مقدمه
دین اسلام به انسان مسئولیت ویژهای عطا کرده است و به عنوان تکلیف، امانتی به او سپرده که موظف به حمل آن شده است. و مقولهی ایمان او را به آن میخواند و به هر اندازه که عقل و آزادی وی بیشتر باشد، در راستای ادای این مسئولیت موظف به اجرای اوامر و نواهی خواهد بود و بر اساس ادای این مسئولیت، زندگی در دنیا و پاداش در آخرت شکل میگیرد.
بنابراین اگر انسان مکلف به ادای این مسئولیت است عدالت الهی اقتضا دارد که او انسانی آزاد در انتخاب فکر و اندیشه باشد تا بتواند آزادانه در مسیر حرکت کند و نیز تبع آن بایستی آزاد در انتخاب عقیدهای باشد تا براساس آن فکر و اندیشهی وی شکل گیرد. چگونه ممکن است که او آزاد در انتخاب میسر نباشد و نیز آزاد در عقیدهای نباشد که این مسیر را به واسطه آن طی کند، سپس وی مسئول باشد دربارهی آن چه که آزادی در انتخاب آن ندارد و براساس آن مجازات یا پاداش داده شود! این نتیجهای است که با عدالت که از صفات کمال خدای بزرگ مرتبه است، منافات دارد.
اما آزادی اندیشه و آن چه که به عقیده منتهی میشود دارای دو بعد است: اول آزادی در بعد فرد است که به تجربه فرد و آزادی اندیشه و آن چه به عقیده منتهی میشود بستگی دارد مثلاً به هر مسیری که می خواهد فکر میکند و به هر آن چه فکرش به آن منجر میشود اعتقاد پیدا میکند. این آزادی در دایرهی شخصی و فردی است که شخص خود متحمل مسئولیت در روز آخرت میشود. دوم، آزادی در بعد اجتماعی که شخص در آن زندگی میکند. و این نوع آزادی به رابطه بین اندیشه و اعتقادات فرد و جامعهای که در آن زندگی میکند بستگی دارد. این رابطه با اظهار اندیشه و عقاید فرد برای مردم به مجرد بیان یا اعلان عمومی یا در قالب دعوت به سوی آن و عمل براساس آن و تعریف و دفاع و دعوت به قبول آن نیز عمل به آن و به صورت فردی و گروهی منظم تحقق پیدا میکند. بدون شک بررسی مسئله آزادی اندیشه و عقیده از منظرگاه دینی دارای دو بعد است: زیرا هر حکم دینی مبنای جواز یا منع آن و تعیین شرایط و چارچوب آن به میزان مصلحت و مفسده آن بستگی دارد. و پر واضح است که آزادی اندیشه و عقیده در بعد فردی با بعد اجتماعی آن در میزان مصالح و مفاسد آن متفاوت است و همین اختلاف مقیاس شرعی احکام هر کدام را متفاوت میسازد. چگونگی تعیین این احکام و ضوابط و چارچوب هر کدام از این دو بعد آزادی مطالبی است که در ادامه به آن خواهیم پرداخت.
تبیین اصطلاحات
اصطلاحات آزادی اندیشه و آزادی عقیده در ظاهر امر به علت کثرت استعمال و کاربرد آن در جامعه مشخص و واضح هستند و نیازی به تعریف ندارند، اما در حقیقت این چنین است زیرا تعاریف فراوان دیگری به این دو اصطلاح افزوده شده که نوعی ابهام را بوجود آورده است و بسیاری از حدود و ضوابط این دو اصطلاح تبیین و مشخص نشده است. بنابراین لازم است که ابتدا به طور دقیق این مفاهیم تبیین شوند.
آزادی اندیشه
اندیشیدن، یعنی به کارگرفتن عقل در موضوع برای رسیدن به حقیقت آن، به عبارتی حرکت عقل برای رسیدن به شناخت است، در نزد اسلام گرایان این تعریف مشهور است که گفتهاند: چیدن و قرار دادن معلومات برای رسیدن به مجهولات. این قراردادن همان حرکت عقل برای رسیدن به شناخت است.
