شرحی بر حدیثِ «وَيْلٌ لأَقْمَاعِ الْقَوْلِ»
عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَمْرِو بْنِ الْعَاصِ عَنِ النَّبِيِّ -صلى الله عليه وسلم- أَنَّهُ قَالَ وَهُوَ عَلَى الْمِنْبَرِ:
«ارْحَمُوا تُرْحَمُوا وَاغْفِرُوا يَغْفِرِ اللَّهُ لَكُمْ وَيْلٌ لأَقْمَاعِ الْقَوْلِ وَيْلٌ لِلْمُصِرِّينَ الَّذِينَ يُصِرُّونَ عَلَى مَا فَعَلُوا وَهُمْ يَعْلَمُونَ»[١]
این حدیث بزرگ پیامبر مکرم اسلام صلیالله علیه و سلم از عبدالله ابن عمرو ابن عاص ثابت شده است که رسولالله صلیالله علیه و سلم فرمودند: «ارْحَمُوا تُرْحَمُوا» ارْحَمُوا به این معنا که رحم کنید بر آنچه در زمین از انسان گرفته تا پرندگان و امثالهم که خداوند رحمان به آنها رحم میکند و کسی که به مردم و پرندگان و حیوانات رحم کند خداوند به او رحم میکند. همینطور در خلاف این موضوع نیز در حدیث به ثبوت رسیده که «مَن لَم يَرحَمْ لا يُرحَمْ»[٢]،هر کس[به اهل زمین] رحم نکند، مورد رحمت [الله] قرارنمیگیرد. پس هر کسی دوست دارد که مورد آمرزش قرار گیرد بر همین اساس مورد آمرزش واقع شدن لازمهی آن آمرزیدن است همانطور که پیامبر میفرمایند: «الرَّاحِمُونَ يَرْحَمُهُمُ الرَّحْمَنُ، ارْحَمُوا أهلَ الأرضِ؛ يَرْحَمُكُمْ مَنْ فِي السَّمَاءِ»[٣]. الله رحمان به رحمکنندگان رحم میکند، به اهل زمین رحم کنید تا آنکه در آسمان است بر شما رحمت آورد.
در ادامه این حدیث «وَاغْفِرُوا َیغْفِرِ اللَّهُ لَكُمْ» یعنی با عفو و گذشت و مهربانی با مردم رفتار کنید، تا مانند آن خداوند گناهان و کوتاهیهایتان ببخشد، همچنین با مردم خوشرفتار باشید که خداوند خوشرفتاران با مردم را دوست دارد. «وَالْكَاظِمِينَ الْغَيْظَ وَالْعَافِينَ عَنِ النَّاسِ وَاللَّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ» {آل عمران: ١٣٤}
سپس میفرماید: «وَيْل» ویل کلمهای تهدیدی و وعدهای در قران به شمار میرود و نشانهای از هشدار سنگین خداوند به عاملین آن تذکر یا عمل نامبرده است.
«وَيْلٌ لأَقْمَاعِ الْقَوْلِ» چه کسانی هستند که سزاوار این تهدید هولناک باشند؟ اقماع القول
أقماع: جمع قِمع با قاف کسره دار و میم ساکن و همینطور با حرکت قمَع.
والقمع یا القمَع [قیف] کلمهای است محاورهای که در عربی در لهجهی عامیانه به آن «محقان» میگویند محقان، این وسیله برای عبور دادن آب یا روغن، چربی و امثالهم در زمانی که تراکم آن ماده زیاده بوده استفاده میشده است به این صورت که دهانهای بزرگ داشته و انتهایی نازک و ظرفی در زیر آن بوده که هرچه در آن ریخته میشده در همان لحظه و پس از ریخته شدن از بالا و بدون اینکه چیزی در این بین بماند از ته آن خارج در ظرف ریخته میشده است.
پیامبر خدا فرمودند: «وَيْلٌ لأَقْمَاعِ الْقَوْلِ» با این تمثیل از کلمهی اقماع این تهدید شامل کسانی است که نصایح و موعظهها و کلمات بزرگ و اوامر و نواهی به آنها میرسد و میشنوند اما گوشهایشان نسبت به منافع و روشناییهای این سخنان مانند قیف عمل کرده و انگار چیزی نشنیدهاند. و این همان اقماع است. از یک سمت وارد شده و از سمتی دیگر خارج میشود. نه ماندگاری دارد برای این شخص و نه نفعی بدون اینکه مطلقاً استفادهای از آن بشود. گوشهایشان مثل قیفی شده که آب یا روغن و امثالهم را در آنها میریزند و در پایین از آن خارج میشود. زمانی که در این حال هستند سخن را میشنوند و به آن آگاهی کامل دارند اما از گوش دیگری بدون هیچ توقفی خارج میشود.
