مطلب اول: نگاهی به غزوات پیامبر اکرم صلّی الله علیه وسلّم 

اگر غزوه‌ها، سریه‌ها و گروه‌های اعزامی پیامبر اکرم صلّی الله علیه وسلّم را طی بیست و سه سال بعثت مورد بررسی قرار دهیم، به خوبی روشن می‌شود که پیامبر اکرم صلّی الله علیه وسلّم توانست اهداف و انگیره‌هایی را که در جاهلیت به خاطر آن آتش جنگ‌ها همیشه بر افروخته بود، تغییر دهد. زیرا در دوره جاهلیت جنگ، به معنای غارتگری، خراب کاری، چپاول، قتل و کشتار، ستم و تجاوز، دشمنی و خونخواهی و انتقام جویی، ضعیف کشی، ویرانگری، هتک حرمت زنان، خشونت و سنگدلی نسبت به کودکان و کنیزان و نسل کشی و از بین بردن آبادی و آبادانی بود. اما همین جنگ دوران جاهلیت به برکت اسلام به جهادی مقدس برای رهایی انسان از نظام خشونت و دشمنی و بر قرار کردن عدل و انصاف تغییر یافت و نظام جنگ دوره جاهلیت که شالوده‌اش بر پایمال شدن حقوق ضعیف به دست قوی، استوار بود، به نظام دیگری تبدیل شد که درآن، افراد قوی و زورمند، ضعیف در نظر گرفته می‌شدند تا حق ضعیفان، از آنان گرفته شود. آری، نهاد و طبیعت جنگ، بکلی دگرگون شد و به صورت جهاد و مبارزه فداکارانه‌ای درآمد تا به داد و فریاد مردان و زنان و کودکانی برسد که پیوسته می‌گویند: «پروردگارا! ما را از این شهر و دیار که ساکنان آن ستمکارند، نجات بده، و برای ما از جانب خودت، سرپرست و یاوری بفرست». بوسیله جهاد بود که زمین از نیرنگ و خیانت، گناه و تجاوز، رها شدو صلح و امنیت، محبت و مهربانی، رحمت و رعایت حقوق دیگران و جوانمردی گسترش یافت.

پیامبر اکرم صلّی الله علیه وسلّم برای جنگ قوانینی تدوین کرد و اصول شرافتمندانه‌ای بنیان نهاد و سپاهیانش را با آن مقررات آشنا کرد و به رعایت آن ملزم نمود و تجاوز از آن اصول و مقررات را در هیچ شرایطی برایشان روا ندانست. سلیمان بن بریده از پدرش روایت می‌کند: زمانی که رسول الله صلّی الله علیه وسلّم فرماندهی سپاه یا سریه‌ای را به یکی از اصحاب می‌سپرد، خودش و همراهانش را به تقوای الهی سفارش می‌کرد و می‌فرمود: بنام الله و در راه الله بجنگید، و با کسانی که به الله کفر ورزیده‌اند، بجنگید؛ جهاد کنید، اما خیانت و پیمان شکنی نکنید، و کسی را مثله (بریدن بینی و گوش) نکنید؛ کودکان را نکشید. و دستور می‌داد که سخت گیر نباشند و می‌فرمود: آسان بگیرید. و سخت نگیرید و اعتماد مردم را جلب کنید و آن‌ها را متنفر نکنید و از خود مرانید». [صحیح مسلم (1731)]

همچنین دستور می‌داد: «هرگاه با دشمن مشرک مواجه شدى، آن‌ها را به یکى از این سه مطلب دعوت کن، هرکدام را پذیرفتند، تو نیز آن را بپذیر و از قتال و جنگ با آنان خود دارى کن، نخست آنان را بسوى اسلام دعوت کن، اگر پذیرفتند، تو نیز اسلام آنان را بپذیر و از جنگ با آنان خوددارى کن، اگر از پذیرفتن اسلام و مسلمان شدن انکار کردند، آنان را به تسلیم شدن و پرداخت مالیات دعوت کن، اگر جواب مثبت دادند، بپذیر و از جنگیدن با آنان دست بردار، اگر از این پیشنهاد انکار کردند، آنگاه از خدا یارى طلب و با آنان قتال کن». [صحیح مسلم (1731) و سنن ابو داود (2612)]

هرگاه شبانگاه به محل سکونت قومی می‌رسید، تا بامدادان بر آن‌ها هجوم نمی‌برد و بشدت از سوزاندان خانه و کاشانه مردم و از کشتن بچه‌ها و زنان نهی می‌کرد و از دزدیدن اموال غنیمت و به تاراج بردن اموال در جنگ‌ها و از ویران کردن کشتزارها و کشتن حیوانات و قطع درختان نهی می‌کرد. مگر در حالت اضطراری که راهی جز آن وجود نداشت. در فتح مکه فرمود: زخمی‌ها را نکشید و فراری‌ها را دنبال نکنید! اسیری را نکشید! از کشتن سفیران و نمایندگان و از کشتن کافرانی که هم پیمان مسلمانان و یا در امان آن‌ها هستند، به شدت نهی کرد و فرمود: «هرکس کافری را که با او پیمان بسته‌ایم، بکشد، بوی بهشت به مشامش نخواهد رسید اگر چه بوی آن از فاصله چهل سال راه، به مشام می‌رسد». [صحیح بخاری (3166)]

آری، پیامبر اکرم صلّی الله علیه وسلّم با گذاشتن اصول و قواعد ارزشمند جهاد، قتل و کارزار را از زشتی‌ها و پلیدی‌های دوران جاهلیت پاک نمود و جنگ را به جهادی مقدس مبدل کرد. [بر گرفته از کتاب سیرت رسول اکرم صلّی الله علیه وسلّم ترجمه رحیق مختوم ص (528)].

مطلب دوم: برداشت نادرست برخی، از غزوات پیامبر اکرم صلّی الله علیه وسلّم 

غزوات و معارکی که در تاریخ زندگانى پیامبر اکرم صلّی الله علیه وسلّم بوقوع پیوست، نزد برخی کوتاه اندیشان این شبهه را به وجود آورده است که گویا اسلام «دین شمشیر» است. در حالى که طی بیست و سه سال بعثت پیامبر اکرم صلّی الله علیه وسلّم کلیه غزوات آنجناب صلّی الله علیه وسلّم کمتر از یک سال را در بر گرفته است و متباقی سال‌های بعثت ایشان صلّی الله علیه وسلّم در تربیت افراد، رشد جامعه و تفوق اخلاقی انسانیت انجام پذیرفته است.