حرکت عقل برای رسیدن به معلومات گاهی متأثر از گرایشات مقید به قیود و محدود به حدودی خارجی است که از مقتضیات طبیعی عقل به شمار نمیآید، این گرایشات و حدود و قیود عواملی هستند که عقل را به نتایجی با اوصاف و اهداف خامی میکشانند که متفاوت از نتایجی است که اگر عقل به طور طبیعی به دور این حدود و قیود هم آن میرسید بنابراین در این صورت عقل در مسیر اندیشهی بیبهره از صفت آزادی است و عواملی مانند گرایشات و قیودی که اشاره شد نمونههایی از اکراه فکری است که آزادی را از عقل سلب میکند. و گاهی نیز عقل در حرکت برای شناخت مجهول به جز تأثیر از مقتضیات منطقی و طبیعی در وادی اندیشه آزاد است و تنها با معلومات داده شده و در ارتباط با موضوع سر و کار دارد و از هر نوع گرایش و قیودی که خارج از طبیعت موضوع است فارغ است و در این صورت است که این حرکت عقلی از مجهول به معلوم را اندیشه آزاد مینامند.
گرایشات و قیودی که آزادی در اندیشه را از عقل سلب میکنند و عقل را مجبور به قبول نتایجی مشخص و معینی میکنند، به دو صورت آشکار و پنهانی میباشند. از جمله این گرایشات و قیود آشکار تسلط حاکمان است که یا سلطه مادی یا روحی بر مردم دارند و میخواهند بر عقلهای مردم مسلط باشند و اندیشهها و اندیشیدن به نتایجی منجر شود که مراد و منظور آنهاست، نه نتایجی که اندیشهی آزاد براساس حقیقت به آن میرسد و مطلوب آنان نیست. مانند سخن فرعون آن جا که میخواست اندیشههای آزاد را که میخواستند آزادانه در سخنان مردان مؤمنی که دعوت موسی را پذیرفته بودند بیندیشند، دگرگون کند، به مردم میگفت: «یا قَوْمِ لَكُمُ الْمُلْكُ الْیوْمَ ظاهِرِینَ فِی الْأَرْضِ فَمَنْ ینْصُرُنا مِنْ بَأْسِ اللَّهِ إِنْ جاءَنا قالَ فِرْعَوْنُ ما أُرِیكُمْ إِلاَّ ما أَرى وَ ما أَهْدِیكُمْ إِلاَّ سَبِیلَ الرَّشادِ» (غافر/29) « ای قوم من! امروز حکومت در دست شما است، و در این سرزمین پیروز و چیرهاید. امّا اگر عذاب سخت (خانه برانداز و ریشهکن سازالهی دامنگیرمان شود)، چه کسی ما را مدد و یاری خواهد کرد و برای رستگاریمان خواهد کوشید؟! فرعون گفت: من جز آنچه صلاح دیدهام و پیشنهاد کردهام صلاح نمیبینم و به شما پیشنهاد نمیکنم، و من جز به راه هدایت و منتهی به سعادت، شما را رهنمود نمیکنم.» از مثالهای دیگر در این باره میتوان به آداب و رسوم اجتماعی اشاره کرد که بر عقلها تسلط مییابند. و عقل را به نتایجی میکشانند که موافق با آداب و رسوم حاکم است و آزادی اندیشیدن را این چنین از عقل سلب میکنند. مانند موضعگیری اهل جاهلیت هنگامی که به سوی توحید دعوت میشدند. «أَهُمْ یقْسِمُونَ رَحْمَتَ رَبِّكَ نَحْنُ قَسَمْنا بَینَهُمْ مَعِیشَتَهُمْ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ رَفَعْنا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجاتٍ لِیتَّخِذَ بَعْضُهُمْ بَعْضاً سُخْرِیا وَ رَحْمَتُ رَبِّكَ خَیرٌ مِمَّا یجْمَعُونَ» (زخرف/32) «آیا آنان رحمت پروردگار تو را تقسیم میکنند (و کلید رسالت را به هر کس که بخواهند میسپارند؟). این مائیم که معیشت آنان را در زندگی دنیا میانشان تقسیم کردهایم. و برخی را بر برخی دیگر برتریهائی دادهایم، تا بعضی از آنان بعضی دیگر را به کار گیرند (و به یکدیگر خدمت کنند). و رحمت پروردگارت از تمام آنچه جمعآوری میکنند بهتر است»
