گفتگویی با دکتر جهانگیر ولدبیگی پژوهشگر علوم قرآن و حدیث
دکترجهانگیر ولدبیگی در سال۱۳۵۲ هجری شمسی در روستای نوریاب از توابع شهرستان پاوه متولد شد. وی مترجم، مؤلف، پژوهشگر و همچنین دارای مدرک دکترای علوم قرآن و حدیث است. رسالهی دکترای خود را به معرفی «مفسران معاصر کورد» اختصاص داده که چندی پیش نشر آراس در سنندج آن را به چاپ رساند. چاپ این اثر بهانهای شد که با این نویسنده گفتگویی داشته باشیم تا از نزدیک به سؤالات و شبهاتی که برای برخی در خصوص روند تدوین کتاب «مفسران معاصر کورد» مطرح شده است، پاسخ دهند.
اصلاح: انگیزهی شما از انتخاب موضوع «مفسران معاصر کورد» جهت تحقیق و تألیف چه بوده است؟ آیا این موضوع دغدغه شخصی شما بود یا اسباب دیگری شما را به انتخاب این موضوع رهنمون گشت؟
ولدبیگی: واقعیت امر این است که انگیزهی اینجانب در تدوین و تألیف این اثر و ترجمه و تألیف آثار قبلی به خلأ یا خلأهای تربیتی موجود در جامعه بر میگردد و هیچ وقت به شکل تفننی نبوده است. از همان اوایل پذیرش در مقطع دکترا به فکر این خلأها افتادم و نخستین آنها را «عدم کاربردی بودن ایمان به قیامت در زندگی روزمره مردم» دیدم و امروز هم بر این نظریه هستم؛ امّا بنا به دلایلی تصویب نشد. موضوع رساله، پیشنهاد جناب ایازی استاد بزرگوار بنده بود که پس از هفتهها تفکر در موضوع پیشنهادی به این نتیجه رسیدم که این تحقیق هم میتواند یکی از همان خلاءها باشد.
اصلاح: به نظر میرسد پرداختن به موضوع مفسران کردستان بزرگ در چهار کشور، کار را جهت دسترسی به اطلاعات کافی و قابل استناد، در این پروژه تحقیقاتی برای شما مشکل نموده است، به شکلی که نتوانستهاید اطلاعات جامعی از مفسران کردستان ترکیه و سوریه به مخاطبان عرضه بدارید. چرا با وجودی که از صعوبت کار آگاهی داشتید باز این موضوع را جهت پژوهشتان برگزیدید؟ آیا منطقیتر نبود جهت شروع به سراغ مفسران کردستان ایران میرفتید؟
ولدبیگی: کار بر روی تحقیق مورد نظر بر خلاف بسیاری از تحقیقات دیگر که در ابتدا ساده بوده امّا بعداً دچار مشکل میشود، در همان ابتدای امر بسیار مشکل به نظر میرسید و این مشکل به پارچه پارچه بودن سرزمین مفسران مورد نظر برمیگشت؛ امّا چه میبایستی کرد «آنکه طاووس خواهد جور هندوستان میبایدش». اساساً اخلاقیات شخصی بنده متأسفانه یا خوشبختانه به گونهای است که از کارهای سخت و پر پیچ و خم بیشتر لذت میبرم و همیشه دوست دارم تحقیقاتی در دستور کارم قرار دهم که مرا به زحمت بیندازد و در یک کلام مرا اذیت دهند. برای کم کردن مشکل مورد نظر و دستیابی به اطلاعاتی از مفسران کردستان ترکیه و سوریه بر آن شدم اساتیدی را به عنوان راهنما و مشاور انتخاب کنم که متأسفانه آنها هم هیچ کمکی به بنده نکردند. بهرحال با تماسهای مکرر با صاحبنظران و اهل قلم بهویژه در کردستان عراق تا حدودی به آنچه مد نظر بود رسیدم. متأسفانه وضعیت سیاسی هم یاری نکرد و نوشتن تحقیق مصادف بود با جنگهای داخلی سوریه و وضعیت متشنج مرزهای ترکیه و سوریه. اینکه فرمودید نتوانستید اطلاعات جامعی از دو قسمت فوقالذکر ارائه دهید به نظرم محققانه نیست، زیرا تا جایی که توانستهام این کار را کردهام؛ امّا به مفسری که دارای اثر تفسیری چاپ شده باشد در کردستان سوریه برخورد نکردم و در ترکیه هم به آنچه بوده اشاره شده است. پرونده هم که به اصطلاح قضایی بسته نشده است و تا ابد مفتوح هم خواهد ماند و به قول زیباتر «در باغ شهادت را نبستهاند، کلیدش را هم کسی نشکسته است». در این مدتی که تحقیق کردهام و مدت که اثر چاپ شده است و در رسانههای ارتباط جمعی همچون فیس بوک گذاشته شده اشارهای به مفسری نشده است که بنده آن را فراموش کرده باشم. در مورد قسمت اخیر سؤالتان که چرا به کردستان ایران اکتفا نکردید باید بگویم شاید این برای بنده سادهترین کار میبود؛ امّا بنده به دنبال تحقیقی جامع بودم که کسی تا امروز با این گستردگی انجام نداده باشد. که الحمدلله به آن رسیدم، هر چند هیچ کار بشری بیعیب و نقص نمیتواند باشد.