پیامبر اکرم صلّی الله علیه وسلّم پس از هجرت به مدینه منوره و تشکیل حکومت اسلامى، با دشمنان خود صلح‌هاى متعددى برگزار کرد. از جمله صلح با قبایل یهود در مدینه و صلح حدیبیه با مشرکین مکه و غیرهما.

وقتی سیره پیامبر اکرم صلّی الله علیه وسلّم را با تأمل و تعمق مطالعه نماییم درمی یابیم که هدف والای ایشان صلّی الله علیه وسلّم دعوت به سوی الله یگانه، و رهایی از بندگی و بردگی و گردن خم نمودن به مخلوق بوده است؛ بنابر این وقتی فرماندهی را برای رویارویی با دشمن می‌فرستاد به وی توصیه می‌نمود که قبل از تهاجم بر دشمن، باید دشمن را بسوى اسلام یا بسوى تسلیم شدن و پرداخت جزیه دعوت نماید، اگر از این دو پیشنهاد (اسلام و تسلیم) انکار کردند آنگاه راه سوم قتال و مبارزه را پیش بگیرد.

البته آنجناب صلّی الله علیه وسلّم در مدت بیست و سه سال رسالت، تا جاى ممکن از جنگ و درگیری دورى مى‌کرد. بطور مثال در صلح حدیبیه، که لشکر اسلام از قوت و شوکت برخوردار بود، به تحکیم صلح منجر شد و حکومت اسلامى از سوى مشرکان قریش به رسمیت شناخته شد؛ تا آنجاکه قریشیان پذیرفتند به مسلمانان خیانت نورزند. در این صلح تاریخی، پیامبر اکرم صلّی الله علیه وسلّم با نرمش قهرمانانه توانست صلح و امنیت را برقرار و دعوت خود را جهانى کند. پس جنگ در سیره پیامبر اکرم صلّی الله علیه وسلّم ، یا در دفاع از کیان اسلام بوده و یا در رفعِ موانع دعوت به اسلام و یا در واکنش به پیمان شکنى و فتنه انگیزى ها.

بناء مطالعۀ درست از سیره پیامبر اکرم صلّی الله علیه وسلّم و قضاوت منصفانه درباره اهداف غزوات ایشان صلّی الله علیه وسلّم این شبهه را که گویا اسلام «دین شمشیر» است کاملا رد می‌کند.

مطلب سوم: گفتگو، نه تصادم

همه می‌دانند که جنگ همیشه توأم با کشتار و اسارت و ویرانى و تباهی است، و هیچ عاقلی جنگ را بر صلح و برقراری ترجیح نمی‌دهد؛ اما گاهی جنگ با همه مصایب و مشکلاتی که دارد، در دفع متجاوز، یا رفع ظلم و گشودن راه حق، نه تنها مطلوب، بلکه مقدس خواهد بود؛ چنان که در آیین اسلام، چنین جنگ‌هایى به نام جهاد معروف است که کشتگان آن شهید و از مقام والا به نزد الله متعال برخوردار اند، چنانکه می‌فرماید: ﴿وَٱلَّذِينَ قُتِلُواْ فِي سَبِيلِ ٱللَّهِ فَلَن يُضِلَّ أَعۡمَٰلَهُمۡ٤ سَيَهۡدِيهِمۡ وَيُصۡلِحُ بَالَهُمۡ٥ وَيُدۡخِلُهُمُ ٱلۡجَنَّةَ عَرَّفَهَا لَهُمۡ٦﴾ [محمد: 4-6].

«و کسانی که در راه الله کشته شوند الله هرگز اعمال آنان را ضایع نمی‌کند. به زودی (الله) آنان را هدایت خواهد کرد و حال و وضعشان را نیکو و اصلاح می‌سازد. و آنان را به جنتی داخل خواهد کرد که به آنان (در قرآن) توصیف کرده است».

البته هدف از بعثت رسول گرامی صلّی الله علیه وسلّم دعوت به سوی بندگى الله تعالی و یکتا پرستی ذات اقدس او بود، و آنجناب صلّی الله علیه وسلّم براى انجام این هدف مقدس، همواره صلح را بر جنگ ترجیح مى‌داد و هیچ گاه به اختیار خود به جنگ روى نمى‌آورد. پیامبر اکرم صلّی الله علیه وسلّم پس از هجرت به مدینه منوره و تشکیل حکومت اسلامی در این شهر گاهی بخاطر نمایش اقتدار حکومت اسلامى و ناامید کردن دشمنان از تجاوز، مأموریت‌ها و مانورهاى نظامى متعددى را سازمان داد. این مأموریت‌ها و مانورها، چه در قالب غزوه با حضور پیامبر اکرم صلّی الله علیه وسلّم ، و چه بدون حضور ایشان صلّی الله علیه وسلّم بنام سریّه عملی شد.

بعضی چنین تصور مى‌کنند که این غزوه‌ها و سریه‌ها همگى جنگ و نبرد بود؛ درحالى که بسیارى از آن‌ها بدون برخورد نظامى، و گاهى حتى با انعقاد پیمان صلح به پایان رسید؛ چنان که غزوه ابواء یا ودان به صلح با بنى ضمره منجر شد، این غزوه در ماه صفر سال دوم هجری مطابق با اگست سال 623 میلادی پیامبر اکرم صلّی الله علیه وسلّم شخصاً با هفتاد تن از مهاجران به هدف بستن راه کاروان قریش بیرون شد و در مدینه سعد بن عباده(رض) را به عنوان جانشین تعیین نمود. پیامبر اکرم صلّی الله علیه وسلّم همچنان پیش رفت تا اینکه به ودان رسید و عملاً درگیر نشد. در همین غزوه پیامبر اکرم صلّی الله علیه وسلّم با عمرو بن مخشی ضمری که درآن زمان سردار بنی ضمر بود، پیمانی بست که متن آن چنین است:

«این، نوشته‌ای است از محمد رسول الله صلّی الله علیه وسلّم برای بنی ضمر مبنی بر اینکه این قبیله با اموالش درامان هستند و در مقابل کسانی که قصد ستیز با ایشان را داشته باشند، یاری خواهندشد، مگر آنکه با دین الله بجنگند و تا آب دریا به اندازه‌ای باشد که لباس پشمینی را مرطوب کند، این پیمان به قوت خود باقی است، همچنین هرگاه پیامبر صلّی الله علیه وسلّم ، آنان را به یاری بخواند، باید اجابت کنند». [ترجمه رحیق مختوم از عبد الله خاموش هروی ص (323)]

 همچنین غزوۀ ذوالعُشیره به صلح با بنى مُدلج و هم پیمانان شان انجامید. در این غزوه معاهده عدم تجاوز به امضا رسید. [رحیق مختوم ص (325)].

