اما در روزنامه و به ویژه از سوی همسایگان مورد استقبال قرار گرفتم و آنها كه مورد پرسش واقع شدند، با طمانینه و آرامش پاسخ دادند. قطعا پاسخهایی كه دریافت كردم، مشتی از یك خروار هم نیست و نمیتوان به آنها دلخوش داشت و نتیجهگیری خاصی كرد. برای یافتن پاسخی عالمانه كه بتوان به آن استناد كرد و بر اساسش نتیجهگیری، نیازمند نمونهگیری وسیع و با روشهای دقیق علمی است.
اما در حد یادداشت كوتاه، نتیجهای كه از این نظرسنجی گرفتم، جالب بود. تقریبا اكثریت كسانی كه مورد پرسش واقع شدند، دكتر شریعتی را نمیشناختند و تنها نام او به گوششان خورده بود، آنهم به خاطر اینكه در تهران و بسیاری از شهرها، خیابانها و بیمارستانها و موسسات و نهادها و مراكز و جاهایی به اسم شریعتی هست. بسیاری هم به واسطه آنچه در مدرسه و كتابهای درسی خوانده بودند، نامی از او شنیده بودند.
مخاطبان من آدمهایی با سنین مختلف بودند، مرد كارمند پنجاه و چند ساله، خانم كارمند سی و هشت ساله، مرد فروشنده سی و پنج ساله، خانم مهندس سی و چهار ساله، خانم آرایشگر سی و چند ساله، پسر جوان دانشجوی بیست و پنج ساله، خانم جوان دانشجوی بیست و دو ساله، مرد جوان ورزشكار بیست و هشت ساله و ... جز یك نفر، هیچ كدام از این مخاطبان كتابی از شریعتی نخوانده بودند. آن یك نفر هم كه خانم كارمند سی و هشت ساله بود، خودش اولینبار در نوجوانی با «هبوط در كویر» با شریعتی آشنا شده بود و میگفت چند صفحه را خوانده و متوجه نشده و كنار گذاشته. او معتقد بود كتابهای شریعتی برای نوجوانان سنگین است و بهتر است در سنین بالاتر و با آگاهیهای بیشتر به سراغ آنها رفت. جالب است كه همیشه شنیده بودم و خوانده بودم (تجربه خودم هم چنین است) كه شریعتی را در نوجوانی و سالهای آغازین جوانی خواندهاند و آثار او با آن ادبیات تند و تیز و گیرای انقلابی، بسیار به دل جوانان آرمانخواه نوپا مینشیند.
چنان كه نوشتم، این مخاطبان كاملا اتفاقی و بدون برنامهریزی قبلی انتخاب شده بودند. اما برداشت كلی من آن است كه اگر دایره وسیعتر و مخاطبان بیشتری را هم پیدا میكردم، به نتایج خیلی متفاوتی دست نمییافتم، یعنی عموم جامعه آن قدر گرفتار مسائل اقتصادی و زندگی روزمره هستند كه شناختشان از شریعتی در همین حد و اندازه است. نكته جالب اما آن است كه عموم جامعه به هیچوجه آن نگاه منفی و انتقادی را به شریعتی ندارند كه در میان شمار محدود روشنفكران و روزنامهنگاران به شریعتی وجود دارد. یعنی این نگاه كه او را عامل یا از مسببان اصلی همه اتفاقهای بعدی بدانند، در میان جامعه رواج ندارد. البته میتوان علت آن را عدم آشنایی جامعه با آثار و اندیشههای شریعتی خواند. اما میتوان همین عدم آشنایی را نشانه آن خواند كه یك روشنفكر آنقدر هم كه روشنفكران فكر میكنند، موثر نیست و نمیتوان همه كاسه كوزهها را بر سر او خراب كرد و برای اتفاقهای كلان سیاسی و اجتماعی و فرهنگی، باید مجموعهای از علل و عوامل را در نظر گرفت و سهم هر كس را به اندازه خودش دانست.
دكتر شریعتی در عمر كوتاه چهل و سه سالهاش به قدر وسع و توانایی خودش كوشید اثرگذار باشد. او بیشك موثرترین و مشهورترین روشنفكر معاصر ایران است، این تاثیرگذاری البته هم میتواند خوب باشد و هم بد، بستگی به منظر و علایق فردی دارد كه قضاوت میكند. تاثیر او بیشتر از همه در نسلهای جوان بود. نسل جوان امروز كمتر او را میشناسد و به آثارش مراجعه میكند. علل این امر میتواند موضوع یك تحقیق مفصل دانشگاه باشد. جز معدودی از طرفدارانش و دلبستگان به نواندیشی دینی، روشنفكران نسلهای قبلی معمولا به دیده ظن به او مینگرند. با اینهمه روش تحقیق عالمانه به ما میگوید كه از كلیگویی و تعمیمهای بیوجه بپرهیزیم و هر فرد یا موضوعی را در جایگاه خودش مورد بررسی قرار دهیم.
نظرات