از گرایشات و قیود پنهانی که آزادی اندیشیدن را از عقل سلب میکند هوا و هوس میباشد. چه شهوات و لذایذ نفسانی چه خودخواهیها و عواطف خویشاوندی و یا دلبستگیها و محبتها، که در نفس جایی میگیرند و بر عقلها تأثیرگذار خواهند بود به گونهای که عقل را مجبور به صدور احکامی میکند که در راستای اجابت به این نوع خواستهها و اشباع و ارضای نفس باشد فارغ از حق بودن یا باطل بودن آنها. و این همان چیزی است که محمد عبده در به تصویر کشاندن کسانی که به واسطه هوی و هوس چیره شدن بر آنها، از دعوت دینی روی بر میگردانند میگوید: هرگاه سخنی از رسالتها و ادیان بر آنها میشود اضطراب و پریشانی درون آنها را فرا میگیرد و با وجود اختیار در تفکر، آن را رد میکنند و از آن دوری میگزینند و انگشتانشان را در گوشهایشان فرو میکنند تا مبادا دلایل در اذهانشان فرو رود و آنها را ملتزم به عقیده و اتباع از شریعت کند، خود را از لذت آن چه که چشیدن و یا آن چه که دوست دارند بچشند محروم میکنند و این نوع بیماری در درون است.
از دیگر مصادیق این قیود پنهانی رسانههای فریبنده و گمراهکنندهی امروزی است که دیواری از معلومات واهی و باطل را بر عقل میگذارند و هیچ راهی را برای حرکت عقل باقی نمیگذارند به جز یک راه و آن نیل به اهداف و احکامی است که مطلوب آنهاست و نیز از جملهی این قیود پنهان در دنیای امروز نوعی اکراه فکری است که از جانب گروههای فشار بر مردم تحمیل میشود که به صورت تسلط بر رسانههای جمعی ظهور پیدا کرده است. تا بدین وسیله افکار عمومی را به سوی آن چه مطلوب آنهاست هدایت کنند و خود به اهداف پشت پرده دست یابند.
منظور از عقیده، ایمان به افکار و مفاهیمی است که شخص آنها را حق میپندارد؛ از جمله اعتقاداتی که دربارهی جهان هستی، حیات و هر آنچه که به امور فردی و اجتماعی انسان، مرتبط است، مطرح میشود. در همین مقوله گاهی مفاهیم و افکاری که رنگ و بوی دینی دارند مطرح هستند که عمیقتر از هر مفهوم دیگری است و اعتقاد به آنها، اغلب اوقات تأثیری به مراتب قویتر در نفس انسانی دارد که بر آن حکومت می کند و گاهی نیز رنگ و بوی فلسفی دارند که این نیز به نوبهی خود تأثیرگذار میباشد.
آزادی عقیده، یعنی آزادی اختیار و انتخاب مفاهیم و افکاری که منتهی به اندیشه میگردد، سپس عقاید مشخصی میشود که شخص به آنها ایمان دارد و آنها را حق میپندارد و بینش و منش زندگی آدمی براساس آن شکل میگیرد، بدون اینکه دستخوش ظلم و ستم یا تحقیر شود و یا اینکه بر ترک عقاید یا قبول عقایدی مخالف با آنچه بدان باور دارد اکراه شود.