همچنین غزوه تبوک، که بزرگترین غزوه پیامبر اکرم صلّی الله علیه وسلّم و در نوع خود کم نظیر بود و با همراهى سى هزار مسلمان انجام شد بابرگزارى صلح‌هایى با چندین گروه و قبیله مسیحى و عرب مستقر در همان منطقه بر اساس قانون جزیه پایان یافت؛ یحنه بن رؤبه فرمانروای ایله، نزد پیامبر اکرم صلّی الله علیه وسلّم آمد و با ایشان صلّی الله علیه وسلّم صلح کرد مبنی بر اینکه جزیه بپردازد. اهل جرباء و اذرح نیز با پیامبر اکرم صلّی الله علیه وسلّم صلح کردند و قرار گذاشتند جزیه بپردازند. [رحیق مختوم ص (761)].

همچنان غزوه حدیبیه با صلح میان مسلمانان و مشرکین مکه انجامید، پیامبر اکرم صلّی الله علیه وسلّم در سال ششم هجری اعراب حومه مدینه و روستاهای نزدیک را برای رفتن به حج فرا خواند؛ و روز دوشنبه اول ذی القعده سال ششم هجری بود که به همراه ام سلمه و هزار و چهارصد و به قولی هزار و پنجصد نفر بسوی مکه بیرون شد. در این سفر، هیچ سلاحی با خود نداشتند جز شمشیرهایی که در نیام بود و به قریشیان اعلان نمود که برای جنگ نیامده‌اند. وقتی پیامبر اکرم صلّی الله علیه وسلّم به مکه رسید رفت و آمدهای نمایندگان طرفین صورت گرفت تا اینکه قریش سهیل بن عمرو را نزد پیامبر صلّی الله علیه وسلّم فرستاد، و سهیل با پیامبر اکرم صلّی الله علیه وسلّم مفصلا صحبت نمود و سپس بر اصول و بندهای چهارگانه صلح به توافق رسیدند. [رحیق مختوم (577)]

همچنان پیامبر اکرم صلّی الله علیه وسلّم در اولین اقدام شان پس از هجرت به مدینه منوره با یهودیان این شهر پیمان صلح بست، زیرا احتمال هجوم بر مدینه از سوى دشمنان وجود داشت، و این احتمال هم وجود داشت که یهودیان راه رقابت و عداوت را پیش بگیرند و با دشمنان مسلمانان سازش و همکاری نمایند، بر این اساس، پیامبر اکرم صلّی الله علیه وسلّم معاهده صلح با آنان بست، تا دشمنى احتمالى آن‌ها از میان برداشته شود. با این اقدام حکیمانه پیامبر اکرم صلّی الله علیه وسلّم یهودیان را به عنوان امتى «متحد» با مسلمانان معرفى کرد که مى‌توانند بر آیین خود باقى باشند، البته به شرط آن که نیرنگ نورزندو در دفاع از مدینه، همکارى نمایند.

 مطلب چهارم: حرص پیامبر اکرم صلّی الله علیه وسلّم بر نشر اسلام، نه درگیری

بدون شک همه پیامبران الهی با دو هدف اساسی از طرف الله متعال در میان بشر مبعوث شده‌اند، یکی برقراری ارتباط صحیح میان بنده و خالقش، تا از بندگی وپرستش هر موجودی غیر از خالق که در کلمه طیبه «لا اله الا الله» خلاصه می‌شود اجتناب ورزد. و هدف دومی برقراری روابط حسنه میان افراد جامعه، بر اساس عدالت و صلح و صفا و تعاون و احسان است.

دعوت و رسالت پیامبر گرامی ما صلّی الله علیه وسلّم نیز بر اساس «يَا أَيُّهَا النَّاسُ، قُولُوا: (لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ) تُفْلِحُوا» (ای مردم! لا اله الا اللّه بگویید تا رستگار شوید) [صحیح السیرة النبویه از البانی 1/142]، و نجات انسان‌ها از گمراهى به نور اسلام بود، و در راه دستیابى به این هدف، همواره صلح را بر جنگ، و دوستى را بر دشمنى ترجیح مى‌داد؛ البته این ترجیح دادن به نوبه خود یک اصلی بود؛ نه شکلى و ظاهرى. طوریکه دیدیم پیشنهاد دهنده صلح حدیبیه شخص رسول الله صلّی الله علیه وسلّم بود.

وقتی سخن از غزوات و نبردهای پیامبر اکرم صلّی الله علیه وسلّم به میان می‌آید، باید اهداف و عوامل این نبردها را چه در آغاز نبرد، و چه در اثنای نبرد و چه پس از نبرد مد نظر بگیریم. زیرا پیامبر اکرم صلّی الله علیه وسلّم به طور کلى، بر اساس یکى از این دو هدف به جنگ تن مى‌داد:

یکی حفظ کیان اسلام: چون برخى از نبردهای رسول اکرم صلّی الله علیه وسلّم دفاعى، و بخاطر دفعِ تجاوز دشمن به سرزمین اسلام بود. مانند غزوه احد و خندق که کاملاً دفاعى بودند.

هدف دوم بخاطر رفعِ موانع موجود بر سر راه دعوت به اسلام انجام مى‌شد. البته مشرکان عرب از روز نخست مانعِ هرگونه دعوت به اسلام بودند، و اجازه نمى‌دادند که دعوت پیامبر اکرم صلّی الله علیه وسلّم بین مردم انتشار پیدا کند، به همین سبب برخوردهاى خشونت آمیز مشرکان مکه با پیامبر صلّی الله علیه وسلّم و مسلمانان بود، که پیوسته ایشان را تهدید و سرکوب و شکنجه‌هاى روحى و جسمى مى‌کردند، که همین سرکوب‌ها و شکنجه‌ها، باعث هجرت مسلمانان به حبشه و مدینه شد.

همچنان دو ماجرای غادرانه و غم انگیز دیگر، حادثه رَجیع و حادثه بِئر مَعونه که ده‌ها تن از مبلّغانِ و حافظان قرآن مسلمان توسط قبایل پیمان شکن قتل عام شدند؛ این در حالى بود که از آنان براى تعلیم اسلام دعوت شده بود.

همچنان برخی از نبردهای پیامبر اکرم صلّی الله علیه وسلّم بخاطر پیش گیرى حملات مترقبه دشمن، و دیگرى بخاطر واکنش به پیمان شکنى و فتنه انگیزى مشرکین بود. مثلا در سال پنجم هجرى، پیامبر اکرم صلّی الله علیه وسلّم آگاهى یافت که قبیله بنى مصطلق آمادگی هجوم به مدینه را دارند، ایشان صلّی الله علیه وسلّم هم در اقدامى پیش گیرانه به آنان حمله کرد. [رحیق مختوم ص (346-348)].

