نویسنده: حسین بن عوده العوایشه
مترجم: عبدالصمد مرتضوی
1- چه بسا شخصی در حالی به ذکر ویژگیهای یک نفر میپردازد که آن فرد راضی نیست؛ اما وقتی به او میگوییم، غیبت ممکن میگوید: «من حاضرم این سخنان را روبروی خودش هم بگویم». این توجیه به چند دلیل مردود است:
اول: اینکه پشت سر او چیزی گفته که وی ناراضی میباشد و این خود غیبت است.
دوم: اینکه شخص میتواند همان سخنان را روبروی فرد مزبور بگوید مسألهی جدایی است و نمیتواند دلیلی بر اینکه این سخنان را پشت سرش بازگو نماید.
سوم: در صورت وجود این امکان که بتوان عیوب کسی را با خودش در میان گذاشت، دیگر هیچ دلیلی جز هوا و هوس برای بازگو کردن عیوب آن فرد در پشت سرش وجود ندارد.
چهارم: چه ضمانتی وجود دارد که شخص غیبت شونده، به خاطر مطرح کردن عیوبش در غیاب خود ما را ببخشد؟
پنجم: در جامعهای که ما زندگی میکنیم، تنها گفتن این عبارت که «من حاضرم همین سخنان را روبروی او هم بگویم»، یک ادعای بیاساس است. بطور قطع این ادعا، ترفندی شیطانی برای توجیه غیبت انجامشده میباشد.
2- گاهی پیش میآید که مثلاً وقتی در جماعت یا مجلسی، نام شخصی برده میشود، برخی به محض شنیدن نام او، میگویند: «خدا را شکر که ما را درباری نکرد» یا «از کمی شرم و حیا، به خدا پناه میبرم». بدیهی است کسی که چنین سخنانی را بر زبان میآورد، هم به مدح خویش میپردازد و هم دیگری را ذم میکند و این غیبت است.
3- گاهی شخصی میگوید: «بعضیها چنین کردند» یا «برخی فقها فلان کار را انجام دادند» یا «آنهایی که ما دیدیم چنین کردند» و غیره؛ این در حالی است که مخاطب او نیز این افراد را میشناسد و گوینده هم بدین منظور عبارات مذکور را بر زبان میآورد. بدیهی است که این کار نیز غیبت میباشد.
4- چه بسا اتفاق میافتد که از کسی احوال برادر (مسلمانش) را میپرسد؛ اما وی در پاسخ، این جملات را بر زبان میآورد: «خدا، اصلاحمان کند» یا «خدا ما را بیامرزد» یا «خدا، او را اصلاح کند» یا «از خداوند عافیت مسألت داریم» یا «از شرارت به خدا پناه میبریم» و عباراتی از این نمونه که به نحوی بر اساس آن، به وجود نقص یا عیبی در شخص مزبور پی میبریم. این نیز غیبت است.
5- اگر شخص بگوید: « فلانی نیز به آنچه ما مبتلاییم، دچار شد» یا «فلانی که کاری نکرده! فقط همان کاری را انجام داده که ما نیز انجام دادهایم». گفتن این عبارات نیز غیبت است.
6- برخی افراد با گفتن پیشوندهایی چون «حضرت آقا» یا حاج آقا و مانند آن قصد دارند که بر افراد خرده بگیرند و آنها را تحقیر کنند.
7- گروهی چنین میپندارند که چون فلانی، کوچک و کم سن و سال است، پس غیبت او جایز میباشد. چنین باوری خیلی عجیب و شگفت آور است. واقعاً دلیل این افراد برای چنین اعتقادی چیست؟ دلایل حرمت غیبت به صورت مطلق آمده و مقید به بزرگ و کوچک نشده است. بنابراین حکم غیبت، شامل بزرگ و کوچک و نیز شامل مرد و زن و همچنین شامل ثروتمند و فقیر میشود.
