نقش پیگیری در تربیت - بخش اول
مقدمه:
در عین حال که فعالیتهای تربیتی پروسهای دامنه دار و گسترده است اما امت اسلامی از آن بینیاز نیست. در اهمیت و جایگاه رفیع فعالیتهای تربیتی همین بس که خداوند پیامبرش را تزکیه دهنده و مربی روحها و جانها توصیف میکند؛ آنجا که میفرماید:
(هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولاً مِّنْهُمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِن كَانُوا مِن قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُّبِينٍ)(جمعه/۲)«خدا كسي است كه از ميان بيسوادان پيغمبري را برانگيخته است و به سويشان گسيل داشته است، تا آيات خدا را براي ايشان بخواند و آنان را پاك بگرداند. او بديشان كتاب (قرآن) و شريعت (يزدان) را ميآموزد. آنان پيش از آن تاريخ واقعاً در گمراهي آشكاري بودند»
همین فعّالیّتهای تربیتی وسیع و گسترده، به جهتدهی، ارشاد و ارزیابی مستمر نیاز دارد تا به اذن و اراده خداوند از ضعف نتیجهگیری نجات یافته و به دستاوردهای خوب و مفیدی برسد و بعلاوه تلاشها و انرژیها نیز بیهوده به هدر نرود.
اگر عمیق و دقیق نگاه کنیم متوجه خواهیم شد که امروزه این پروسه گسترده و حجیم با مجموعهای از موانع و مشکلات مواجه است که حرکت رو به جلو بیداری مبارک امت را با کندی مواجه کرده است. از جمله این موانع، عدم درک، عدم تعمق و عدم تطبیق این موضوع در واقع، از سوی فعّالان عرصه دعوت و تربیت است.
بنابراین بسیار میشنویم که فلان فعالیت دعوی و تربیتی متوقف شده و علت آن ضعف در قضیه پیگیری بوده است… یا از ریزش بعضی از جوانان از مسیر دعوت میشنویم، باز علت آن ضعف در موضوع پیگیری است… گاهی شاهد ضعف در نتیجهگیری و بازدهی فعالیتهای تربوی هستیم، علت آن، ضعف در موضوع پیگیری است…
بنا داریم در این چند صفحه محدود نگاهی به این مفهوم مهم تربیتی بیاندازیم هر چند که میدانم با این چند صفحه، حق مطلب ادا نمیشود، اما امید است تلنگری و فتح بابی باشد برای کسانی که میخواهند در این زمینه به پژوهش و کنکاشی بیشتر بپردازند.
به چند دلیل، ما بر آن شدیم تا در این موضوع مهم سخن بگوییم؛ آن دلایل عبارتند از:
۱- کار تربیتی پروسهای مستمر بوده و نیاز به پیگیری و راهنمایی مستمرّ دارد؛ صرف یک راهنمایی و ارشاد گذرا از طرف یک مربی برای نتیجهگیری کافی نیست؛ هر چقدر هم که او مخلص و شایسته باشد. [١]
۲- مخاطب و متلقی، نفس انسانی است. نفس انسانی، ربات نیست که با فشار دادن چند کلید هر کاری که از او خواسته شود انجام دهد. نفس انسانی دائما تغییر میکند، خواستهها و دیدگاههایش متعدد و مختلف است. هر تغییری و هر خواستن و دیدگاهی، راهنمایی و توجیه خاص خود را میطلبد. خمیرمایه انسانی، خمیرمایهای چموش و متمرد است، به همین سبب دائماً نیاز به پیگیری وجود دارد… اینکه این خمیرمایه را یکبار در قالبی مشخص بگذاری و توقع داشته باشی که تا ابد همانگونه بماند، توقّع نادرستی است بلکه دهها انگیزه و بهانه برای تخطّی از این قالب و منضبط نبودن در آن چارچوب وجود دارد… [٢]
۳- یکی از صفات یک مربی موفق، پیگیر بودن اوست. فردی که توان پیگیری و راهنمایی مستمر در کار تربیتی را در خود نمیبیند صلاحیت کار تربیتی نیز ندارد، اگر چه همهی خصلتهای خوب هم در او وجود داشته باشد. [٣]
۴- امروزه جوان مسلمان با انواع فتنهها و موانعی مواجه است که موجب انحراف او از دین خداوند شده است. شبهاتی که در دین و عقیده او شک ایجاد کرده است… فتنه شهوات حرامی که او را به سوی آتش سوق میدهد… [٤]
این پروسه، فراگیر و همهجانبه است، هر اندازه فتنهها زیاد شود و منکرات فراگیر شود، به همان اندازه نقش پیگیری پررنگتر و اهتمام به آن شدیدتر میشود… زیرا رسول الله -صلی الله علیه و سلم- میفرماید: (بادروا بالاعمال فتنا کقطع اللیل المظلم، یصبح الرجل مؤمنا و یمسی کافرا أو یمسی مؤمنا و یصبح کافرا، یبیع نفسه بعرض من الدنیا)[٥] «نسبت به انجام اعمال صالح اقدام کنید پیش از آنکه فتنههایی همچون پارههای شب تاریک ظاهر شوند [که آن قدر فتنهها زیاد هستند] که شخص مؤمنانه وارد صبح میشود و شب کافر میشود یا مؤمنانه وارد شب میشود و صبح کافر میگردد [چنین شخصی] خود را در برابر کالاهای بیارزش دنیا میفروشد)
۵- ما روز قیامت نسبت به متربّیان خود مسؤول هستیم.