همچنین یهودیان مدینه در پى نقض صلح، مجازات و تبعید شدند، و خیبر نیز به سبب فتنه انگیزى ساکنانش فتح شد.

ناگفته نماند که در جنگ‌های پیش گیرانۀ پیامبر اکرم صلّی الله علیه وسلّم و نیز جنگى‌های که در واکنش به پیمان شکنى و فتنه انگیزى قبایل صورت گرفت، در واقع، طرف مقابل ابتدا قصد هجوم، و یا دشمنى پنهانى داشتند. ازاین رو، این گونه جنگ‌ها را مى‌توان پاسخ به تهدید کیان دولت اسلامى، و داراى ماهیت دفاعى دانست، که بر اساس عمق تهدیدات دشمن واقع می‌شد.

مطلب پنجم: شفقت و مهربانی بی‌نظیر پیامبر اکرم صلّی الله علیه وسلّم بر خصوم و دشمنان

پیامبر اکرم صلّی الله علیه وسلّم جلوۀ رحمت و لطف الله متعال در زمین بود، ایشان نه تنها به انسان‌ها، بلکه به همۀ موجودات عالم به نظر رحمت و مرحمت می‌نگریست و بر این اساس با آنان رفتار می‌کرد، الله متعال در مورد آنجناب صلّی الله علیه وسلّم می‌فرماید: ﴿وَمَآ أَرۡسَلۡنَٰكَ إِلَّا رَحۡمَةٗ لِّلۡعَٰلَمِينَ١٠٧﴾ [الأنبياء: 107] «ما تو را جز رحمتی برای جهانیان نفرستادیم».

آری، پیامبر اکرم صلّی الله علیه وسلّم نسبت به همۀ مردمان رحمت می‌ورزید و با محبت رفتار می‌نمود، چون ایشان صلّی الله علیه وسلّم پیام آور رحمت و شفقت الهی در جهان بود، لذا با مؤمن و کافر، مسلمان و مشرک بر همین اساس رفتار می‌کرد و خواهان هدایت و نجات همگان بود، ایشان صلّی الله علیه وسلّم نسبت به همه سخت دلسوز بود، چنان دلسوزی که کسی نمی‌توانست در صداقت و محبت ایشان تردیدی به دل راه دهد، ایشان نمی‌خواست منکران حق و کفار به کفر خودشان باقی بمانند، و به آتش جهنم وارد شوند، این دلسوزی به حدی بودکه الله متعال خطاب به آنجناب صلّی الله علیه وسلّم فرمود: ﴿لَعَلَّكَ بَٰخِعٞ نَّفۡسَكَ أَلَّا يَكُونُواْ مُؤۡمِنِينَ٣﴾ [الشعراء: 3] «شاید از این که ایمان نمی‌آورند جان خودرا - از شدت اندوه - هلاک کنی».

این در حالی بود که مشرکان از هیچگونه آزار و اذیت پیامبر اکرم صلّی الله علیه وسلّم دریغ نمی‌ورزیدند، از سرزنش و آزار و تهدید و تحقیر آنجناب صلّی الله علیه وسلّم خوددارى نمی‌کردند،گاهى ایشان را دیوانه مى‌‏خواندند، گاهی خاک و خاشاک را به سر و رویشان مى‌‏ریختند. ساحر و جادوگرش و دروغگو و شاعر و داستان سرا مى‌‏خواندند، گاهی در نکوهش ایشان شعر مى‌‏سرودند و گاهی کودکان و بردگان خود را وا مى‌‏داشتند تا آنجناب صلّی الله علیه وسلّم را با سخنان زشت و ناپسند یاد کنند. پیامبر اکرم صلّی الله علیه وسلّم در اشاره به آزار و اذیت مشرکین چنین فرمود: «لَقَدْ أُوذِيتُ فِي اللَّهِ وَمَا يُؤْذَى أَحَدٌ» [سنن ابن ماجه (515) وحلیة الأولیاء (6/333) و سلسلة الأحادیث الصحیحة (2222)]. «چنان در راه الله اذیت شدم که هیچ کسی مثل من اذیت نخواهد نشد». آری در شهر خودش، در مملکت خودش، بدست بیگانه و اقربای خودش، مورد آزار و اذیت قرار گرفت.

سیزده سال حضور پیامبر اکرم صلّی الله علیه وسلّم و مسلمانان در شهر مکه همراه بود با شکنجه و آزار و اذیت‌های شدید مشرکین، با آن همه دشمنی‌ها چه در آغاز دعوت و چه بعد از هجرت، و على الرغم آن همه توطئه، جنگ و لشکرکشى‌ها در برابر پیامبر اکرم صلّی الله علیه وسلّم ، آن جناب صلّی الله علیه وسلّم بعد از فتح مکه، بر درِ کعبه ایستاد و خطاب به قریش فرمود: هان! قریشیان! چه مى‌گویید؟ فکر مى‌کنید با شما چه خواهم کرد؟ قریشیان گفتند: تو برادرى بزرگوار و فرزند برادرى کریم و بزرگوارى. سپس آنجناب صلّی الله علیه وسلّم فرمود: من آنچه را می‌گویم که برادرم یوسف گفت: «لَا تَثْرِيبَ عَلَيْكُمُ الْيَوْمَ يَغْفِرُ اللهُ لَكُمْ وَهُو أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ» «امروز بر شما سرزنشى نیست. الله شما را مى‌آمرزد و او مهربانترین مهربانان است». [السنن الکبری از بیهقی (18275) تاریخ المدینة از ابن شبة (2/723)]. دیدیم که پیامبر اکرم صلّی الله علیه وسلّم در برابر دشمنان دیروزش شدت را به شفقت، تندی را به رحمت، وکینه و دشمنی‌ها را به بخشش و گذشت پیراست.