حقیقت اعتقاد، زمانی به نسبت فردی معتقد معنی پیدا میکند که باور قلبی شخص، با آنچه که در ظاهر از فکر و رفتار (بینش و منش) از وی مشاهده میشود، مطابقت داشته باشد. بنابراین آزادی عقیده ممکن نخواهد بود مگر وجود شرایطی که جمع بین باطن شخص و ظاهر وی را تضمین میکند و تنها محدود به باورهای قلبی و درونی شخص شود؛ زیرا مجرد تصدیق باورهای درونی امری پنهانی است و هیچ شیوهای از شیوههای مخالفت، بر علیه آن قد علم نمیکند و در این صورت سخن از آزادی امری کاملاً خارج از موضوع است و اصلاً امکان موضعگیری در مقابل آن وجود نخواهد داشت.
اضافه بر اینکه شرط اساسی در آزادی عقیده، تصدیق و حق پنداشتن مسأله از نگاه فرد معتقد است، شرط دوم بیان و اعلان این عقیده توسط اوست؛ به عبارتی شخص باید حقیقت عقاید خود را بیان کند و مفهوم آن را شرح دهد و بر آن استدلال بیاورد و از آن حمایت کند. و از دیگر شرایط آن تلاش برای عملی کردن آنچه در راستای مقتضیات عقیده است؛ مانند قیام به شعایر عبادی، بر پایی جشن به مناسبتهای مختلف دینی، اجرا و اعمال آنچه که مطلوب و براساس عقیده میباشد در زندگی فردی، خانوادگی و اجتماعی و نیز هر آنچه که از مصادیق تطبیق رفتاری یا عملی محسوب میشود.
شاید مهمترین ویژگی برای آزادی فرد معتقد، آزادی وی در دعوت به سوی باورهای خود میباشد و تلاش برای انتشار آن در میان مردم تا با اقبال عمومی مواجه شود و این نیازمند آزادی رسانههای مختلف جمعی، و آزادی در برپایی مجالس و همایشها به منظور تبین و تشریع عقاید، آزادی کار گروهی به منظور دعوت و تبیلغ عقاید و آزادی عضویت در احزاب و جمعیتها و مؤسسات مختلف و غیره میباشد. این شرایط که لازمه آزادی عقیده میباشد، اگر مهیا شود آزادی محقق، و اگر در یکی از این شرایط خللی ایجاد شود، منجر به نابودی و زوال این آزادی خواهد شد.
قانونگذاری اسلامی برای آزادی اندیشه و عقیده
تعالیم دینی آمده است تا قوانینی را برای آزادی فکر از بندهایی که مانع از حرکت طبیعی فکر در موضوع خاصی میشود، تشریع کند، تا مبادا عقل به نتایجی از پیش تعیین شده برسد که مخالف مقتضای حرکت طبیعی عقل است، که در نتیجه منجر به گمراهی برای شخص خواهد شد و آثار زیانباری در زندگی وی به بار خواهد آورد. از جمله این قوانین که در جهت آزادی اندیشه در اسلام است، نهی از پیروی کورکورانه از آداب و رسوم غلط گذشتگان تنها به مجرد اینکه ارث پدرانشان است، این پیروی کورکورانه، آزادی عقل را مصادره میکند و عقل را به مسیری میبرد که این آداب و رسوم آن را اقتضا میکنند، فارغ از اینکه آنها حق هستند یا باطل.