رسول الله – صلى الله عليه وسلم – میفرماید: (كُلُّكُمْ رَاعٍ، وَكُلُّكُمْ مسؤول عَنْ رَعِيَّتِهِ)[٦](همه شما نگهبان و مسؤول زیر دستان خود هستید) و نیز میفرمایند: (مَا مِنْ رَجُلٍ يَلِي أَمْرَ عَشَرَةٍ فَمَا فَوْقَ ذَلِكَ إِلَّا أَتَى اللَّهَ مَغْلُولًا يَوْمَ الْقِيَامَةِ يَدُهُ إِلَى عُنُقِهِ فَكَّهُ بِرُّهُ أَوْ أَوْبَقَهُ إِثْمُهُ أَوَّلُهَا مَلَامَةٌ، وَأَوْسَطُهَا نَدَامَةٌ وَآخِرُهَا خِزْيٌ يَوْمَ الْقِيَامَةِ)[٧] «خداوند روز قیامت مردی که ولایت و امارت ده نفر یا بیشتر داشته است را میآورد در حالی که دستهایش به گردنش بسته شده است، بر و نیکی او آن را باز میکند و جرم و ظلمش او را هلاک میکند، اول آن (امارت)ملامت، وسط آن ندامت و آخر آن خواری و ذلّت در روز قیامت است» و نیز میفرمایند: (مَا مِنْ عَبْدٍ يَسْتَرْعِيهِ اللهُ رَعِيَّةً، يَمُوتُ يَوْمَ يَمُوتُ وَهُوَ غَاشٌّ لِرَعِيَّتِهِ، إِلَّا حَرَّمَ اللهُ عَلَيْهِ الْجَنَّةَ)[٨] «بندهای که خداوند او را بر رعیتی گماشته و در حالی که نسبت به رعیتش غش و خیانت کرده است میمیرد، خداوند بهشت را بر او حرام میگرداند»
۶- گذشتگان صالح ما -رضوان الله علیهم- نیز به این موضوع اهتمام ویژه داشتهاند و مربیان را به آن تشویق میکردهاند.
در این زمینه ابن جماعه -رحمهالله- میگوید: بزرگان ما اینگونه بودهاند که اگر بعضی از متربیان یا افرادی که همیشه ملازم حلقات درس بودند بیش از حد معمول غایب میشدند، از او میپرسیدند و جویای حال او میشدند، چنانچه جواب درستی نمیگرفتند کسی را میفرستادند تا از احوال او خبر بیاورد یا گاهی اوقات خود شخصا میرفتند که البته این بهتر است. اگر آن فرد مریض بود از او عیادت میکردند، چنانچه ناراحتی و مشکلی داشت سعی میکردند با سخنان خود تحمّل آن را بر فرد آسانتر کنند، چنانچه به مسافرت رفته بود خانوادهی او را مورد تفقد و رسیدگی قرار میدادند و از نیازها و خواستههایشان میپرسیدند و چنانچه هیچکدام از موارد مذکور نبود ضمن همدردی، برای او دعا میکردند. [٩] امام نووی یک مربی را نصیحت میکند و واجباتی که بر عهده اوست را گوشزد میکند و میگوید: شایسته است از حال آنان (شاگردان) بپرسی و از هر کس که غایب است سؤال کنی. [١٠]
۷- خصلت پیگیری از صفات انبیاست.
