با توجه به شرایطی كه در غزه و كرانه باختری رخ داده و روزبهروز كشتار وحشیانه اسراییلیها در حال افزایش است؛ ضروری است نوری به ابعاد پنهان و آشكار مناقشه چند ماه اخیر و راهكارهایی كه اسراییل میتوانست به آن چنگ بزند، بتابانیم؛ به نظر میرسد پس از عملیات 7 اكتبر حماس، اسراییل سه راه را در برابر میدید؛ نخست اینكه آیا میشد تصور كرد كه اسراییل از مناقشه اخیر عبور كند و در صورت اتخاذ این تصمیم، چه فایده و هزینهای برای اسراییلیها محتمل بود؟ این فرض (عبور از مناقشه) البته فرض محالی نیست، چراكه سوابقی از آن در گذشته منطقه و جهان ثبت شده است. به قول عربها میتوان به خاطر دستاوردهای بزرگتر از حوادث كوچكتر عبور كرد. مثلا عربستان این راهبرد را پس از حمله به آرامكو در پیش گرفت و به جای جنگ، مسیر شكایت در نهادهای بینالمللی و مظلومنمایی را انتخاب كرد. امروز میتوانیم بگوییم راهبرد عربستان، معقول و مناسب بوده و منافع ملی عربستان را تامین كرده است. در ایران هم مثالی وجود دارد كه براساس آن میگویند «برای یك دستمال، نباید قیصریه را به آتش كشید.» اسراییلیها هم میتوانستند این راهبرد را در پیش بگیرند و دستاوردهای بیشتری كسب كنند. گزینه دوم كه پیش روی اسراییلیها بود، انتقامگیری و مقابله به مثل بود. البته مقابله به مثل این نیست كه در برابر 1500 نفر دست به كشتار 20 هزار نفره به شكل وحشیانه و غیرقابل قبول زد. اسراییل هم میتوانست بدون ورود به غزه و اشغال شمال غزه به حملات ایذایی دست زده و مكانهای نظامی مرتبط با حماس را آماج حمله قرار دهد. اما راهحل سوم كه اسراییل آن را انتخاب كرده و تا به امروز ادامه داد، حملهای همهجانبه، اشغال كامل غزه و براساس اعلام نتانیاهو، نابودی كامل حماس بود. این راهبرد امروز با تغییراتی اجرا شده و پس از قرار گرفتن در یك باتلاق خودخواسته اسراییلیها میگویند، هرگز نگفتهاند نابودی حماس! بلكه منظور آنها نابودی زیرساختهای حماس بوده است! این درحالی است كه آرشیو رسانهها موجود است و مشخص است از نخستوزیر تا وزیر دفاع و سایر اركان اسراییل از نابودی كامل حماس سخن گفته بودند.
برای نابودی حماس اما لازم بود كه حمله زمینی و هوایی به غزه انجام شود؛ حملاتی كه باعث از میان رفتن همه زیرساختهای اقتصادی، درمانی و... غزه شد و در كنار آن بیش از 18هزار نفر از مردم مظلوم فلسطین شامل كودكان، افراد مسن، زنان و... كشته شدند. در واقع یكی از جنگهای خانمانسوز و ددمنشانه ازسوی صهیونیستها به نمایش گذاشته شد. در این میان، اسراییلیها عنوان میكنند این جنگ را ادامه دادند تا فلسطینیها یاد بگیرند چطور باید در كنار اسراییلیها زندگی كنند! اما مشخص است كه با خون نمیتوان زندگی را آموزش داد، بلكه با خون تنها میتوان جنگ و رویارویی را آموزش داد. 18 هزار نفری كه از مردم غزه كشته شدند، هر كدام خانواده، اقوام، دوستان، هموطنان و... دارند؛ از یاد این جمعیت انبوه نمیرود كه اسراییلیها با آنها و نزدیكانشان چه كردهاند. بدون تردید دامنه وسیعی از سربازان و جنگاوران از میان افراد باقیمانده شكل میگیرند. وقتی اسراییلیها راهحل سوم را انتخاب كردند، در واقع آینه پنهان 75 سال جنایت خود را برای جهانیان نمایان كردند. بسیاری از مردم جهان و نسلهای جدید فراموش كرده بودند، اسراییل با مردم فلسطین چه كرده است؟ گذشت ایام جنایات اسراییلیها را از خاطر افكار عمومی جهانی برده بود، اما رفتار امروز اسراییل همه جنایات قبلی و ستمگریهای آنان را برای جهانیان یادآوری كرد. اما به سه دلیل میتوان مطمئن بود كه اسراییل از راهبرد خود به نتایج مورد نظر نمیرسد:
1) اسراییل با كسانی نبرد میكند، آنها را میكشد و به شهادت میرساند كه هویت ملی دارند، فلسطینی هستند و اجداد آنها در این خاك و زیر این آسمان نفس كشیدهاند. مردم فلسطین به این پیشینه افتخار میكنند و آن را نسل به نسل و سینه به سینه انتقال میدهند. 2) مردم مظلوم فلسطین مسلمان بوده و صاحب ایدئولویی هستند، مردمانی كه صاحب ایدئولوژی هستند را هرگز نمیتوان از میان برد. 3) فلسطینیان دارای هویت جغرافیایی هستند، آنها این سرزمین را از آن خود دانسته و آن را اشغال شده میدانند؛ بنابراین تلاش میكنند روز و روزگاری هویت و سرزمین خود را به دست آورند. شاید بتوان این مردم را از این نقطه به آن نقطه كوچاند اما نمیتوان حقیقت آنها را از میان برد.