خداوند میفرماید: «وَ إِذا قِیلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا ما أَنْزَلَ اللَّهُ قالُوا بَلْ نَتَّبِعُ ما أَلْفَینا عَلَیهِ آباءَنا أَوَ لَوْ كانَ آباؤُهُمْ لا یعْقِلُونَ شَیئاً وَ لا یهْتَدُونَ» (بقره/170)«هنگامی که به آنان گفته شود: از آنچه خدا فرو فرستاده است پیروی کنید (و راه رحمان را پیش گیرید، نه راه شیطان را)، میگویند: بلکه ما از آنچه پدران خود را بر آن یافتهایم پیروی میکنیم (نه از چیز دیگری). آیا اگر پدرانشان چیزی (از عقائد و عبادات دین) را نفهمیده باشند و (به هدایت و ایمان) راه نبرده باشند.» تقلید از پدران تنها به مجرد اینکه قرابت نسبی وجود دارد چیزی است که این آیه به شدت آن را مورد سرزنش و توبیخ قرار میدهد، همزه وارده در آیه به معنی سرزنش افکار آمده است، همچنین این آیه به دنبال آیهای آمده که نهی از پیروی از برنامههای شیطان در آن ذکر شده، انگار دلیل بر این است که یکی از مصادیق پیروی از برنامههای شیطانی، پیروی از آئین گذشتگان است و این توجیهی است بر اینکه عقل در مسیر اندیشه بایستی آزاد از قیود و رسوم گذشتگان باشد و مسیر استدلال آزاد را در پیش گیرد.
از دیگر قانونگذاریهای اسلامی در راستای آزادی اندیشه که در نفس انسان مانع از اندیشیدن آزادانه هستند، نهی از پیروی هوی و هوس و شکلهای مختلف آن است.
هر چند که به صورتهای مختلف ظهور پیدا میکند مانند: تمایل به شهوات نفسانی، گرایش به عواطف و احساسات به شکل عشق و محبت یا نفرت یا تعصب کورکورانه به فکر یا گروه یا نژاد خاصی و... همه این موارد مانع از حرکت آزادانه عقل در مسیر اندیشیدن است و مسیر منطقی عقل را به انحراف میکشاند و عقل را توجیه میکند که براساس مسلکی که هوا و هوس میخواهد حکم صادر میکند هر چند که در ذات خود گمراه باشد.
خداوند میفرماید: «یا داوُدُ إِنَّا جَعَلْناكَ خَلِیفَةً فِی الْأَرْضِ فَاحْكُمْ بَینَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَ لا تَتَّبِعِ الْهَوى فَیضِلَّكَ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ إِنَّ الَّذِینَ یضِلُّونَ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ لَهُمْ عَذابٌ شَدِیدٌ بِما نَسُوا یوْمَ الْحِسابِ» (ص/26)« ای داود! ما تو را در زمین نماینده (ی خود) ساختهایم (و بر جای پیغمبران پیشین نشاندهایم) پس در میان مردم به حق داوری کن و از هوای نفس پیروی مکن که تو را از راه خدا منحرف میسازد. بیگمان کسانی که از راه خدا منحرف میگردند عذاب سختی به خاطر فراموش کردن روز حساب و کتاب (قیامت) دارند» و نیز میفرماید: «یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا كُونُوا قَوَّامِینَ بِالْقِسْطِ شُهَداءَ لِلَّهِ وَ لَوْ عَلى أَنْفُسِكُمْ أَوِ الْوالِدَینِ وَ الْأَقْرَبِینَ إِنْ یكُنْ غَنِیا أَوْ فَقِیراً فَاللَّهُ أَوْلى بِهِما فَلا تَتَّبِعُوا الْهَوى أَنْ تَعْدِلُوا وَ إِنْ تَلْوُوا أَوْ تُعْرِضُوا فَإِنَّ اللَّهَ كانَ بِما تَعْمَلُونَ خَبِیراً» (نساء/135)« و اگر (میان زن و شوهر اختلافی افتاد و) ترسیدید (که این کار باعث) جدائی میان آنان شود، داوری از خانوادهی شوهر، و داوری از خانوادهی همسر (انتخاب کنید و برای رفع و رجوع اختلاف) بفرستید. اگر این دو داور جویای اصلاح باشند، خداوند آن دو را (کمک نموده و در یکی از دو کار: سازش نیک و خداپسندانه، یا جدائی زیبا و معقولانه) موفّق میگرداند. بیگمان خداوند مطّلع (بر ظاهر و باطن مردمان و) آگاه (از نیّات همگان) است» در این دو آیه به وجوب آزادی فکر از سیطره هوا و هوس تأکید شده تا عقل با تأمل به مباحث مطرح شده آزادانه بنگرد و به حقیقت نایل آید و از گمراهی رهایی یابد.