آنگونه که خداوند در داستان هدهد و سلیمان میفرماید: « لَأُعَذِّبَنَّهُ عَذَاباً شَدِيداً أَوْ لَأَذْبَحَنَّهُ أَوْ لَيَأْتِيَنِّي بِسُلْطَانٍ مُّبِينٍ» «حتماً او را كيفر سختي خواهم داد و يا او را سر ميبرم (اگر گناهش بزرگ باشد) و يا اين كه بايد برای من دليل روشنی اظهار كند (كه غيبت وي را موجّه سازد.)» [نمل/۲۱]
السعدی (رحمه الله) میگوید: «این آیه دلالت بر عزم و قاطعیت او (سیدنا سلیمان) در سازماندهی دقیق سربازانش دارد و اینکه او خود تمام موارد ریز و درشت را زیرنظر داشت و تدبیر میکرد تا در این کار سستی صورت نگیرد. او پرندگان را مورد تفقد و وارسی قرار میداد و نگاه میکرد که آیا همه حاضرند یا یکی از آنها غایب است.» السعدی میافزاید: «او تنها به این دلیل پرندگان را بازدید و تفقد میکرد تا به حاضران و غایبان آنها آگاه شده و تا مطمئن شود همه آنها در مکانی که برایشان در نظر گرفته شده مستقر هستند.» این خصلت از خصایل رسولالله -صلی الله علیه و سلم- نیز بود که در ادامه بحث خواهد آمد.
۸- پیگیری یکی از مبانی و اصول مدیریت و برنامهریزی است که با دستیابی به دستاورد خوب، ارتباط مستقیم دارد. نویسنده کتاب (مثبت نگری و مثبت بودن در زندگی دعوتگران) در داستان هدهد و سلیمان میگوید: «طبیعتا دیدار و بازدید امیر از رعیت و داشتن قاطعیت، سپس محاسبه و بازپرسی از آنان و تعیین موارد عذر، همه جزء مبانی مدیریت و برنامهریزی و از اصول برنامههای تربیتی است.» [١١]
پیگیری در فعالیتهای تربیتی، روشی نبوی است
رسولالله -صلی الله علیه و سلم- بر پیگری احوال یاران خود و تفقد از وضعیت آنان حریص بود.
نمونههای زیر این موضوع را بیشتر روشن میکند:
۱- پیگیری وضعیت آنان در انجام اعمال صالح
در حدیثی که ابوهریره -رضی الله عنه- آن را روایت میکند آمده است که رسول الله – صلى الله عليه وسلم – میفرماید: «چه کسی از شما امروز روزه است؟ سیدنا ابوبکر - رضی الله عنه – گفت: من، باز رسول الله – صلى الله عليه وسلم – سوال فرمود: چه کسی امروز در تشییع جنازهای شرکت کرده؟ سیدنا ابوبکر – رضی الله عنه - گفت: من، فرمود: چه کسی از شما امروز مستمندی را غذا داده است؟ سیدنا ابوبکر – رضی الله عنه - گفت: من، فرمود: چه کسی از شما امروز به عیادت بیماری رفته است؟ باز سیدنا ابوبکر - رضی الله عنه -گفت: من، رسول الله – صلى الله عليه وسلم – فرمود: این خصایل در هر کسی جمع شود او وارد بهشت خواهد شد»[١٢]
۲- پیگیری احوال آنان در وقت فتنهها و مصیبتها:
از این مورد است، وقتی که رسول الله – صلى الله عليه وسلم – از کنار آل یاسر میگذشت در حالی که آنان زیر شکنجه بودند، فرمود: «صبر کنیدای آل یاسر، میعادگاه شما بهشت خواهد بود.»[١٣]
۳- پیگیری احوال آنان در وقت بیماری:
الف: زید بن ارقم – رضی الله عنه – میگوید: چشم دردی داشتم، رسول الله – صلى الله عليه وسلم – به عیادتم آمد. وقتی بهبود یافتم بیرون رفتم، رسول الله - صلى الله عليه وسلم – فرمود: چه میگویی اگر چشمانت درد داشت و من نمیتوانستم برایت کاری کنم؟ گفتم: اگر چشمم به همان حال میماند صبر میکردم و امید اجر از خداوند داشتم. رسول الله – صلى الله عليه وسلم – فرمود: «اگر چشم دردت را تحمل میکردی و امیدوار اجر خداوند بودی، در حالی خداوند را ملاقات میکردی که گناهی بر تو باقی نمانده بود.»[١٤]
این حدیث دلالت دارد بر اینکه متربّی از پیگیریها، احوالپرسی و اهتمام مربی به او خوشحال خواهد شد.
