پرورش استعدادها
معمولاً پرورش، در جهت بارور ساختن استعداد خير در وجود آدمى به كار مىرود؛ زیرا ميل و گرايش انسان به سمت فجور بسى آسان و هموار است و حرکت انسان در مسیر بدیها برخلاف سیر در وادی خیر و نیکی چندان نیازمند پرورش و تربیت خاصی نیست. همانگونه که خداوند متعال میفرماید:
بَلْ يُرِيدُ الْإِنْسَانُ لِيَفْجُرَ أَمَامَهُ [القيامة: ٥]
(انسان در قدرت خداوند بر گردآوردن استخوانها و زنده کردن مردگان تردیدی ندارد) بلکه هدف انسان (از انکار) این است که میخواهد در مدّت زمانی که در پیش دارد (تا زنده است) گناه کند(و مسیر شر و بدی را پیش گیرد)).
پرورش، اسم مصدر بوده و به معناى پروراندن و یادگیری آمده است، و یادگیری بدون آموزش بى نتيجه و بیمعنی خواهد بود. پرورش نفس آدمى فرایندی هميشگى و مستمر است، و غفلت از آن، زمينهساز ضعف در تقوا و تسلط هواى نفس میباشد.
پیش از بررسی عوامل اساسى در پرورش استعداد خير در نهاد آدمی، به منظور دستیابی به فهم و درکی دقیقتر و بهتر از اهمّیّت موضوع، به ذکر مثالى مىپردازم:
نوزادى را در نظر بگيريد که از لحظهی تولّد، (و حتّى قبل از آن، در رحم مادر) تا زمانى كه بزرگ مىشود، اگر به صورت پیوسته و مداوم مورد توجّه پدر و مادرش قرار نگيرد، تلف شده و از بين مىرود.
نكتهی حایز اهمّیّت در امر پرورش اين است كه پرورش نوزاد از بدو تولد با سختى و دشواری همراه است و به مرور زمان و بزرگتر شدن نوزاد، از شدت این سختىها و دشواریها كاسته مىشود، و زمانى كه طفل مىتواند از طريق كلام با والدین خود ارتباط برقرار كند؛ فرایند پرورش جسمى آسانتر شده و سختیهای آن کمتر و کمتر میگردد.
پرورش استعداد خير نیز اينگونه است. نفس آدمى تا زمانى كه با خوبىها و خيرها عجین نشده، با سختى و مشقّت مواجه است؛ امّا پس از کسب پرورش، به راحتى نمىتواند آن خوبیها و فضایل را رها كند. البته این مسئله بدین معنا نیست که آدمی پس از کسب پرورش میتواند از آن غفلت كند و نیاز او به پرورش منقطع میگردد؛ زیرا عوامل افول پرورش(هواى نفس و شياطين، به عنوان دشمنان درونى و بيرونى) و ميل انسان به حرکت در مسیر شرّ از چنین غفلتی نهايت استفاده را خواهند برد و نتایج حاصل از تحمّل زحمات و مشکلات کسب تربیت پیشین را از بین خواهند برد.
بخش اعظم عوامل پرورش استعداد خير، با فراهم كردن زمينهها و اقامهى صحیح شعایر و عبادات قابل دستیابی است؛ امّا آنچه در اين يادداشت مىخواهم به آن بپردازم و چه بسا مغفول مانده است، عامل مهمّى است كه الله تعالى در قرآن كريم در راستاى پرورش استعداد خير به آن امر مىكند، و آن همراهى و همنشینی مستمرّ با صالحان است.
همنشینی و مصاحبت با صلحا در دنياى امروز یکی از مهمترين عوامل پرورش استعداد خير به شمار میآید، و عدم توجه بدان میتواند آدمى را به ورطهی سقوط سوق دهد.
خداوند متعال میفرماید: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ [التوبة: ١١٩]
(ای مؤمنان! از خدا بترسید و همگام با راستان باشید).
«الصَّادِقِینَ»: راستان در کردار و گفتار
آيهی ٢٨ سورهی كهف نیز ضرورت همراهى مستمرّ پيامبر –صلّیالله علیه وسلّم– با اهل ايمان و عدم غفلت آنى از ايشان را به خوبی خاطر نشان میسازد و میفرماید:
وَاصْبِرْ نَفْسَكَ مَعَ الَّذِينَ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَدَاةِ وَالْعَشِيِّ يُرِيدُونَ وَجْهَهُ ۖ وَلَا تَعْدُ عَيْنَاكَ عَنْهُمْ تُرِيدُ زِينَةَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا ۖ وَلَا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنَا قَلْبَهُ عَنْ ذِكْرِنَا وَاتَّبَعَ هَوَاهُ وَكَانَ أَمْرُهُ فُرُطًا [الكهف: ٢٨]
(با کسانی باش که صبحگاهان و شامگاهان خدای خود را میپرستند و به فریاد میخوانند، (و تنها رضای) ذات او را میطلبند، و چشمانت از ایشان (به سوی ثروتمندان و قدرتمندان مستکبر) برای جستن زینت حیات دنیوی برنگردد، و از کسی فرمان مبر که (به خاطر دنیادوستی و آرزو پرستی) دل او را از یاد خود غافل ساختهایم، و او به دنبال آرزوی خود روان گشته است (و پیوسته فرمان یزدان را ترک گفته) و کار و بارش (همه) افراط و تفریط بوده است).
اگر مخاطب این دستور، پیامبر صل الله علیه و سلم بوده و خداوند متعال درباره ضرورت هم نشینی ایشان با اصحاب چنین امر نموده باشد؛ حال باید وضعیت پیروان ایشان و ضرورت مصاحبت ما با نیکان در عصر کنونی چگونه باشد؟! درحالی که امروزه زمینه بروز فسق و فجور در میان آحاد جامعه به شدت رواج یافته و صلحای جامعه چنان نگین جواهری گرانبها، کمیاب و نادر شدهاند.
موضوع انتخاب دوستان و همراهان انسان به قدرى مهمّ و حیاتی است كه پيامبر –صلّیالله علیه و سلّم–آن را وسیله سنجش ايمان معرّفی کرده و میفرماید:
«قال رسول الله –صلّیالله علیه و سلّم– : المرء على دين خليله، فلينظر أحدكم من يخالل».
«آدمى بر دين (روش) دوست خود است، پس هر يك از شما بايد بنگرد كه چه كسى را به دوستى مىگزيند».
همانگونه که همراهى و همنشینی با اهل صلح و صداقت، بذرهای رشد صداقت و عمل صالح را در وجودآدمى مىكارد، و آن را پرورش مىدهد؛ همراهى و همگامی با اهل فجور نیز نه تنها بر خیر و نیکی آدمی نمیافزاید، که همچون آتشی در خرمن، همه داشتههای نیک پیشین او را نیز تباه کرده و مىسوزاند، و بهرهی سالها رنج و زحمت او را در جمعآوری اعمال صالح بر باد میدهد، و به همین دلیل است که سعدی علیه الرحمة میگوید:
تا توانى مىگريز از يار بد
يار بد بدتر بود از مار بد
مار بد تنها تو را بر جان زند
يار بد بر جان و بر ايمان زند
- افزودن نظر جدید
- 1464 بازدید
-
نسخه مناسب چاپ