به راستی چرا کسانی که چنین اعتقادی دارند نمیگویند: «اگر شخص کم سن و سالی، از یک بزرگسال غیبت کند، گنهکار نمیشود»؟! (حقیقت، همین است و این کودکان هستند که مؤاخذه نمیشوند، نه بزرگسالان). مگر این افراد نشنیده اند که رسول خدا (ص) فرموده است: «رُفِعَ الْقَلَمُ عَنْ ثَلَاثَةٍ عَنْ النَّائِمِ حَتَّى یَسْتَیْقِظَ وَعَنْ الْمُبْتَلَى حَتَّى یَبْرَأَ وَعَنْ الصَّبِیِّ حَتَّى یَکْبُرَ» یعنی: «تکلیف از سه نفر ساقط است و آنها مؤاخذه نمیشوند: شخص خوابیده تا زمانی که بیدار شود؛ مریض تا زمانی که بهبود یابد و کودک تا زمانی که بزرگ شود (و به سن بلوغ برسد)».
در روایت دیگری فرموده است: «رُفِعَ الْقَلَمُ عَنْ ثَلَاثَةٍ عَنْ الْمَجْنُونِ الْمَغْلُوبِ عَلَى عَقْلِهِ حَتَّى یَفِیقَ وَعَنْ النَّائِمِ حَتَّى یَسْتَیْقِظَ وَعَنْ الصَّبِیِّ حَتَّى یَحْتَلِمَ» یعنی: « سه گروه از افراد مؤاخذه و بازخواست نمیشوند: دیوانهای که عقل خویش ار از دست داده است تا زمانی که افاقه یابد و عقلش سر جا بیاید و شخص خوابیده تا زمانی که بیدار شود و کودک تا زمانی که به سن بلوغ برسد. »(روایت از ابوداوود)
8- گاهی اتفاق میافتد که خداوند به شخصی توفیق میدهد تا در موقعیتهای بسیار دشوار به امر به معروف و نهی از منکر بپردازد؛ آن هم در شرایطی که هیچکس را مجال دعوت و ارشاد نیست؛ مخاطب او نیز تحت تأثیر قرار میگیرد و صادقانه و از روی اخلاص به انجام نیکی میپردازد و یا از بدیها باز میآید و تصمیم قاطع میگیرد که توبه نماید. اما با این حال چه بسا همین ناصح و دعوتگر در برابر وسوسههای شیطان مغلوب میگردد و به بازگو کردن عیوب شخص دعوت شده میپردازد و میگوید: «فلانی، چنین و چنان کرد» یا «فلانی را نصیحت کردم که چنین کند و از فلان کار دست بردارد» و...
به راستی چه انگیزهای غیر از هوا و هوس و حب غیبت، میتواند این شخص را وادارد تا نزد مردم برود و عیوب و ویژگیهای دیگری را بازگو کند؟!
مگر این آقا (یا خانمی) که به دعوت و ارشاد پرداخته، هدفش گسترش خوبیها در میان مردم و دفع منکرات نبوده است؟!
پس چه لزومی دارد که پس از تحقق هدفش، معایب مخاطبش را بازگو نماید؟! مگر غیر از این است که آقا یا (خانم) که تا چندی پیش دعوتگری دلسوز بود، اکنون نمایندهای برای شیطان شده و خود گرفتار عمل بسیار زشتی گردیده است؟!
9- برخی به این بهانه که فلانی گنهکار است در غیبت کردن سهل انگاری میکنند. در این مورد بایستی اندکی تأمل کرد؛ چرا که غیبت کردن از این گونه افراد به طور مطلق جایز نیست و اگر چنین بود غیبت کردن از هر مسلمانی جایز بود؛ مگر نه اینکه هیچ انسان مؤمنی از گناه معصوم نیست؟
رسول خدا (ص) در تأیید این قضیه میفرماید: «مَا مِنْ عَبْدٍ مُؤْمِنٍ إِلا وَلَهُ ذَنْبٌ یَعْتادُهُ: الْفَیْنَةَ بَعْدَ الْفَیْنَةِ، أَوْ ذَنْبٌ هُوَ مُقِیمٌ عَلَیْهِ لا یُفَارِقُهُ حَتَّى یُفَارِقَ، إِنَّ الْمُؤْمِنَ خُلِقَ مُفْتَنًا تَوَّابًا نَسِیًّا إِذَا ذُکِّرَ ذَکَرَ» یعنی: «هر بندهی مؤمنی دارای گناه (یا گناهانی) است که هراز چندی مرتکب آن میشود یا ممکن است تا لحظهی مرگ همواره به انجام آن بپردازد. همانا شخص مؤمن (مدام) مورد امتحان (خداوند) قرار میگیرد و (از ویژگیهای اوست که) توبه میکند و فراموشکار است، اما چنانچه بدو تذکر داده شود، متنبه میشود (و پند میگیرد)».