ب: امام بخاری، حدیثی از جابر بن عبدالله (رضی الله عنهما) روایت میکند که میگوید: «مریض شدم، رسول الله – صلى الله عليه وسلم – با ابوبکر - رضی الله عنه – به عیادتم آمدند. آنها پیاده بودند، در این حال من از شدت بیماری از هوش رفتم، رسول الله – صلى الله عليه وسلم – وضو گرفت و آب وضویش را بر من پاشید، به هوش آمدم، در این حال پیامبر - صلى الله عليه وسلم –...»[١٥]
ت: در روز فتح خیبر رسول الله – صلى الله عليه وسلم – فرمود: فردا پرچم را به دست کسی خواهم داد که خدا و رسول را دوست دارد و خدا و رسول نیز او را دوست دارند، خداوند بر دستان او… مردم تمام شب را در این فکر سپری کردند که فردا پرچم به دست چه کسی خواهد بود. صبحگاهان همه با آرزوی اینکه امروز پرچم به دست او خواهد بود به نزد رسولالله - صلى الله عليه وسلم – رفتند. رسول الله – صلى الله عليه وسلم – فرمود: علی بن ابی طالب - رضی الله عنه - کجاست؟ گفته شد چشم درد دارد. کسی فرستادند و او را آوردند، رسول الله – صلى الله عليه وسلم – در چشمان او دمید و بر آن دعا خواند، چشمان علی – رضی الله عنه – بهبود یافت به گونهای که انگار اصلا دردی نداشته است. [١٦] این حدیث را ابن ابی وقاص – رضی الله عنه – نیز روایت کرده که رسول الله – صلى الله عليه وسلم – فرمود: علی – رضی الله عنه – را بیاورید، او آمد در حالی که چشم درد داشت… [١٧] از طریق ایاس بن سلمه بن الاکوع از پدرش نیز روایت شده است که: به من گفته شد علی – رضی الله عنه – را بیاورم او را آوردم در حالی که چشم درد داشت… [١٨]
ث: سعد بن ابی وقاص – رضی الله عنه – میگوید: در سال حجه الوداع به دلیل بیماری سختی که داشتم رسولالله - صلى الله عليه وسلم – به عیادتم آمد، گفتم: آن قدر بیماری من سخت بوده است که میبینید… [١٩]
ج: عبدالله بن عمر(رضی الله عنهما) روایت میکند: سعدبن عباده مریض شده بود، رسولالله - صلى الله عليه وسلم – به همراه عبدالرحمن بن عوف، سعد بن ابی وقاص و عبدالله بن مسعود به عیادت او رفتند. در حالی که خانواده او اطرافش را گرفته بودند رسول الله – صلى الله عليه وسلم – وارد شد و فرمود: فوت کرده؟ گفتند: خیرای رسول خدا - صلى الله عليه وسلم – رسول الله – صلى الله عليه وسلم – گریه کردند، وقتی حاضران گریه رسول الله – صلى الله عليه وسلم – را دیدند همه گریه کردند… امام بخاری این حدیث را در کتاب جنایز روایت میکند…
۴- پیگیری احوال آنان در مشکلات اجتماعی و خانوادگی:
الف: تلاش رسولالله – صلى الله عليه وسلم – در قضیه ازدواج جلیبیب…
امام احمد در مسندش روایت میکند، که رسول الله – صلى الله عليه وسلم – به مردی از انصار فرمود: دخترت را به ازدواج من در بیاور، آن مرد انصاری گفت: چشم ای رسول خدا - صلى الله عليه وسلم –این باعث افتخار من است و… رسول الله – صلى الله عليه وسلم – فرمود: من او را برای خودم نمیخواهم، مرد گفت: پس برای چه کسی است ای رسول خدا - صلى الله عليه وسلم ؟ فرمود: او را برای جلیبیب میخواهم.