قانونگذاری به منظور آزادی عقیده
اگر دستیابی به ایمان به اعتبار اینکه رأس تکالیف شرعی است، مسیری نیز که منجر به ایمان میشود با ضوابط و شرایطی همراه است تا معیار و مقیاس دقیقی برای قوت و ضعف ایمان یا قبول و رد آن باشد.
این ضوابط و شرایط تشریع شده برای رسیدن به اعتقاد، همان دیدگاه استدلالی صادر شده از فکری آزاد از همه قیود و حدود آشکار و پنهان است و این همان رسالتی است که قرآن برای دعوت به ایمان، به واسطهی تأمل و تفکر در وجود انسانی و جهان هستی، به آن فرا میخواند، تا عقل بتواند با دلایل و شواهد قطعی عقیدهای محکم بنا نهد، از جمله این آیات، «قُلِ انْظُرُوا ما ذا فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما تُغْنِی الْآیاتُ وَ النُّذُرُ عَنْ قَوْمٍ لا یؤْمِنُونَ » (یونس/101)«بگو:بنگرید (و چشم برون و درون را باز کنید و ببینید) در آسمانها و زمین چه چیزهائی است؟! آیات (خواندنی کتابهای آسمانی، از جمله قرآن، و دیدنی جهان هستی) و بیمدهندگان (پیغمبر نام، و اندرزها و انذارها هیچ کدام) به حال کسانی سودمند نمیافتد که نمیخواهند ایمان بیاورند» و آنجا که به سرزنش و توبیخ کسانی میپردازد که از شیوه استدلالی منحرف شدهاند: «أَمْ تَحْسَبُ أَنَّ أَكْثَرَهُمْ یسْمَعُونَ أَوْ یعْقِلُونَ إِنْ هُمْ إِلاَّ كَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِیلاً » (فرقان/44)«آیا گمان میبری که بیشتر آنان (چنان که باید) میشنوند یا میفهمند؟! (نه آنان تفکّر و تعقّل ندارند). ایشان همچون چهارپایان هستند، و بلکه گمراهتر»
بنابراین ایمان مورد قبول شریعت، تنها ایمانی است که با استدلال آزاد کسب شده باشد. و هر نوع ایمانی که با تقلید و شیوهای غیر از آنچه گفته شد کسب گردد، پایینترین درجه از نوع ایمان است هر چند که مورد قبول و تأیید بیشتر علمای اهل رأی میباشد و در نزد برخی نیز اصلاً مورد قبول نیست.
1- ضمانت اجراهای آزادی اندیشه و عقیده
چه اندازه قانونگذاری در راستای آزادی اندیشه و عقیده به اعتبار این که مبنایی برای رسیدن به همان آزادی که مورد قبول شریعت اسلامی است، مهم و حائز اهمیت است؛ به همان اندازه اِعمال و اجرای ضمانت اجراهای عملی آزادی در جامعه دارای اهمیت است، بدون این که کوچکترین تغییر یا تأویلی در معنای آزادی صورت پذیرد، هر چند که به ظاهر دلیل شرعی نیز داشته باشد.