در روز فتح مکّه سعد بن عُباده(رض) در حالی که پرچمدار انصار بود به ابو سفیان گفت: ای ابو سفیان! «اليَوْمَ يَوْمُ المَلْحَمَةِ، اليَوْمَ تُسْتَحَلُّ الكَعْبَةُ» «امروز روز کشتار و جنگ و انتقام است، امروز روز شکسته شدن حرمت کعبه است». وقتی ابو سفیان این سخن سعد(رض) را به پیامبر صلّی الله علیه وسلّم در میان گذاشت آنجناب صلّی الله علیه وسلّم فرمود: «كَذَبَ سَعْدٌ، وَلَكِنْ هَذَا يَوْمٌ يُعَظِّمُ اللَّهُ فِيهِ الكَعْبَةَ، وَيَوْمٌ تُكْسَى فِيهِ الكَعْبَةُ» «سعد دروغ گفته، بلکه امروز روزیست که الله تعالی کعبه را در آن تعظیم می‌کند و روزیست که کعبه با کسوه آراسته می‌شود». [صحیح بخاری (4280)]

آری، هیچ فردی به اندازه پیامبر اکرم صلّی الله علیه وسلّم مورد آزار و اذیت قرار نگرفته است. ولی با این همه آزار و اذیت‌ها دشمنان و خصوم خویش را عفو می‌کرد و درمی گذشت و از کسی انتقام نمی‌گرفت. از ام المؤمنین عایشه(رض) روایت است که فرمود: «مَا انْتَقَمَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ لِنَفْسِهِ فِي شَيْءٍ يُؤْتَى إِلَيْهِ حَتَّى يُنْتَهَكَ مِنْ حُرُمَاتِ اللَّهِ، فَيَنْتَقِمَ لِلَّهِ» [صحیح بخاری (6786)]. «و پیامبر صلّی الله علیه وسلّم بخاطر اذیتی که به ایشان می‌رسید، انتقام نمی‌گرفت مگر اینکه به دین الله، بی‌حرمتی می‌شد.آنگاه، بخاطر آن، انتقام می‌گرفت».

مطلب ششم: شجاعت پیامبر گرامی صلّی الله علیه وسلّم 

یکی از بارزترین دلایل شجاعت پیامبر گرامی صلّی الله علیه وسلّم این است که دعوتش را به تنهایی آغاز کرد و در برابر کفار و سرداران قریش مقاومت نمود تا اینکه الله تعالی، او را پیروز گردانید. رسول اکرم صلّی الله علیه وسلّم هیچگاه نگفت: من، تنهایم و همه مردم در برابرم ایستاده‌اند؛ بلکه بر الله توکل نمود و مردم را آشکارا به دین حق فرا خواند. وی، شجاعترین مردم بود و از همه آنان، قاطعیت بیشتری داشت. در مواضعی که سایر مردم، فرار می‌کردند، ایشان، ثابت قدم می‌ماند. شجاعت ایشان صلّی الله علیه وسلّم در غزوه بدر آنگاه که با لشکری که سه برابر لشکر مسلمانان بود دلیرانه ایستاد، در غزوه احد وقتی اشاعه شهادت رسول اکرم صلّی الله علیه وسلّم پخش شد و مردم از میدان معرکه فاصله گرفتند ایشان صلّی الله علیه وسلّم شجاعانه ایستاد و هراسی به خود راه نداد، در غزوه احزاب در مقابل لشکر ده هزاری مشرکان و خطر عهدشکنان قبایل یهود دلیرانه ایستاد، در غزوه حنین هنگامی که مسلمانان پشت کردند و برگشتند، پیامبر اکرم صلّی الله علیه وسلّم همچنان مرکبش را به سوی کفار می‌راند و مردم را به برگشت صدا می‌زد، اگر همچو قائد شجاع و با ثبات و صبور در مقابل لشکر دشمن قرار نمی‌داشت لشکر اسلام هرگز پیروز نمی‌شدند. [الرسول القائد از محمود شیت خطاب 1/436]

آری شجاعت والای پیامبر اکرم صلّی الله علیه وسلّم از روزهای نخستین دعوت آشکار بود ایشان به تنهایی با مشرکان موضوعی را در میان می‌گذاشت و از مسئله‌ای سخن می‌گفت که عقل‌هایشان آن را نمی‌پذیرفت و ترس از رویارویی با مشرکان و اعتراض و مسخره آنان ایشان را از آشکار نمودن این قضیه باز نداشت و با این عمل برای امت خود شگفت‌ترین و زیباترین نمونه‌های آشکار کردن حق در برابر باطل را با شجاعت تام ارائه داد؛ گرچه آن‌ها بر ضد حق متحد و منسجم گردیده بودند و برای جنگ با او تمام توان و نیروی خود را به کار گرفته بودند.

شجاعت در میدان معرکه:

علی(رض) می‌گوید: در جنگ بدر خود را در حالی یافتم که ما به پیامبر صلّی الله علیه وسلّم پناه می‌بریم و او نزدیکترین فرد ما به دشمن بود و در آن روز شجاع‌ترین فرد ما پیامبراکرم صلّی الله علیه وسلّم بود. [مسند امام احمد (654)]

در جنگ احد، پیامبر اکرم صلّی الله علیه وسلّم در این جنگ به شدت مجروح گردید، چهره مبارکش خونین شد، دندان‌هایش شکست و از ناحیه سر به شدت آسیب دید و اینگونه صبر و ثبات و شجاعتش در این نبرد سنگین، به نمایش درآمد و هویدا گردید.

سهل بن سعد(رض) از آن روز بزرگ و از زخمی شدن پیامبر اکرم صلّی الله علیه وسلّم سخن به میان آورد و گفت: به الله سوگند، من می‌دانم که چه کسی زخم رسول الله صلّی الله علیه وسلّم را شستشو می‌داد و چه کسی آب می‌ریخت و زخم آن جناب صلّی الله علیه وسلّم با چه چیزی مداوا گردید. علی بن ابی طالب(رض) آب می‌ریخت و فاطمه(رض) زخم را شستشو می‌داد. هنگامی که فاطمه(رض) متوجه شد آب، باعث افزایش خونریزی می‌شود، قطعه‌ای حصیر برداشت و آن را سوزاند و بر زخم گذاشت. در نتیجه، خونریزی متوقف شد. [صحیح مسلم (1790)]

عباس بن عبدالمطلب(رض) رسول الله صلّی الله علیه وسلّم را در نبرد حنین چنین توصیف می‌نماید: هنگامی که مسلمانان پشت کردند و برگشتند، پیامبر اکرم صلّی الله علیه وسلّم همچنان مرکبش را به سوی کفار می‌راند. من که افسار مرکبش را به دست داشتم، سعی می‌نمودم که آن را نگه دارم تا به سرعت پیش نرود. در این اثنا پیامبر اکرم صلّی الله علیه وسلّم می‌فرمود: «أَنَا النَّبِيُّ لَا كَذِبْ، أَنَا ابْنُ عَبْدِ الْمُطَّلِبْ» یعنی:‌ «من، پیامبری هستم که دروغ نمی‌گوید؛ من، فرزند عبدالمطلب هستم». [صحیح مسلم (1776)]