ب: داستان جابر بن عبدالله بن عمرو بن حرام -رضی الله عنهما- که مشهور است.
جابر – رضی الله عنه – میگوید: در زمان رسولالله - صلى الله عليه وسلم – با زنی ازدواج کردم. با رسول الله – صلى الله عليه وسلم – ملاقات کردم، ایشان پرسیدند: ازدواج کردی؟ گفتم: بله، فرمود: دوشیزه یا بیوه؟ گفتم: بیوه، فرمود: دوشیزه بهتر نبود که با او ملاعبت میکردی؟ گفتم: ای رسول خدا – صلى الله عليه وسلم – خواهرانی دارم، ترسیدم از اینکه دوشیزه بگیرم و او بین من و خواهرانم جدایی اندازد، رسول الله – صلى الله عليه وسلم – فرمود: حال اشکالی ندارد، در ازدواج، دین، مال و زیبایی زن مهم است، اما مواظب دین باش و باید که آن برای تو مهمتر باشد. [٢٠]
ت: عبدالله بن ابی حدرد – رضی الله عنه – از داستان زندگی خود میگوید که با زنی ازدواج کردم، در پرداخت مهریه از رسول الله – صلى الله عليه وسلم – کمک خواستم. فرمود: مهریه او چقدر است؟ گفتم: ۲۰۰ درهم، سپس رسول الله – صلى الله عليه وسلم – او را به سریهای فرستاد و در آن سریه به آن مبلغی که میخواست رسید… [٢١]
ث: سهل بن سعد – رضی الله عنه – روایت میکند، رسول الله – صلى الله عليه وسلم – به خانه فاطمه -رضی الله عنها- رفت و علی – رضی الله عنه – را در خانه نیافت. فرمودند: پسر عمویت کجاست؟ فاطمه -رضی الله عنها- گفت: با هم مشکلی پیدا کردیم، او از دست من عصبانی شد و از خانه بیرون رفت و نگفت که کجا میرود، رسول الله – صلى الله عليه وسلم – به یک نفر گفتند: ببینید او کجاست؟ آن شخص آمد و عرض کرد: ای رسول خدا - صلى الله عليه وسلم –، در مسجد خوابیده است، رسول الله – صلى الله عليه وسلم – به مسجد رفت، دیدند علی خوابیده و عبایش از زیر بدنش بیرون رفته و بدنش خاکی شده، رسولالله در حالی که او را از خاک پاک میکرد فرمود: بلند شوای ابوتراب، بلند شوای ابوتراب و… [٢٢]
ج- ابن عباس – رضی الله عنه – روایت میکند، همسر بریره بردهای بود به اسم مغیث، ابن عباس میگوید: او (مغیث) را میدیدم که اطراف بریره میگشت و گریه میکرد به طوری که اشکهایش بر محاسنش جاری میگشت… رسول الله – صلى الله عليه وسلم – به عباس – رضی الله عنه – فرمود: از عشق و علاقه مغیث نسبت به بریره و نفرت بریره نسبت به مغیث تعجب نمیکنی؟ رسول الله – صلى الله عليه وسلم – به بریره فرمود: به نزد مغیث برگرد، گفت ای رسول خدا – صلى الله عليه وسلم – آیا مرا امر میکنی؟ فرمود: خیر، من فقط شفاعت و وساطت میکنم، بریره گفت: اگر امر نیست من نمیخواهم دوباره به نزد مغیث برگردم و… [٢٣]
۵- پیگیری احوال آنان در مشکلات اقتصادی:
در قصه آزادی سلمان – رضی الله عنه - آمده است، که مقداری طلا به اندازه یک تخم مرغ که از بعضی جنگها به دست آمده بود برای رسول الله – صلى الله عليه وسلم – آوردند، رسول الله – صلى الله عليه وسلم – فرمود: سلمان برای آزادی خودش چه کار کرد؟ سلمان میگوید: نزد رسولالله - صلى الله عليه وسلم – فراخوانده شدم، رسول الله – صلى الله عليه وسلم – فرمود: ای سلمان این را بگیر و برای آزادیت آنچه لازم است پرداخت کن… [٢٤]
۶- پیگیری احوال آنان در شادیها:
رسول الله – صلى الله عليه وسلم – اجابت دعوت میکرد و در شادیهای یاران شرکت میکرد.