چه بسیار مفاهیمی شرعی که در مرحله عمل پشتوانه اجرایی نداشتهاند، به مرحله ظهور نیز نرسیدهاند. به همین خاطر شریعت اسلامی ضمانت اجراهایی عملی متنوعی برای عملی کردن آزادی فکر و عقیده تشریع کرده است؛ این ضمانت اجراها عبارتند از: ضمانت اجرای برنامه، ضمانت اجرای کیفری و ضمانت اجرای قانونی.
ضمانت اجرای برنامه
گاهی انسان آرزو میکند و مشتاق است که در اندیشیدن و عقایدش آزاد باشد و تلاش میکند که در عمل نیز این چنین باشد، اما در عمل ناتوان از دست یافتن به آن است؛ در این حالت او در توهم آزادی به سر میبرد و در وادی عمل به دور از آزادی زندگی میکند. زیرا او فاقد یکی از شرایط است؛ یعنی برنامهای عملی که بتواند آزادی اندیشه و عمل را برای اندیشه و عقیده در اختیار انسانها قرار دهد و شرایط مشخص و معینی را در این باره تشریع نموده تا فردی معتقد به ایمانی درست و اعتقادی راستین دست یابد.
در این باره شریعت اسلامی آیاتی را نازل فرموده که دلالت بر آزادی عقل از بند هوا و هوس و شهواتی که مانع از حرکت آزادانه عقل هستند و عقل را به مسیری میکشاند که خلاف حرکت منطقی آن بشمار میرود، و به عبارتی عقل را به طور کلی مصادره میکنند.
به همین خاطر قرآن کریم به شدت کسانی که هوا و هوس خود را اله قرار میدهند و اوامر و نواهی او را اطاعت میکنند و آزادی عقل را کاملاً سلب کردهاند، مورد سرزنش قرار میدهد. آنجا که میفرماید: «أَرَأَیتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ أَ فَأَنْتَ تَكُونُ عَلَیهِ وَكِیلاً» (فرقان/43) «به من بگو ببینم، آیا کسی که هوا و هوس خود را معبود خویش میکند (و آرزوپرستی را جایگزین خداپرستی میسازد، تا آنجا که سنگهای بیجانی را برمیگزیند و به دلخواه میپرستد) آیا تو وکیل او خواهی بود؟» و نیز آنجا که به شدت نهی میکند از استبداد عقلی که به واسطهی پیروی از هوا و هوس ایجاد شده است و شخص را به صدور احکام ظالمانه وادار میکند. «یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا كُونُوا قَوَّامِینَ لِلَّهِ شُهَداءَ بِالْقِسْطِ وَ لا یجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلى أَلاَّ تَعْدِلُوا اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوى وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ خَبِیرٌ بِما تَعْمَلُونَ» (مائده/8)«ای مؤمنان! بر ادای واجبات خدا مواظبت داشته باشید و از روی دادگری گواهی دهید، و دشمنانگی قومی شما را بر آن ندارد که (با ایشان) دادگری نکنید. دادگری کنید که دادگری (به ویژه با دشمنان) به پرهیزگاری نزدیکتر (و کوتاهترین راه به تقوا و بهترین وسیله برای دوری از خشم خدا) است. از خدا بترسید که خدا آگاه از هر آن چیزی است که انجام میدهید» و نیز قرآن کریم به شدت بر کسانی که برای خود حاکم و سلطهای خارجی قرار میدهند و هر آنچه به آنها امر شود اطاعت میکنند و در نتیجه آزادی اندیشه را از خود سلب میکنند و به دنبال آن آزادی عقیده را از دست میدهند، و این سلطه خارجی را حاکم بر عقل خویش کردهاند، به شدت میتازد. این سلطه به شیوههای مختلف ظهور پیدا میکند، مانند: پدران و اجداد آنها، و گاهی در قالب بزرگان