و رسولالله در حق این افراد میفرماید «وَيْلٌ لأَقْمَاعِ الْقَوْلِ» کسانی که از روی میل گوش نمیدهند و یا درست گوش نمیدهند و خوب توجه نمیکنند و قاعدتاً نفع و استفاده مناسبی هم نخواهند برد و این همان شنیدن کلام از یک گوش و خروج آن از گوش دیگر در همان لحظه است. این یک مصیبت بزرگ است که زمانی که شخصی در حال گفتن سخن خیر و نافع است شنونده نسبت به خطاب او بیتوجه است. پس بر این اساس لازم است که آدم خودش را راضی کند که با نگاه دقیق و گوشی شنوا به موعظهها و خطبهها و نصایح گوش دهند، مخصوصاً در روز جمعه و یا آنچه که سخنرانان و ناصحین خطاب میکنند. فواید سخن را دریافته و تحت تأثیر آن قرار گیرند و از آن استفاده کنند وآن را به کار برند زیرا دراینباره خداوند عزوجل از آنان بازخواست خواهند کرد.
میگویند در قدیم شخصی در همسایگیاش خطیب پیری زندگی میکرده که سالها به نصیحت و موعظه مردم و بیان احکام مشغول بوده روزی به سرکشی او میرود و میگوید: بیست سال است که در میان ما موعظه کردی چه شد؟ خطیب فوراً جواب داد: و شما هم بیست سال است که موعظههای مرا میشنوید شما چه کردید؟ قطعاً واعظ یا خطیب یا معلم مدرسه یا استاد دانشگاه مهم است و مهم است که خیر در میان مردم تبلیغ شود و همینطور نزدیک کردن مردم به معانی و روشن ساختن دلالات و تذکر به امور اهمیت دارند، اکنون پس از ادای این وظیفه توسط خطیب، وظیفه شنونده جلو میآید و بایستی که این خیر را بگیرد و برای حفظ آن تلاش کند و نفس خود را به عمل به آن مجاهدت دهد چرا که خداوند جل و علا از آن سؤال میکند.
«وَلَوْ أَنَّهُمْ فَعَلُوا مَا يُوعَظُونَ بِهِ لَكَانَ خَيْرًا لَهُمْ وَأَشَدَّ تَثْبِيتًا؛ و اگر آنان به آنچه که پند داده میشوند عمل میکردند برای آنان بهتر و [درامورشان] با ثباتتر میبود.»{نساء: ٦٦} اما اینکه انسان بشنود و حالش در زمان شنیدن مانند آن چیزی باشد که پیامبر از آن به اقماع القول خبر دادند! «وَيْلٌ لأَقْمَاعِ الْقَوْلِ» پس ویل و عقاب بر آنان باد. در دنیا و قیامت.
سپس به امری که در ادامه رخ میدهد اشاره میکند و میفرماید: «وَيْلٌ لِلْمُصِرِّينَ الَّذِينَ يُصِرُّونَ عَلَى مَا فَعَلُوا وَهُمْ يَعْلَمُونَ» یعنی بر خطای خود اصرار میکنند که جهلی به آن ندارند، میدانند که حرام است و زمانی که به او گفته میشود حرام است میگوید من میدانم این حرام است و آگاهی دارم به حرام بودنش اما بر انجام آن مٌصر میماند.
میفرماید: «وَيْلٌ لِلْمُصِرِّينَ الَّذِينَ يُصِرُّونَ عَلَى مَا فَعَلُوا وَهُمْ يَعْلَمُونَ» یعنی عدم آگاهی در آن نیست، میداند که ربا حرام است و اگر بخواهد برایش آیاتی یا احادیثی ذکر میکند که ربا حرام است و یا زنا و فواحش را میشناسد.