و در بازگشت از غزوۀ ذات‌الرقاع، پیامبر اکرم صلّی الله علیه وسلّم و یارانش قصد قیلوله و استراحت در دره‌ای دارای درختان خاردار نمودند. هر کسی زیر درختی به استراحت پرداخت. رسول اکرم صلّی الله علیه وسلّم نیز در گوشه‌ای زیر درختی خوابید. جابر بن عبدالله(رض) می‌گوید: ما هنوز زیاد نخوابیده بودیم که متوجه شدیم، رسول الله صلّی الله علیه وسلّم ما را فرا می‌خواند. وقتی نزد ایشان گرد آمدیم، بادیه نشینی را در حضور ایشان دیدیم. رسول الله صلّی الله علیه وسلّم فرمود: این مرد در حالی که من خوابیده بودم، شمشیر مرا برداشته بود و گفت: چه کسی تو را از دست من نجات می‌بخشد؟ من گفتم: الله و اکنون او اینجا نشسته است... جابر(رض) می‌گوید: رسول الله صلّی الله علیه وسلّم او را سرزنش و تهدید ننمود. اسم آن مرد بادیه‌نشین غورث بن حارث بود». [صحیح بخاری (2910)]

بلی اوج شجاعت شگفت انگیز رسول گرامی صلّی الله علیه وسلّم در جنگ‌ها هنگامی نمایان می‌شد که ایشان خود فرماندهی جنگ‌ها را بر عهده می‌گرفت و در میدان کارزار فرو می‌رفت و مسلمانان را به جنگ در راه الله و برای پیروزی رسالتی که بر عهده گرفته بود و به آن ایمان آورده بود تشویق می‌کرد. ایشان هیچ وقت از میدان جنگ و نبرد فرار نکرد. حتی در جنگ احد وقتی که بیشتر مسلمانان شکست خورده بودند، ایشان ثابت قدم همچنان در برابر تیر باران دشمنان ایستاده بود و می‌جنگید و مبارزه می‌کرد.

شجاعت در غیر جنگ:

انس بن مالک(رض) دربارۀ شجاعت پیامبر گرامی صلّی الله علیه وسلّم در غیر جنگ‌ها می‌گوید: پیامبر صلّی الله علیه وسلّم بهترین و شجاع‌ترین فرد مردم بود. شبی مردم مدینه ترسیدند. به همین دلیل به سوی منبع آن صدا رفتند. پیامبر صلّی الله علیه وسلّم در حالی که خبر را کسب کرده بود به سویشان آمد. در حالی که سوار بر اسب زین نشده ابو طلحه بود و شمشیری به گردن داشت فرمود: «لَمْ تُرَاعُوا لَمْ تُرَاعُوا». «نترسید نترسید» سپس فرمود: «وَجَدْنَاهُ بَحْرًا» أَوْ قَالَ: «إِنَّهُ لَبَحْرٌ»: «این اسب خیلى سریع بود». یعنی مردم مدینه با شنیدن این صدای عجیب ترسان از خانه خارج می‌شوند تا بدانند چه اتفاقی افتاده است.

آنان پیامبر صلّی الله علیه وسلّم را می‌بینند که به تنهایی بر روی اسپی بدون زین از جانب صدا به سوی آن‌ها می‌آید و آن‌ها را آرام می‌نماید. زیرا شرایط این گونه سرعتی را می‌طلبید. همچنین شمشیرش را به گردنش آویخته بود. زیرا ممکن است به کاربرد آن نیاز باشد. به آن‌ها گفت اسپی که همراهش بود نامش بحر یعنی دریا بود به عبارت دیگر سریع بود. بنابراین پیامبر صلّی الله علیه وسلّم منتظر خروج مردم نماند تا برای کسب خبر همراه ایشان بیایند.

و قبل از رفتن بسوی غزوه احد پیامبر اکرم صلّی الله علیه وسلّم با یارانش مشورت کرد. آنان معتقد به جنگیدن خارج مدینه بودند. اما پیامبر صلّی الله علیه وسلّم نظر دیگری داشت. نظر آن‌ها را پرسید. اصحاب صلّی الله علیه وسلّم از نظرشان پشیمان شدند. زیرا پیامبر صلّی الله علیه وسلّم نظر دیگری داشت. انصار گفتند: ما نظر پیامبر صلّی الله علیه وسلّم را رد کرده و به کناری نهاده‌ایم. به همین دلیل به پیش ایشان رفتند و گفتند: هر چه شما دستور دهید انجام می‌دهیم. پیامبر گرامی صلّی الله علیه وسلّم فرمود: «إِنَّهُ لَيْسَ لِنَبِيٍّ إِذَا لَبِسَ لَأْمَتَهُ أَنْ يَضَعَهَا حَتَّى يُقَاتِلَ» [مسند احمد (14787)]. «برای هیچ پیامبری شایسته نیست که هر گاه برای دفاع از امتش لباس جهاد بر تن کند سپس آنرا از تن در آورد، تا اینکه با دشمنان بجنگد».

مطلب هفتم: برخورد نیک پیامبر اکرم صلّی الله علیه وسلّم با اسیران جنگی و اقلیت‌های غیر مسلمان (اهل ذمه)

پیامبر اکرم صلّی الله علیه وسلّم در مورد اسیران جنگی اصل و قاعده عمومی را گذاشتند که سرشار از عطوفت و مهربانی و شفقت بود که در هیچ نظامی از نظام‌های بشری مثیل و نظیر ندارد، ایشان صلّی الله علیه وسلّم در نخستین غزوه‌ای که مسلمانان افرادی را اسیر کردند، این قوانین را وضع نموده و بر یاران تأکید نمود که: «با اسیران به خوبی رفتار کنید» [المعجم الصغیر از طبرانی (409)]. به همین دلیل یاران پیامبر اکرم صلّی الله علیه وسلّم آنقدر با اسیران به نیکی رفتار می‌کردند که اگرخودشان خرما می‌خوردند، به اسیران نان می‌دادند و این درحالی بود که نان در آن زمان کمیاب و خرما، فراوان بود.

آری اسلام دین رحمت و مهربانی و شفقت است حتی با دشمن اسیر شده، چون الله متعال بندگان مؤمنش را به خوشرفتاری و احسان در برابر اسیران و غذا دادن به آنان تشویق و ترغیب می‌کند و با این کار، آنان را به نعمت‌های آخرت وعده می‌دهد طوریکه می‌فرماید: ﴿وَيُطۡعِمُونَ ٱلطَّعَامَ عَلَىٰ حُبِّهِۦ مِسۡكِينٗا وَيَتِيمٗا وَأَسِيرًا٨﴾ [الإنسان: 8] «‏و طعام را با وجود محبت و حاجت خود، به بینوا و یتیم و اسیر می‌دهند».