ابا اسید الساعدی - رضی الله عنه - رسول الله - صلى الله عليه وسلم – را به مراسم عروسی خویش دعوت کرد. همسر او از خدمتکارانشان بود…
۷- پیگیری احوال آنان در غمهایشان و تسلّی دادن به آنان:
نسائی با سندی نیکو از معاویه بن قره و او نیز از پدرش روایت میکند که گفت: رسول الله – صلى الله عليه وسلم – وقتی در جایی مینشست جمعی از اصحاب دور او حلقه میزدند. در بین اصحاب مردی بود که پسر بچه کوچکی داشت و همیشه در حلقات جلو او مینشست. این پسربچه فوت کرد و آن شخص به خاطر اینکه یادآوری آن خاطرات نشود تصمیم گرفت دیگر در حلقات شرکت نکند. روزی رسول الله – صلى الله عليه وسلم – احوال آن مرد را جویا شد و فرمود: فلانی را نمیبینم، کجاست؟ عرض شد: ای رسول خدا – صلى الله عليه وسلم – آن پسربچهای که شما همیشه آن را میدیدید فوت کرده، رسول الله – صلى الله عليه وسلم – به ملاقات او رفته و از آن پسربچه پرسید گفت: فوت کرده، رسولالله - صلى الله عليه وسلم – به او تسلیت گفته و خطاب به آن مرد فرمود: کدام یک در نزد تو محبوبتر است؟ اینکه او زنده بود و تو از لحظات زندگیت لذت میبردی یا اینکه فردای قیامت او را ببینی که بر تو سبقت گرفته و دروازهی بهشت را برای تو باز میکند؟ آن مرد گفت: دوست دارم او بر من سبقت گرفته و دروازهی بهشت را برایم باز کند رسول الله – صلى الله عليه وسلم – فرمود: پس این فضیلت، از آنِ تو باشد… [٢٥]
۸- پیگیری احوال آنان در میدانهای جهاد در راه خدا:
الف: در یکی از جنگها رسول الله - صلى الله عليه وسلم – به دنبال جلیبیب میگشت، از اصحاب پرسید: شما کسی را از دست ندادید؟ گفتند: خیر، رسول الله - صلى الله عليه وسلم – فرمود: اما من جلیبیب را پیدا نمیکنم، فرمود: او را بیاورید، او را در حالی یافتند که هفت نفر را کشته بود و خود نیز شهید شده بود و جسدش در کنار آنها افتاده بود، به رسول الله – صلى الله عليه وسلم – خبر دادند، رسولالله - صلى الله عليه وسلم – بالای سر او آمده و فرمود: هفت نفر را کشته تا اینکه او را شهید کردهاند، او از من است و من نیز از او، دو یا سه بار این جمله را تکرار کردند. [٢٦]
ب: سخنان رسولالله - صلى الله عليه وسلم – در روز جنگ مؤته که از طریق وحی به او خبر داده میشد، قبل از اینکه خبر میدان جنگ به مردم برسد. میفرمود: زید پرچم را گرفت و شهید شد، جعفر پرچم را گرفت و شهید شد، ابن رواحه پرچم را گرفت و شهید شد، در حالی این سخنان را میفرمود که اشک از چشمان مبارکشان فرو میریخت تا اینکه شمشیری از شمشیرهای خداوند (خالد بن الولید) پرچم را گرفت و خداوند آنان را پیروز گردانید. [٢٧]
ت: سخنان کعب بن مالک - رضی الله عنه – در داستان توبهاش، که میگوید: رسول خدا – صلى الله عليه وسلم – مرا به یاد نیاورد تا اينكه به تبوك رسيد. آنجا در حالي كه ميان مردم، نشسته بود، فرمود: «كعب چه كار كرد»؟… کعب ادامه میدهد تا آنجا که میگوید: در این حال رسول الله – صلى الله عليه وسلم – مردی سفیدگونه را در حال آمدن دید که از دور خوب دیده نمیشد، رسول الله – صلى الله عليه وسلم – فرمود: ابوخیثمه باش، وقتی نزدیک آمد خودش بود، ابو خیثمه بود… [٢٨]
