آن مردمان را چه شده که سپیده دم و شب‌هنگام در حرکت و آمد و شداند؟ 

آنان را چه شده که در هوا پرواز می‌کنند و در خشکی و دریا شتابان می‌روند، از زندگی مرفه و با ناز و آرامش دوری گزیده‌ و اهل و اولاد را ترک نموده و از دغدغه‌ها و اسباب زحمت، در راحتی قرار گرفته‌اند و از قید جاه‌طلبی‌ها و هوى و هوس‌ها آزاد شده‌ و نفرت و کینه‌ها را به باد فراموشی سپرده‌اند، ناز و نعمت و آسایش را به یک‌سو افکنده‌ و لباس‌های ساده و یک‌دست بر تن کرده‌ و تواضع اختیار نموده‌اند و بزرگی و نخوت در وجودشان جایی ندارد و همه با هم یکسان‌اند که ثروتمند و فقیر بودن مطرح نیست، و لبخند بر لبانشان نقش بسته و تشویش و اندوه در میانشان راه ندارد و در آسانی میانه‌اند و تجاوز و تعدی رخت بر بسته است. با هم‌دیگر دست هم‌کاری داده‌اند و از قطع رابطه و دوری‌گزینی خبری نیست و با هم‌دیگر آشنا شده‌اند و دل‌هایشان بسان دل‌های پرندگان و کار‌هایشان مانند کارهای فرشتگان و روح‌های آنان مثل ارواح پیامبران و اخلاقشان بسان اخلاق اولیا است. 

چشم‌هایشان گریان، زبان‌هایشان ذاکر، اعضایشان فروتن، نفس‌هایشان آبرومند و پیشانی‌هایشان سجده‌کننده است. توبه‌کننده و پاک و امیدوار و آرزومند هستند. از خدا برای خود و خانواده و دوستانشان خیر و خوبی و برای امت خود، عزت و سروری و برای کشورشان شرافت و سعادت را مسألت دارند. 

دور خانه‌ی کعبه طواف می‌کنند و فقط نام خدا را بر زبان می‌رانند و در عرفات می‌ایستند و فقط از خدا خواسته‌هایشان را می‌خواهند و در منى گرد هم می‌آیند و شیطان را با سنگریزه می‌زنند و در روز عید با ذبح قربانی، صله‌ی رحم و کمک به بینوایان، نیازمندان و ضعیفان خوشحالی و شادمانی زاید الوصفی به آنان دست می‌دهد. 

آنان را چه می‌شود؟ برای چه مسافرت کردند؟ چرا گریختند؟ به چه دلیلی گرد هم جمع شدند؟ به چه چیز هم‌پیمان شدند؟ کجا با یکدیگر ملاقات کردند؟ از چه شکایت دارند؟ چه چیزی را امید دارند؟ چگونه گرد هم جمع شدند در صورتی که کشور‌هایشان دوردست، لهجه‌هایشان گوناگون، ریشه‌هایشان مختلف، سن‌هایشان متفاوت، آرزو‌هایشان متنوع و فرهنگ‌هایشان متعدد و نامشابه است؟ در میان آنان اشخاص شرقی و غربی، عربی و عجمی، سفید و سیاه، بزرگ و کوچک، مرد و زن، ثروتمند و نیازمند، دانشمند و نادان، امیر و رعیت، سالم و مریض، مطیع و نافرمان، عابد و غافل و منقطع از خدا و مرتبط با خدا دیده می‌شود. 

چگونه زندگیشان جانی تازه گرفته و حرکت‌هایشان بانشاط شده و سرشت و طبیعتشان تغییر و تبدیل یافته و نفس‌هایشان فرهیخته شده و روح‌هایشان به سوی خدا اوج گرفته و میدان دیدشان وسعت یافته و تصمیم و اهدافشان عالی شده و شیطان‌هایشان دور گشته و سرشت فرشته‌گونه‌یشان بیدار شده است؟ 

چه طور؟ و برای چه؟ و به چه دلیل؟ و از کجا؟ و به کجا؟ 

خبردار! آنان لشکر خدایند که به نخستین میدان نبرد فراخوانده شده‌اند، تا پیمانی را که با او بسته‌اند، تازه کنند و متحد و یکپارچه باشند و به نورِ اسلام، در محلِ فرود و مهد آن بنگرند و هدایتِ ناب را در سرزمین هدایت به روشنی و وضوح طلب کنند و از نو با کاروان اسلام، پشت سر رهبر پیشگام و پیامبر محبوب، بپیوندند. 