شاگردان معلم اخلاق صلّی الله علیه وسلّم در هر جا و در موضوعی توصیه‌های مربی گرامی شان را روی دیده‌های شان قرار می‌دادند و هرگز از آن تخطی نمی‌کردند، این بزرگواران نمونه‌ای از انسانیت را برای جهان ارایه داشتند ایشان باقی مانده غذای خود را به اسیران نمی‌دادند؛ بلکه بنابر توصیه پیامبر اکرم صلّی الله علیه وسلّم غذای پس مانده اسیران را جمع می‌کردند و خودشان می‌خوردند. ابوعزیز، برادر مصعب بن عمیر(رض) از آنچه برایش پیش آمده بود، می‌گوید: من اسیری در میان گروهی از انصار بودم آنگاه که مرا از بدر آوردند. لذا هرگاه آنان غذای چاشت یا شب می‌آوردند، بنابر توصیه پیامبر اکرم صلّی الله علیه وسلّم که نسبت به ما کرده بود، ابتدا آن را به من تقدیم می‌کردند و خودشان خرما می‌خوردند و هرگاه به دست کسی تکه نانی می‌افتاد، آن را به من تقدیم می‌کرد و من شرم می‌کردم و آن را رد می‌کردم و او نیز دوباره آن را به سوی من برمی‌گرداند و آن را دست نمی‌زد! [المعجم الکبیر از طبرانی (977) و سیره ابن هشام (1/645)]

ابن هشام می‌گوید: این ابوعزیز پس از نضر بن حارث پرچمدار لشکر مشرکان بود. [سیره ابن هشام (1/645)] یعنی وی فردی عادی نبود؛ بلکه یکی از سرسخترین دشمنان مسلمانان بود، زیرا جز افراد دلیر و بی‌باک و سران قوم، کسی نمی‌تواند پرچم را حمل کند.

این پیامبر رحمت صلّی الله علیه وسلّم است که با همه خلایق از باب مهربانی پیش می‌رود و بر رعایت رأفت و شفقت، نیکی، عدالت درباره تمام انسان‌های روی زمین تأکید فراوان می‌نماید به طوری که مسلمانان موظف‌اند با کسانی که در جبهه نبرد اسیر می‌شوند، رفتاری انسانی و اخلاقی داشته باشند و با آن‌ها به نیکی رفتار کنند و هرگز مجاز به کشتن و یا تعرض، اذیت و آزار و شکنجه آن‌ها نیستند. بر خلاف رسم و عادت معمول آن روزها، در جبهه‌های جنگ و نبرد که غالبا با شکنجه وکشتن اسیران همراه بود، پیامبر اکرم صلّی الله علیه وسلّم جلوه دیگری از وجود رحمانی‌شان را نشان دادند و با اسیران هم‌چون مهمان رفتار می‌کردند.

پیامبراکرم صلّی الله علیه وسلّم در اقدام بی‌نظیر دیگر با اسیران، اسیران باسواد جنگ بدر را اختیار داد تا در بدل تعلیم دادن اطفال مسلمانان می‌توانند آزادی خود را کسب نمایند؛ دیگران نیز با پرداخت مبلغی از چهار هزار درهم تا هزار درهم آزاد گردند. و افراد فقیر و نیازمند را بدون پرداخت فدیه آزاد نمود. از آنجا که اسیران مکه خواندن و نوشتن می‌دانستند و اهل مدینه، بی‌سواد بودند. بنابراین، پیامبر اکرم صلّی الله علیه وسلّم دستور داد که هر یک از اسیران که پول ندارد، به ده نوجوان مسلمان خواندن و نوشتن بیاموزد و وقتی این نوجوانان مهارت خواندن و نوشتن را کسب می‌کردند، آن اسیر آزاد می‌شد. همچنان پیامبر اکرم صلّی الله علیه وسلّم بر تعدادی از اسراء منت نهاد و آن‌ها را بدون گرفتن فدیه آزاد کرد که از جمله آن‌ها مطلب بن حنطب و صیفی بن ابی رفاعه و ابوعزه جمحی بودند. همچنان بر دامادش ابوالعاص نیز منت نهاد و او را بدون فدیه آزاد کرد به شرط اینکه دست از سر دختر ایشان زینب بردارد. ماجرا از این قرار بود که اهل مکه برای پرداخت فدیه اسیران خود اموال و کسانی را به مدینه فرستادند. زینب دختر رسول خدا هم اموالی به مدینه فرستاد تا فدیه شوهرش ابوالعاص پرداخت شود و ضمن این اموال، گردنبندی را که مادرش خدیجه در شب عروسی به او هدیه داده بود، فرستاد. پیامبر اکرم صلّی الله علیه وسلّم چشمش به آن گردنبند افتاد و سخت متأثر شد و ازمسلمانان اجازه گرفت که ابوالعاص را بدون فدیه آزاد کند؛ مسلمانان نیز اجازه دادند، پیامبر اکرم صلّی الله علیه وسلّم از ابوالعاص عهد گرفت که زینب را به مدینه بفرستد. ابوالعاص هم زینب را آزاد گذاشت و زینب هجرت نمود. سعد بن نعمان که به نیت عمره به مکه رفته بود ابوسفیان، او را زندانی کرد، عمرو پسر ابوسفیان درمیان اسیران بدر بود.پیامبر اکرم صلّی الله علیه وسلّم عمرو را نزد پدرش ابوسفیان فرستاد و ابوسفیان نیز سعد را آزاد کرد.

این برخورد پیامبر اکرم صلّی الله علیه وسلّم از جهات بسیاری از اهمیت ویژه‌ و فوق‌العاده‌ای در مسائل سیاسی و استراتژیکی برخوردار است و نشان دهنده کاردانی و هوش بسیار بالا و رأفت قلب و مهربانی پیامبر اکرم صلّی الله علیه وسلّم و توجه ایشان به اقشار ضعیف و نیازمند جامعه می‌باشد.

در ادامه برخورد نیک پیامبر اکرم صلّی الله علیه وسلّم با اسیران، آنجناب صلّی الله علیه وسلّم یهودیان بنی‌قینقاع و بنی‌نضیر را پس از آنکه علیه ایشان صلّی الله علیه وسلّم و مسلمانان فتنه و توطئه ایجاد کردند به اسارت درآورد لیکن دستور آزادی آنان را صادر کرد ولی آنان را از مدینه اخراج نمود. در فتح مکه نیز تنها چند نفر انگشت شمار از مردان مکه به جرم توطئه گری کشته شدند، اما زنان و کودکان و سایر مردان همگی به دستور پیامبر اکرم صلّی الله علیه وسلّم آزاد شدند. به کتب سیرت مراجعه شود.