و شخصیتهای دینی و یا هر آنچه که در درون انسان جایگیر میشود و بر عقلها حکومت میکند. خداوند میفرماید: «وَ كَذلِكَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ فِی قَرْیةٍ مِنْ نَذِیرٍ إِلاَّ قالَ مُتْرَفُوها إِنَّا وَجَدْنا آباءَنا عَلى أُمَّةٍ وَ إِنَّا عَلى آثارِهِمْ مُقْتَدُونَ»،(زخرف/23)«همین گونه در هیچ شهر و دیاری پیش از تو (پیغمبر) بیمدهندهای مبعوث نکردهایم مگر این که متنعّمان (خوشگذران و مغرور از ثروت و قدرت) آنجا گفتهاند: ما پدران و نیاکان خود را بر آئینی یافتهایم (که بتپرستی را بر همگان واجب کرده است) و ما هم قطعاً (بر شیوهی ایشان ماندگار میشویم و) به دنبال آنان میرویم.» هم چنین «اتَّخَذُوا أَحْبارَهُمْ وَ رُهْبانَهُمْ أَرْباباً مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ الْمَسِیحَ ابْنَ مَرْیمَ وَ ما أُمِرُوا إِلاَّ لِیعْبُدُوا إِلهاً واحِداً لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ سُبْحانَهُ عَمَّا یشْرِكُونَ» (توبه/31)«یهودیان و ترسایان علاوه از خدا، علماء دینی و پارسایان خود را هم به خدائی پذیرفتهاند (چرا که علماء و پارسایان، حلال خدا را حرام، و حرام خدا را حلال میکنند، و خودسرانه قانونگذاری مینمایند، و دیگران هم از ایشان فرمان میبرند و سخنان آنان را دین میدانند و کورکورانه به دنبالشان روان میگردند. ترسایان افزون بر آن) مسیح پسر مریم را نیز خدا میشمارند. (در صورتی که در همهی کتابهای آسمانی و از سوی همهی پیغمبران الهی) بدیشان جز این دستور داده نشده است که: تنها خدای یگانه را بپرستند و بس. جز خدا معبودی نیست و او پاک و منزّه از شرکورزی و چیزهائی است که ایشان آنها را انباز قرار میدهند.» همه منکر این هستند که عقلهایشان تسلیم سلطهای خارجی است و بلکه عقلهای آنهاست که حکومت میکند و آنچه را که او میخواهد میشود.
این برنامهای است که شریعت آن را ضامن آزادی اندیشه و عقیده از سلطههای داخلی و خارجی که آزادی را مصادره میکند، تشریع کرده است؛ که در آنها ارشاداتی عمومی برای انسان قبل از پایریزی عقیده و حتی بعد از آن نیز میباشد که تضمینی برای ابتدای کار و نیز ادامه مسیر صحیح میباشد. تمسک به این ضمانتها که در حقیقت قواعدی کلی محسوب میشوند شامل آزادی اندیشه و عقیده شخص میباشند.
امروزه زیاد هستند کسانی که ادعای آزادی اندیشه میکنند اما هیچ برنامهای برای پشتوانه این ادعا ندارند. ابهامات مذهبی، سیطره رسانهها، شایعات مختلف گمراه کننده، اشکال گوناگونی از سیطره بر عقلهاست که آزادی فکری را تعطیل و منجربه شکلگیری عقایدی میشود ?
نظرات
مولود بهرامیان
05 تیر 1391 - 07:30دوست خوبم کاک جهاندار نازنین و دوستداشتنی سلام الله تعالی علکیم قلم شیوا، اندیشهی زیبا، صبر و متانت شما را میستایم. امیدوارم همراه با خانوادهی محترمتان، زندگیتان هماره آکنده از خوشی، خوبی و ارزشمندی باشد. غبطه میخورم به صفا و صمیمیت ایمانی شما. کثر الله امثالکم
جهاندار امینی
09 تیر 1391 - 06:40برادر گرامی کاک مولود از ابراز لطف و محبت شما بی نهایت سپاسگذارم. بدون شک سخنان زیبایتان موجب دل گرمی نو قلمی چو من می شود. پاینده باشید