ث: زید بن ثابت - رضی الله عنه – نقل میکند، روز جنگ احد، رسول الله – صلى الله عليه وسلم – مرا به دنبال سعد بن الربیع فرستاد و فرمود: اگر او را دیدی سلام مرا به او برسان و بگو رسولالله - صلى الله عليه وسلم – میگوید: چگونهای؟ زید میافزاید: گشتم تا اینکه او را بین شهدا یافتم در حالی که رمقی نداشت، هفتاد ضربه شمشیر یا نیزه و یا تیر خورده بود، گفتم: ای سعد، رسولالله - صلى الله عليه وسلم – به تو سلام میرسانند و میفرمایند: مرا خبر بده از حال و وضعیت خودت، سعد گفت: سلام بر رسول خدا - صلى الله عليه وسلم – به ایشان بگو: ای رسول خدا - صلى الله عليه وسلم – بوی بهشت را احساس میکنم. [٢٩]
از جمله مواردی که نشان از پیگیری رسول الله – صلى الله عليه وسلم – از وضعیت اصحابشان دارد روایاتی است که دارمی و ابوداود نقل میکنند، مبنی بر اینکه ایشان هر روز در نماز صبح جویای حال یاران خود میشدند و میپرسیدند: فلانی کجاست؟ فلانی کجاست؟
همچنین محمد بن سعد – رضی الله عنه – روایت میکند: واثلة بن اسقع - رضی الله عنه – با رسول الله - صلى الله عليه وسلم – نماز صبح خواند، رسول الله - صلى الله عليه وسلم – بعد از نماز صبح دست تک تک اصحاب را میگرفت تا اینکه به واثله رسید، فرمود: شما؟ او خودش را معرفی کرد، فرمود: برای چه کاری آمدهای؟ گفت: آماده ام تا بیعت دهم، فرمود: در هر چیزی که دوست داری و آنچه که دوست نمیداری؟ گفت: بله، پس اعلام اسلام کرد و بیعت داد… [٣٠]
همچنین امام بخاری در کتاب المنافق از انس بن مالک - رضی الله عنه – روایت میکند که: روزی رسول الله – صلى الله عليه وسلم – از ثابت بن قیس - رضی الله عنه – میپرسید، مردی گفت: من از حال او باخبرتان میکنم، رفت تا اینکه او را در خانهاش در حالی یافت که سرش را کج کرده و در گوشهای نشسته، مرد گفت: حالت چطور است؟ گفت: بد… (زیرا او صدایش را از صدای رسول الله - صلى الله عليه وسلم – بلندتر کرده بود و طبق آیات اعمالش باطل شده و از اهل آتش شده بود.) قاصد آمد و وضعیت ثابت را برای رسول الله - صلى الله عليه وسلم – بازگو کرد، رسولالله – صلى الله عليه وسلم – فرمود: برو به او بگو که تو از اهل آتش نیستی، تو از اهل بهشت خواهی بود… [٣١]
در صحیح امام بخاری در کتاب جنایز از قول سمره بن جندب – رضی الله عنه - آمده است: رسول الله – صلى الله عليه وسلم – وقتی نماز صبح را میخواندند به ما رو میکردند و میفرمودند: کدام یک از شما دیشب خواب دیده؟ اگر کسی خوابی دیده بود تعریف میکرد و رسول الله - صلى الله عليه وسلم – میفرمود: ماشاءالله. روزی پرسیدند: آیا کسی از شما خواب دیده؟ گفتیم: خیر… [٣٢]
با نگاهی موشکافانه به آنچه گذشت درمی یابیم که، رسول الله - صلى الله عليه وسلم – در عرصههای مختلف، زندگی اصحاب را زیر نظر داشته و از وضعیت آن میپرسیده است.
احوال آنان را در انجام اعمال صالحه، در زمان فتنه و آزمونهای الهی، مشکلات اجتماعی و خانوادگی، مشکلات اقتصادی و بیماری، در میادین جهاد در راه خدا، در خوشیها و غمها پیگیری و دنبال میکردند.