آری! فطرت پاک و سالم، شکنجه و آزار رساندن به بشریت را نمی‌پذیرد؛ بلکه فطرت‌های پاک به شکنجه حیوانات و پرندگان نیز راضی نمی‌شوند. پیامبر اکرم صلّی الله علیه وسلّم صحابه بزرگوار را نیز به اساس این رحمت و شفقت تربیت کرده بود. ایشان به اصحاب کرام می‌فرمود: «الرَّاحِمُونَ يَرْحَمُهُمُ الرَّحْمَنُ ارْحَمُوا أَهْلَ الْأَرْضِ يَرْحَمْكُمْ مَنْ فِي السَّمَاءِ»، «کسانی که به دیگران رحم می‌کنند پروردگار رحمن به آنان رحم می‌کند؛ پس رحم کنید بر کسانی که در زمین‌اند تا کسی که در آسمان است بر شما رحم کند». [سنن ابو داود (4941)]. بنابراین، صحابه کرام شاگردان مدرسه نبوت نمونه عملی رحمت و شفقت و مهربانی برای همه بشریت اعم از مسلمان و غیر مسلمان بودند.

برخورد نیک پیامبر اکرم صلّی الله علیه وسلّم با اهل ذمه یا اقلیت‌های دینی:

اهل کتابی که در قلمرو اسلام زندگی کنند و مطابق قرارداد «ذمّه» از حکومت اسلامی تبعیت نمایند، «اهل ذمّه» یا «اقلّیت‌های دینی» نامیده می‌شوند. ایشان می‌توانند با استفاده از قرارداد «ذمّه»، از مزایای حقوقی و آزادی‌های شایسته مقام انسانی بهره‌مند شوند. اسلام خواهان ایجاد محیط امن و هم زیستی مسالمت آمیز بین اقلّیت‌های دینی گوناگون در قلمرو حکومت اسلامی است که از طریق انعقاد قرارداد «ذمّه» بین آنان و حکومت اسلامی حاصل می‌شود و تا زمانی که بر ضدّ اسلام و مسلمانان توطئه نکنند، در کشور اسلامی کاملاً آزادند و مسلمانان وظیفه دارند با آن‌ها به عدالت و نیکی رفتار کنند، ولی اگر بر ضدّ اسلام و مسلمانان با کشورهای دیگر ارتباط بگیرند حکومت اسلامی موظف است جلوی فعّالیّت آن‌ها را بگیرند و هرگز آن‌ها را دوست خود ندانند.

پس از اینکه پیامبر اکرم صلّی الله علیه وسلّم به مدینه هجرت کرد و مطمئن شدکه می‌تواند قوانین جامعه جدید اسلامی را به اجرا بگذارد و وحدت اعتقادی و سیاسی و نظامی را در جامعه اسلامی عملی کند، به برقراری ارتباط با غیر مسلمانان پرداخت. هدف، این بود که صلح و صفا و امنیت و نیکبختی و آرامش، در منطقه حاکم شود و منطقه را تحت لوای وحدت منطقه‌ای گرد آورد؛ آن جناب صلّی الله علیه وسلّم برای این منظور قوانینی را به اجرا در آورد که همه آن‌ها ایثار و آسانگیری نسبت به غیرمسلمانان بود و در جهان سرشار از تعصب و غلو، بی‌سابقه به نظر می‌رسید.

نزدیکترین همسایگان غیرمسلمان مدینه یهودیان بودند، آنان، اگرچه در باطن، دشمن مسلمانان بودند، اما در ظاهرشان نشانه‌ای از مقاومت و خصومت دیده نمی‌شد؛ بنابراین پیامبر صلّی الله علیه وسلّم با یهودیان، قراردادی امضاء نمود و در آن به آن‌ها آزادی کامل در دین و مالشان داد و به هیچ وجه با آنان سیاست تبعید، خصومت و مصادره اموال را در پیش نگرفت. پیامبر اکرم صلّی الله علیه وسلّم برای گسترش صلح در منطقه، با طوایف دیگر نیز به اقتضای زمان و اوضاع، قراردادهای مشابهی منعقد کرد.

در قلمرو اسلام جان و مال اهل ذمه محفوظ است و کسی حق تعرض بر آن‌ها را ندارد، پیامبر اکرم صلّی الله علیه وسلّم در این مورد می‌فرماید: «مَنْ قَتَلَ رَجُلًا مِنْ أَهْلِ الذِّمَّةِ لَمْ يَجِدْ رِيحَ الْجَنَّةِ، وَإِنَّ رِيحَهَا لَيُوجَدُ مِنْ مَسِيرَةِ سَبْعِينَ عَامًا» [سنن نسایی (4749)]. «کسی که فردی از اهل ذمه را به قتل برساند، بوی خوش بهشت به مشام وی نخواهد رسید. حال آن که بوی خوش بهشت از فاصلۀ هفتاد سال به مشام می‌رسد».

همچنان پیامبر اکرم صلّی الله علیه وسلّم به مسلمانان دستور داد که نباید بر اهل کتاب جور و ستم صورت گیرد و نباید چیزی از آن‌ها گرفته شود در حالیکه راضی نیستند و نباید به چیزی مکلف شوند که فوق طاقت و قدرتشان باشد. چنانکه می‌فرماید: «أَلَا مَنْ ظَلَمَ مُعَاهِدًا، أَوِ انْتَقَصَهُ، أَوْ كَلَّفَهُ فَوْقَ طَاقَتِهِ، أَوْ أَخَذَ مِنْهُ شَيْئًا بِغَيْرِ طِيبِ نَفْسٍ، فَأَنَا حَجِيجُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ» [سنن ابو داود (3052)]. «آگاه باشید؛ کسی که بر کافرِ هم پیمان خود ستم کند و یا پیمانش را بشکند و یا او را به کاری بیش از توانش وادارد و یا بدون رضایتش از او چیزی بگیرد، در روز قیامت من خصم اویم و او را بازخواست خواهم کرد».

طوریکه دیدیم پیامبر اکرم صلّی الله علیه وسلّم از رحمت و رأفت عام و عطوفت تام بهره‌مند بود، این رحمت و مهربانی آنجناب صلّی الله علیه وسلّم اختصاص به مسلمانان نداشت. آن جناب صلّی الله علیه وسلّم همان‌گونه که بر هدایت مردم مکه و سایر قبایل مشرک تلاش بسیار داشت، برای هدایت اهل کتاب نیز چنین بود و به تعبیر قرآن «حریص بر هدایت مردم بود» و این مسئله یکی از جلوه‌های اساسی رحمت ایشان بر عالمیان است.