ادامه سؤال:
بار ديگر بر سر ادامه شغل همسرم، گفتم «هر سه تا طلاقم بيافتد اجازه نمىدهم بعد از رفتن از اينجا سر کار بروی.» که منظورم اتمام دورهی دانشجوى خودم بود. كه ۲سال بعد است. در هر دو مورد عصبانى بودم اما نمىتوانم بگویم در شرایطى بودم كه نمىفهميدم چه میگویم. در هر دو مورد نيتم حالت سوگند بود و نه خود انفصال. در مورد اول آيا طلاق واقع شده است؟ چه باید کرد؟ در مورد دوم اگر همسرم بعد از زمانی که گفتم سر کارش برود، حکم چیست؟ لطفاً نظرتان را درباره متن زير نيز بفرماييد. «اينها الفاظ طلاق معلق هستند و سوگند نام برده ميشوند چون از جهتي حکم سوگند دارد، يعني از جهت منع يا تشويق يا تکذيب يا تصديق چيزي که در سوگند نيز وجود دارد و راي صحيح درباره اين نوع طلاق آنست که: اگر گوينده با گفتن اين الفاظ قصد و نيت انفصال زندگي و جدايي از همسرش را داشته، در آنصورت اگر خلاف سخنش عمل کند طلاق روي خواهد داد، ولي اگر گوينده قصد و نيت جدايي نداشته بلکه به قصد منع يا تشويق خود يا همسرش چنين لفظي بر زبان آورده باشد، حکم سوگند دارد و اگر خلاف آن عمل شود طلاقي روي نخواهد داد ولي بايد کفاره سوگند بدهد و اين راي برگزيده شيخ الاسلام ابنتيميه و ابنقيم و علامه ابنباز نيز ميباشد. مثلا وقتي ميگويد: بر من طلاق باشد که با فلاني سخن نميگويم، گويا ميخواهد بگويد: والله با فلاني سخن نميگويم، لذا از اين جهت که ميخواهد نفس خويش را منع کند که با فلاني سخن بگويد، شبيه سوگند است يعني حکم آنرا دارد نه اينکه از جنس سوگند باشد، و وقتي ميگوئيم حکم سوگند دارد، يعني: اگر خلاف سخنش عمل کرد بايد کفاره سوگند بدهد».
جمهور علما گفتهاند این الفاظ طلاق معلق هستند و در صورت انجام گرفتن آن کارها طلاق واقع میشود اما برخی علما از جمله کسانی که نام بردهاید گفتهاند این الفاظ به نیت به کار برنده آنها بستگی دارد، اگر مرادش سوگند باشد، سوگند منعقد میشود و در صورت انجام گرفتن آن کار کفاره سوگند بر فرد لازم میشود و اگر مرادش طلاق باشد، طلاق واقع میشود. شورای فقهی دیدگاه دوم را ترجیح میدهد.