در جهان جدید همه چیز در حال تحول و دگرگونی است و بشر همواره به شناخت جزئیات و جوانب بیشتری درباره‌ی هستی، دست می‌یابد و معلومات و حقایق تازه‌ای، ‌جایگزین معلومات و حقایق قبلی و فعلی می‌شوند. این دگرگونی‌ها،‌ حتی به حوزه‌ی علوم دقیق نیز پای می‌نهند و قوانین و قضایای جدیدی در عرصه‌ِی علوم ریاضی و فیزیک و مکانیک کشف می‌شوند و اساساً تشکیک در مورد حقایق به عنوان روش تحقیق علمی، به صورت یک اصل، مورد پذیرش محافل علمی قرار گرفته است. علوم انسانی و از آن جمله تاریخ و وقایع تاریخی، بنابر ماهیت خود به طریق اولی، بیشتر می‌توانند در معرض تردید، تحول و تحریف قرار می‌گیرند و لذا امکان بازنگری در آن‌ها بیشتر خواهد بود. کتابی که به نظر خواننده‌ی محترم می‌رسد «کیف نکتب التاریخ الاسلامی»‌ نام دارد و در برگردان فارسی، عنوان «لزوم بازنویسی تاریخ اسلام» برای آن برگزیده شده است. نویسنده در این کتاب به تفصیل و تشریح کامل بحث می‌پردازد. مورخان جدید درباره‌ی تاریخ اسلام گاهی از زاویه‌ی ملّی‌گرایی عربی که یکی از جنبه‌های خنده‌آور آن، معرفی صلاح‌الدین کُرد، به عنوان قهرمان و مدافع ملی‌گرایی عربی است و زمانی به شیوه‌ی سوسیالیستی، پیامبر اسلام(ص) را رهبر قیام فقرا بر ضد ثروتمندان معرفی می‌کنند! گاهی هم از نقطه‌نظر تفسیر مادی یا اقتصادی تاریخ ادعا می‌کنند که انگیزه‌ی فتوحات اسلامی و نیز جنگ‌های صلیبی،‌ مسائل اقتصادی بوده است و در هر دو مورد، دین را پوششی برای استثمارگری به حساب می‌آورند. بی‌تردید تاریخ اسلام، تاریخ حکومت‌های اموی، عباسی، ممالیک یا عثمانی و.... نیست، بلکه تاریخ «امت اسلامی» است و خواهد بود و معیار همیشگی آن در هر زمانی این است که: آیا امت، رسالتش را انجام داده و اگر انجام داده است، این امر چگونه و تا چه اندازه‌ای بوده است؟ یا در انجام آن دچار سستی، کوتاهی و عقب‌ماندگی شده و به چه صورت و تا چه حد کوتاهی کرده است؟ با مطالعه‌ و بررسی تاریخ اسلام به این شیوه، جوانب و زوایای بسیاری برای‌مان آشکار می‌شود که در غیر این صورت به ویژه اگر آن را به صورت تاریخ سلسله‌های حاکم مرود مطالعه قرار دهیم،‌این واقعیت‌ها از نظرمان پنهان می‌ماند.