انس (رض) میگوید: رسول خدا (ص) فرمود: « کُلُّ بَنِی آدَمَ خَطَّاءٌ, وَخَیْرُ اَلْخَطَّائِینَ اَلتَّوَّابُونَ» یعنی: «فرزندان آدم به کلی بسیار خطاکارند و بهترین خطاکاران، آنهایی هستند که بسیار توبه میکنند».
از این رو، چرا برخی با اطمینان خاطر میگویند: غیبت کردن از گنهکار، مطلقاً مجاز است. تفسیر این افراد از کلمهی (أخاک) در این فرمودهی رسول خدا (ص) چیست که در تعریف غیبت فرمودند: ذِکْرُکَ أَخَاکَ بِمَا یَکْرَهُ؟ مگر نه اینکه واژهی (أخاک) در این حدیث، هم گنهکار و هم دیگران را شامل میشود؟
رسول خدا (ص) فرموده است: «ألْمُسْلِمُ أَخُو الْمُسْلِمِ لاَ یَظْلِمُهُ وَلاَ یَخْذُلُهُ وَلاَ یَحْقِرُهُ التَّقْوَى هَا هُنَا ». یُشِیرُ إِلَى صَدْرِهِ ثَلاَثَ مَرَّاتٍ :« بِحَسْبِ امْرئٍ مِنَ الشَّرِّ أَنْ یَحْقِرَ أَخَاهُ الْمُسْلِمَ کُلُّ الْمُسْلِمِ عَلَى الْمُسْلِمِ حَرَامٌ دَمُهُ وَمَالُهُ وَعِرْضُهُ» یعنی: «مسلمان، برادر مسلمان است. بر او ظلم روا نمیدارد؛ تحقیرش نمیکندو همچنین نمیگذارد (برادر مسلمانش) درمانده(و بی یاور) بماند. جای تقوا ینجاست _پیامبر (ص) پس از گفتن این جمله سه مرتبه به طرف قلب (مبارکش) اشاره نمود (و سپس فرمود:) _ برای شرارت (و بدی) یک فرد، همین بس که برادر مسلمانش را تحقیر کند. تمام مسلماناعم از خون و مال و آبروی وی بر دیگر مسلمان حرام است».
اکنون از آنان که غیبت افراد گنهکار را جایز میدانند، سؤال میکنیم: آیا ریختن خون مسلمانان حلال است؟! مال او چطور؟! (اگر چنین نیست)، پس چرا شما از ریختن آبروی مسلمان باکی ندارید و از این کار باز نمیآیید، حال آنکه آبروی مسلمان نیز در ردیف خون و مال او قرار گرفته و به همان قوت محترم میباشد؟!
10- الفاظ و عباراتی چون: «او هندی است»، « او مصری است»، «او، فلسطینی است»، «او، عجم یا عرب است»، « او روستایی است»، « او، کفاش است» یا «او، نجار یا آهنگر است» اگر از روی هوا و هوس گفته شود و کسی که چنین عباراتی در مورد به کار رفته، ناراضی باشد، غیبت محسوب میشود. دلیل این مدعا نیز همان گفتهی رسول خدا (ص) میباشد که: «الغِیبَةُ ذِکْرُکَ أَخَاکَ بِمَا یَکْرَهُ»
نظرات