظری جامعهشناسی تالیف و ترجمه کرده. یکی از مهمترین ویژگیهای این آثار دغدغهمندی و مساله محوری آنهاست، به گونهای که میتوان همه آنها را ذیل تعبیر خود فاضلی با عنوان «دغدغه ایران» دستهبندی کرد. آرش اباذری البته به شهرت محمد فاضلی نیست، اما در میان اهالی فلسفه و علاقهمندان جدی مباحث فلسفی، چهرهای معتبر و قابل توجه است، فارغالتحصیل فوق لیسانس دانشگاه اسکس (سال 2008) که دکترایش را در سال 2017 از دانشگاه جانز هاپکینز دریافت کرده. از آرش اباذری غیر از یادداشتها و گفتارهای فلسفی، دستکم 15 مقاله در مجلههای معتبر علمی به زبان انگلیسی منتشر شده و انتشارات دانشگاه کمبریج در سال 2020 کتاب او را با عنوان «هستیشناسی قدرت هگل» منتشر کرده است. راستی دانشگاه جز این چه میخواهد؟ این چهرهها با این سوابق و فعالیتها، آنهم در رشتههایی چون جامعهشناسی و فلسفه، جز دانشگاه کجا باید باشند؟ چند درصد اعضای هیات علمی دانشگاههای معتبر کارنامهای مشابه این اساتید دارند؟ علت قطع همکاری یا اخراج آنها چیست؟ حال دانشگاه در ایران -و شاید بتوان گفت در جهان- خیلی خوب نیست. کرونا بیش از هر زمانی آسیبپذیری و مشکلات نهاد آموزش عالی را عیان کرده. بسیاری از نوجوانان و جوانان دیگر علاقهای به حضور در دانشگاه ندارند و آن را بیفایده تلقی میکنند. تا چند سال پیش، ضرورت مدرک بسیاری را به سمت مدرک فروشی و پایاننامهنویسی و جعل سند سوق داده بود. به تدریج به سمتی میرویم که دیگر مدرک هم ارزش و اعتبار چندانی نخواهد داشت. در چنین وضعیتی، دانشگاه اگر میخواهد خود را از خطر بیفایده تلقی شدن رهایی بخشد، یکی از راهها، حفظ و نگهداری سرمایههای اصلیاش یعنی استادان دانشور و پژوهشگران ساعی و کوشاست. ضربه اصلی خبر اخراج یا قطع همکاری با استادانی که میتوانند در برخی جوانان اندکی انگیزه برای حضور در دانشگاه ایجاد کنند، بیش از هر کسی یا چیزی به خود دانشگاه وارد میشود وگرنه این پژوهشگران و استادان، با این سوابق و تواناییها، به هیچ عنوان بیکار نمیمانند و به سادگی میتوانند در جاهایی بهتر، به دور از مقررات و قواعد دست و پاگیر بروکراتیک به فعالیت علمی و پژوهشی و آموزشی خود بپردازند.
نظرات