قبل از هر چیز برای رفع ابهام و پرهیز از ورود به مباحث درازدامن و بیپایان راجع به این مفهوم و خاستگاه آن و سیر تطور معنایی آن و منظور هر یك از متفكران یا جریانهای فكری از آن، بهتر است منظور خود را از آن روشن سازیم. ایدئولوژی در این نوشتار به معنای موضع یا رویكردی سیاسی و اجتماعی است مبتنی بر نظام باوری مشخص و خواستهایی معین نسبت به انسان و جهان كه در عرصه اجتماع و سیاست، منجر به نوع خاصی از رفتار و جهتگیری در میان باورمندان به آن نظام باور میشود. برای مثال لیبرالیسم و ناسیونالیسم و ماركسیسم به عنوان سه ایدئولوژی شناخته شده، سه نظام باور متفاوت هستند كه نتایج و آثار متفاوتی در عرصه سیاست و اجتماع پدید میآورند.
به این معنا میتوان گفت هر انسانی ایدئولوژیك است و هیچ انسانی نمیتواند مدعی شود كه به هیچ ایدئولوژی پایبند نیست، چراكه به هر حال هر انسانی، در عرصه سیاست و اجتماع موضع و رویكردی خاص دارد، زیرا متاثر یا باورمند به نظامی از باورها درباره خودش و سایر انسانها و جهان است و متناوب با این باورها، انتظارات و خواستهای متفاوتی دارد. حتی كسی كه مدعی است هیچ انتظاری از جهان ندارد یا اصلا تمایلی به زندگی در میان سایر انسانها ندارد، باز هم یك گرایش و رویكرد خاص را اتخاذ كرده كه از مجموعهای از باورها و امیال مشخص نشات گرفته است، خواه این باورها و امیال برای خودش روشن باشد یا نه و خواه در جهت توجیه این باورها برای خودش و دیگران تلاشی كرده باشد یا خیر.
به عبارت روشنتر، به تعبیری كه آمد، همگان ایدئولوژی، یعنی یك گرایش و رویكرد خاصی سیاسی و اجتماعی دارند، منتها برای بسیاری مشخص نیست كه این گرایش و رویكرد سیاسی و اجتماعی بر چه نظام یا نظامهایی از باور استوار است یا در قالب ایدئولوژیهای شناخته شده، ذیل چه مقولهای قرار میگیرد. برخی هم تلاش میكنند این گرایش یا رویكرد سیاسی یعنی ایدئولوژی خود را پنهان كنند و مدعیاند كه «بیطرفانه» و «خنثی» و بدون «عینكهای ایدئولوژیك» سخن میگویند و عمل میكنند. در چنین مواردی، ناظران آگاه و تحلیلگران با بازنگری دقیق كردار و گفتار كنشگران اجتماعی، به راحتی میتوانند نگاه ایدئولوژیك این افراد را تشخیص دهند، هر چند خودشان مدعی شوند كه به آن ایدئولوژی باور ندارند یا مطابق آن عمل نمیكنند و سخن نمیگویند.
البته اینكه همگان ایدئولوژی دارند و پس پشت هر رفتار و كرداری یك نوع نگاه ایدئولوژیك خفته به معنای پذیرش دربست آنها نیست. برعكس از آنجا كه ایدئولوژیها بر نظامهایی از باور و خواستها و امیال استوارند، با نظر به باورها میتوانند درست یا غلط و با نظر به خواستها و امیال، ممكن است معقول یا نامعقول باشند. با این توضیح، این انتظار از اندیشمندان و روشنفكران و نظریهپردازان بجاست كه اولا خودشان به ایدئولوژی خودشان آگاهی داشته باشند، ثانیا در صورت امكان آن را برای دیگران نیز صراحتا اعلام كنند و ثالثا خاماندیشانه یا فریبكارانه خود را بالاتر از همه ایدئولوژیها تلقی نكنند و مدعی نشوند كه به هیچوجه ایدئولوژیك نیستند و با این حربه دیدگاههای دیگران را به جرم موهوم ایدئولوژیك بودن، نفی و طرد نكنند. البته كه صدق و كذب باورهای هر فرد یا گروهی و معقول و نامعقول بودن خواستهای ایدئولوژیك او را باید با معیارهای عقل و منطق و تجربه مورد ارزیابی قرار داد
نظرات