پژوهش درباره‌ی حقوق بشر و تا حد زیادی اجرای آن‌ها در اختیار حقوقدانان است. مسئله‌ی حقوق بشر دین زیادی به ایشان دارد. البته این خطر نیز وجود دارد که توجه بیش از حد نشان دادن به قانون حقوق بشر موجب انحراف ما در درک این مفاهیم شود. کتاب حقوق بشر نوشته‌ی مایکل فریمن، در پی آن است تا با اتخاذ رویکردی میان‌رشته‌ای (interdisciplinary) قانون و حقوق را در جایگاه خود قرار دهد. مفهوم حقوق بشر دارای تاریخ و پیشینه‌ای است که مهر و نشان اختلافات فلسفی را بر خود دارد. شناخت این تاریخ و درک آن اختلافات وضعیت امروز حقوق بشر را روشن می‌سازد. در نیم‌قرن گذشته این مفوهم وارد بخش عمده‌ای از حقوق ملی و بین‌الملل شده و البته در کانون بحث‌ها و نزاع‌های سیاسی نیز بوده است. نگرش حقوقی مهم است اما فهم حقوق بشر فهم سیاست حقوق بشر را می‌طلبد. حقوق و سیاست کل حوزه‌ی حقوق بشر را دربرنمی‌گیرند. دیگر علوم اجتماعی- مانند جامعه‌شناسی، انسان‌شناسی و اقتصاد- نیز در درک ما از مسائل حقوق بشر مفهومی، درحد کلامل، میان‌رشته‌ای است. این تحقیق در فصل دوم از راه ردگیری زمینەی تاریخی پیدایش حقوق بشر آغاز می‌شود. این ماجرا در فصل سوم نیز با بررسی پذیرش تدریجی حقوق بشر از سوی جامعەی بین‌الملل ادامه می‌یابد. فصل چهارم درباره‌ی توجیه‌های نظری بنیادین این مفهوم و بحث‌های پیرامون آن می‌پژوهد. مساهمت متمایز و مشخص علوم اجتماعی در فصل پنجم مورد بررسی قرار می‌گیرد. در فصل ششم پرسش‌های بسیار بحث‌انگیز پیرامون مسئلەی‌ جهانی‌ بودن ادعایی حقوق بشر و نسبتشان با تفاوت‌ها و تمایزهای انسانی بالفعل و واقعی مطرح می‌شوند، البته با تأکیدی ویژه بر مسائل اقلیت‌های فرهنگی، بومیان و حقوق زنان. در فصل هفتم به تحلیل جایگاه حقوق بشر در سیاست ملی و بین‌المللی پرداخته می‌شود و نقش قابل توجه نهادهای بین‌المللی حکومت‌‌ها و سازمان‌های مردم‌نهاد مورد ارزیابی قرار می‌گیرد. موضوع مورد بحث در فصل هشتم اقتصاد سیاسی حقوق بشر است با نگاه و توجهی خاص به توسعه، جهانی‌سازی و نهادهای پولی بین‌المللی. در فصل پایانی با تأمل بر تاریخ حقوق بشر و وضعیت اکنون و آیندەی احتمالی این حقوق مبادرت به نتیجه‌گیری شده است. یکی از معدود اطمینان‌هایی که وجود دارد، این است که فهم حقوق بشر برای فهم جهانی که به‌مدتی طولانی زیستگاه ما خواهد بود لازم و ضروری است.