روحیه مقاومت به این سه دلیل در نسلهای فلسطینی پرورش داده میشود. امروز بسیاری از رسانههای جهانی با شگفتی اعلام میكنند محبوبیت حماس در كرانه باختری و غزه افزایش یافته است. مگر میشد تصوری غیر از این را داشت، مگر میشد اسراییلیها باد بكارند و توفان درو نكنند. مگر میشود مردمی كه مقاومت كرده، شهید و كشتههای فراوان دادهاند، مقاومت را فراموش كنند. در یادداشت قبلی كه حدود 20 روز قبل بر بلندای این ستون نوشتم، با راهبردی كه اسراییلیها در پیش گرفتهاند، توسعه جنگ اجتنابناپذیر شده است. بر این اساس، حزبالله از شمال، در جنوب، مردم كرانه باختری و همچنین در یمن و عراق و... نبرد در حال توسعه است. همچنین نمیتوان از اجماع جهانی علیه اسراییل چشمپوشی كرد؛ 150 كشور رسما به محكومیت اسراییل رای میدهند؛ این امر نشان میدهد راهی كه اسراییلیها با جنایت و كشتار
در پیش گرفته اندجز خسارت و ضرر برای خودشان و منطقه، رهاورد دیگری نداشته است. وانگهی این سوال هم مطرح است در صورت انتخاب روشهای اول و دوم، آیا امنیت اسراییل مانند امروز در تیررس تهدید قرار داشت؟ بدون تردید هیچ كدام از گزینهها به اندازه نسلكشی و جنایت علیه بشریت اسراییل را با مشكلات عدیده امنیتی مواجه نمیساخت. مردم اسراییل در درون این كشور فاقد هر نوع امنیتی هستند، چراكه از هر طرف به آنها حمله میشود و احساس ناامنی میكنند. به نظرم مسوولان اسراییلی همین امروز هم اگر جنگ را متوقف كنند، برایشان به خیر و صلاح نزدیكتر است. اما اگر اسراییل بنا داشته باشد، نبرد را ادامه دهد و پیشروی خود را به جنوب غزه ادامه دهد، اتفاقاتی كه رخ میدهد، از این دست خواهد بود؛ 1) بمبگذاریها در پاسخ به جنایات اسراییلیها افزایش پیدا میكند. 2) عملیات پارتیزانی و چریكی افزایش مییابد، به این معنا كه یگانهای نظامی وارد اسراییل شده، ضربه را وارد ساخته و باز میگردند. در این صورت هیچ اسراییلی احساس امنیت نخواهد داشت. 3) به دلیل امكاناتی كه در جبهه مقاومت وجود دارد، توسعه این جنگ، ناامنی اسراییل را بیشتر از قبل دامن میزند. لذا بهترین راه این است كه اسراییل نبرد را متوقف كرده و سرزمینهای اشغالی را ترك كند. باید اجازه داده شود، فلسطینیها تشكیل دولت دهند و این همه خیره سری را كنار بگذارند. این همه تقلا برای كشورگشایی را كنار بگذارند، چراكه تقلا و سعی بیحاصلی است، جز ناامنی چیزی برای اسراییل در بر نخواهد داشت. همچنانكه كشورهای جهان اجماع پیدا كردهاند؛ این اجماع در آینده علیه اسراییل افزایش خواهد یافت.
نظرات