از هر سو گرد هم آمده‌اند تا در آن‌جا منافع دنیوی و اخروی بسیار برای خود فراهم ببینند و نام خدا را در ایامی معین یاد کنند و او را بر نعمت‌های بی‌حسابش سپاس‌گزارند و از گناهانشان به سویش توبه آرند و سهل‌انگاری و لغزش‌هایشان را جبران و تلافی کنند و نیرو و توان برای ره سپردن به سوی آرزوهای خواسته‌ی خود برگیرند و عهد و پیمان برای باز پس گرداندن شکوه و عزت از دست رفته، را تازه گردانند و زنجیرهای بردگی را خرد و پاره کنند و پرچم‌های آزادی را به اهتزاز درآورند و پس از دریافت هدایت، مشعلی رهنمون‌گر برای دیگران باشند و بعد از خواستن راه راست از خدا، به ارشاد مردم به سوی آن بپردازند و به سرشت انسانی خود -پس از این‌که طبیعت حیوانی بر آنان چیره گشته بود- باز گردند و بعد از این‌که مدتی به همراه شیطان بودند، به سوی خدا گام بردارند و پس از غفلت و کوتاهی‌ای که منجر به گستاخی و بی‌باکی هر شخص هرزه و فاسد نسبت به دین خدا شده است، برای یاری دین برخیزند و سرزمین‌هایشان را از یورش کافران و تسلط خیانت‌کاران و توطئه‌ی گرگان انسان‌نما و سرقت دزدان، پاسداری کنند تا سخن الهی پیوسته بالا، و سخن کافران پایین باشد و خدا توانا و با عزت است. 

هان! آنان یاوران دین خدا هستند که فراخوانده شده‌اند تا جانی تازه به زندگی، ارواح و اخلاق آنان بدهد. پس فرمانبردارم خدایا! فرمانبردار. 

گوش به فرمان توییم! و با عجله برای اجابت ندایت می‌آییم و برای دیدارت می‌شتابیم و به دستور‌ها و منهیاتت گوش فرا می‌دهیم و یادبود‌ها و خاطرات عزت و جاودانگی که اراده‌ی تو بود تا از اطراف کعبه به حرکت درآید را در دل‌هایمان تازه می‌کنیم و هم‌چنین پیامبر و محبوب برگزیده‌ات را به خاطر اعتراف به فضل و برتری‌اش زیارت می‌کنیم، تا پیمان خود مبنی بر این‌که پرچمی را که نسلی بعد از نسل دیگر، الآن تحویل ما داده است فرو نیندازیم، را با پیامبر تازه کنیم و تا به خوش‌یُمنی او کسانی که مریضی آنان را از نشاط و شوق جهاد در راهت و دعوت به روش و شریعتت، بازداشته است، را از شفا بهره‌مند سازی و از وی پاره‌ای از عزم و تصمیم‌هایش را که با آن پیام‌ها و امانت تو را به مردم رساند، برای خود به عاریت گیریم؛ شاید بر روش او گام نهیم و با اخلاق پسندیده‌اش خود را آراسته سازیم و در باغ‌های بهشت تو، همراهش باشیم. 

 (یَوْمَ لَا یَنْفَعُ مَالٌ وَلَا بَنُونَ * إِلَّا مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ)[الشعراء:۸۸-۸۹] 

آن روز که مال و فرزندان هیچ سودی نبخشد و تنها آن کس سود برد که با دل و با اخلاص پاک از شرک به درگاه خدا آید. 

(یَوْمَ هُمْ بَارِزُونَ لَا یَخْفَى عَلَى اللَّهِ مِنْهُمْ شَیْءٌ لِمَنِ الْمُلْکُ الْیَوْمَ لِلَّهِ الْوَاحِدِ الْقَهَّارِ * الْیَوْمَ تُجْزَى کُلُّ نَفْسٍ بِمَا کَسَبَتْ لَا ظُلْمَ الْیَوْمَ إِنَّ اللَّهَ سَرِیعُ الْحِسَابِ)[غافر:۱۶-۱۷]؛ روز رویارویی روزی است که مردمان ظاهر و آشکار می‌شوند و چیزی از (رفتار و عقاید) ایشان بر خدا پنهان نمی‌ماند. ملک و حکومت، امروز از آن کیست؟ از آن خداوند یکتای چیره و توانا است.

امروز هر کسی در برابر کاری که کرده است، جزا و سزا داده می‌شود. هیچ‌گونه ستمی امروز وجود نخواهد داشت. بی‌گمان خداوند سریع‌الحساب است. 

لبیک اللهم لبیک، لبیک لا شریک لک لبیک

إن الحمد والنعمة لک والملک لا شریک لک