و دلایلش را هم میداند و دهها بار هم در قران تلاوت و حفظ کرده است و این حفظ کردن هم قلبی بوده است و قلباً آن را قبول کرده است اما در این گناه افتاده است. میداند دروغ حرام است و مؤمن دروغ نمیگوید و بر دلایل حرام بودنش واقف است ولی دروغ میگوید و فریب میدهد بهدروغ. میداند غیبت و شایعهپراکنی و مسخره کردن حرام است و حتی آیه سوره حجرات را هم حفظ است که میگوید: «یا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا يَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسَى أَنْ يَكُونُوا خَيْرًا مِنْهُمْ وَلَا نِسَاءٌ مِنْ نِسَاءٍ عَسَى أَنْ يَكُنَّ خَيْرًا مِنْهُنَّ وَلَا تَلْمِزُوا أَنْفُسَكُمْ وَلَا تَنَابَزُوا بِالْأَلْقَابِ...» (ای کسانی که ایمان آوردید مبادا گروهی از شما گروهی دیگر را مسخره کند چه بسا از انان برتر باشند و نه زنانی زنان دیگر را مسخره کنند، چه بسا از آنان بهتر باشند، و به لحن تمسخر یکدیگر را نخوانید و القاب تحقیرآمیز به یکدیگر نبندید... ){حجرات: ١١} آن را حفظ است، میشناسد، و بارها آن را قرائت کرده است و اما مسخره میکند، مورد استهزا قرار میدهد، نصف و نیمه نام را صدا میکند و لقبهای ناشایست به دیگران میچسباند و آیه بعدی را هم خوانده است و حتی حفظ کرده است «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثِيرًا مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَلَا تَجَسَّسُوا وَلَا يَغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضًا...» (ای کسانی که ایمان آوردید از بسیاری از گمانها بپرهیزید که بعضی از آنها گناه[بزرگی] هستند و در کار یکدیگر تحسس نکنید و از یکدیگر غیبت ننمایید...){حجرات: ١٢} پروردگارا شاید یک روز هم از حفظ این آیه برایش نمیگذرد و غیبت میکند و او میداند!
رسول الله میفرماید: «وَيْلٌ لِلْمُصِرِّينَ الَّذِينَ يُصِرُّونَ عَلَى مَا فَعَلُوا وَهُمْ يَعْلَمُونَ» میداند حرام است و شرع هم با دلیل از قران و سنت آن را معرفی کرده و شناسانده است و اما همچنان مصّر است «وَكَانُوا يُصِرُّونَ عَلَى الْحِنْثِ الْعَظِيمِ»{الواقعه:٤٦} الحنث : گناه و نافرمانی خداوند تبارکوتعالی.
این بسیار خطرناک است برای انسانی که مستمر، هر روز به سمت قبر و به سمت خداوند سبحانه و تعالی نزدیک میشود. پس بر آن معصیت اصرار میکند تا زمانی که با این اصرار به پیشگاه خداوند میرسد! سپس زمانی که به ملاقات خداوند رسید پشیمان میشود و اما پشیمانی فایدهای دارد؟ چه نفعی برای ما دارد این اصرار کردن زمانی که در قبر گذاشته میشویم و با همین مصرّ بودن بر این اموری که میدانستیم حرام و خلاف دین خداوند تبارک و تعالی است و به دیدار خداوند میرویم.
یکی از علمای متقدمین میخواست شخصی را موعظه کند و او را به قبرستانی برد و به او گفت: ای فلانی! اگر در جای یکی از اینان بودی که در این مکان هستند چه میخواستی؟ و اگر الآن به این قبور نگاه کنی، بعضیهایشان همسنات و بعضی کوچکتر از تو هستند، بعضیهایشان از دوستانت و بعضیهایشان از فامیل و اطرافیانت هستند که از لحاظ سنی از تو کوچکتر و یا بزرگترند. همانطور که مرگ به آنها رسید به تو هم خواهد رسید و زمانت کوتاه میشود. اگر تو در این مکان بودی چه درخواستی داشتی؟ پاسخ داد: میخواستم که خداوند مرا به زندگی دنیا بازگرداند تا عملی صالح غیر از عملی که انجام دادهام انجام دهم. گفت اکنون تو در همان چیزی هستی که میخواهی، تو اکنون در دنیا هستی و به درگاه خداوند سبحانه و تعالی توبه کن و گناهانی که بر آنها اصرار داری را رها کن و تا زمان مرگ و لقای خداوند سبحانه و تعالی به این گناهان و خطاها پافشاری نکن.
سبحانک اللهم وبحمدک أشهد أن لا إله إلا أنت أستغفرک و أتوب الیک. اللهم صلِّ و سلم علی عبدک و رسولک نبینا محمد و آله و صحبه و أجمعین.
پانوشتها:
[١] مسند امام احمد ٦٢٥٥
[٢] متفقعلیه؛ صحیح بخاری (٥٩٩٧)، صحیح مسلم (٢٣١٨)
[٣] سنن أبی داود (٤٩٤١)، سنن ترمزی (١٩٢٤)
- افزودن نظر جدید
- 1240 بازدید
-
نسخه مناسب چاپ