با وجود اینکه ایشان مشغولیتها، روابط و نگرانیهای زیادی داشتهاند اما دائماً حال و وضعیت یاران خود را جویا میشده، به عیادت آنان میرفته و گاهی کسانی را میفرستاده تا از وضعیت آنان خبر بیاورند. مشغولیّتها و نگرانیها موجب نمیشده که ایشان در این کار کوتاهی کند، تا جایی که حتی از پرسیدن و وارسی حال فقیری که کار مسجد را انجام میداد نیز غافل نمیماند، در این ارتباط ابوهریره روایت میکند: سیاه پوستی – مرد یا زن- بود که همیشه ملازم مسجد بود و کارهای مسجد را انجام میداد. این شخص فوت کرد اما رسول الله - صلى الله عليه وسلم – از مرگ او مطّلع نشده بود، تا اینکه روزی به یاد این شخص افتادند و پرسیدند: فلانی کجاست؟ چه کار میکند؟ گفتند: فوت کرده، رسول خدا - صلى الله عليه وسلم –، فرمود: چرا به من خبر ندادید؟ گفتند: چنین و چنان شده… فرمود: مقام و منزلتش را پایین آوردید و او را تحقیر کردید، آن گاه فرمود: قبرش را به من نشان دهید، بر سر قبرش حاضر شدند و بر آن نماز خواندند… [٣٣]
پدر و مادرم فدایت بادای رسول خدا - صلى الله عليه وسلم – بهترین مربی بود، کانون اخلاق و صفات زیبا و نیکو بود، تمام ویژگیهای یک رهبر موفّق و یک مربّی دلسوز در او جمع شده بود، باید که مربّیان و دعوتگران به ایشان اقتدا کنند… خداوند میفرماید: لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ… [احزاب/۲۱]
هست بهر شما رسول خدا اسوهاى خوب و قدوهاى والا
بهر آنكه به حق و روز جزا اعتقاد و اميد هست او را
ارجاعات:
[١] منهج التربیه (٢/٤٦-٤٧) با اندکی تصرف
[٢] منهج التربیه (٢/٤٦-٤٧) با اندکی تصرف
[٣] منهج التربیه (٢/٤٦-٤٩) با اندکی تصرف
[٤] التربیة الجادة ضرورة ٣٦
[٥] روایت از مسلم
[٦] بخاری، ٨٤٤ و مسلم ٣٤٠٨
[٧] صحیح الجامع
[٨] صحیح الجامع
[٩] تذکرة السامع و المتکلم ٦٣-٦١
[١٠] مبدا الرفق ص ٢٢٢
[١١] الایجابیة فی حیاة الدعاة، ص٨
[١٢] روایت از مسلم، حدیث ١٠٢٨
[١٣] الرحیق المختوم، ص ٨٨
[١٤] روایت از احمد، ٤/٣٧٥
[١٥] بخاری، ٥٢١٩
[١٦] بخاری، ٣٨٨٨ و مسلم ٤٤٢٣
[١٧] روایت از مسلم حدیث ٢٤٠٤
[١٨] روایت از مسلم حدیث ١٨٠٧
[١٩] روایت از بخاری کتاب الجنائز
[٢٠] روایت بخاری و مسلم، این لفظ از مسلم است
[٢١] روایت از احمد، ٦/١١/٢٣٩٣٩
[٢٢] روایت بخاری، کتاب الصلاة
[٢٣] روایت بخاری، شماره ١٨٧٩، مختصر الزبیدی
[٢٤] روایت از احمد با سند حسن، ٥/٤٤١
[٢٥] تخریج نسائی با سند حسن(٤/٥٩٩)
[٢٦] مسند امام احمد از ابی برزه الاسلمی
[٢٧] صحیح بخاری باب غزوه مؤته از سرزمین شام (٢/٦١١)
[٢٨] بخاری در المغازی
[٢٩] زاد المعاد، ٢/٩٦، الرحیق المختوم ٢٦٨
[٣٠] اسالیب الرسول(ص)فی الدعوة و التعلیم
[٣١] دلیل الداعیة، ناجی سلطان
[٣٢] روایت از بخاری، کتاب الجنائز
[٣٣] روایت از بخاری، کتاب الجنائز
- افزودن نظر جدید
- 1797 بازدید
-
نسخه مناسب چاپ