اصلاح: برای انجام این کار پژوهشی با چه موانع و مشکلاتی مواجه شدید؟ در جریان سفرتان در همین زمینه به کردستان عراق هستم. این سفر چه تاثیری در رویکرد شما به نسبت موضوع و روند ادامهی کار شما به جای گذاشت؟
ولدبیگی: در مورد روند کار مختصراً عرض کنم که با تصویب موضوع رساله، به مدت یک ماه در تهیه چارت یا چهارچوب تحقیق بودم و این کاری است که هر محققی باید در ابتدا انجام دهد. پس از آن خود را ملزم به رفتن به کردستان عراق دیدم، که نه یک بار، بلکه چند بار به آنجا سفر کرده و مدتها ماندهام و با بزرگان علم و ادب نشستها و مصاحبههایی داشتهام. به کتابخانهها و انتشاراتیها سر میزدم و لحظهبهلحظه به لیست موجود، افرادی را اضافه میکردم. در کردستان عراق اطلاعاتی هم در زمینهی مفسران دو قسمت ترکیه و سوریه بهدست آوردم. پس از حدود نه ماه جمع آوری اطلاعات به شکل میدانی و کتابخانهای شروع به مطالعهی آثار بر اساس چهارچوب از قبل تهیه شده کردم، البته این را بگویم که چارت تحقیق بارها تغییر کرده است. در مورد مشکلات باید بگویم که هر تحقیقی و اساساً هر کاری بدون مشکل نیست؛ امّا قبلاً هم گفتم که من عاشق و شیفته همین مشکلات و سختیها هستم وگرنه موضوعات بسیاری بودند که در مدت بسیار کمی بدون مشکل و عواقب و اعتراضات بعدی خوانندگان میتوانست به پایان برسد. دوست ندارم که کاری که برای ملتم انجام داده و دینی بوده که پرداخت شده را با بیان مشکلات مکدر نمایم. در خدمت به دین و ملتم هر آنچه از دستم برآید دریغ نمیکنم و مشکلات این راه را هم با دل و جان میخرم. این کوچکترین کاری بوده است که نسبت به دین و ملتم انجام دادهام.
اصلاح: شما چه تعریفی از یک مفسر دارید؟ بهعبارت دیگر یک مفسر باید دارای چه قابلیتهایی باشد تا اهلیت تفسیر کلام و وحی الهی را داشته باشد؟ علامه راغب اصفهانی موهبت الهی را یکی از فاکتورهای لازم برای یک مفسر تلقی میکند. براساس این شرط و فاکتور، آیا دایرهی شمولیت تفسیر و مفسر تنگ و تنگتر نمیگردد؟ دیدگاه شما دربارهی این شرط که راغب برای یک مفسر ذکر نموده چیست؟
ولدبیگی: تعریف مفسر معرف عام و خاص است و نیازی به تعریف جدیدی از آن نیست. به هر فردی که در جهت ابهامزدایی از آیات قرآن گام بردارد مفسر گفته میشود. کشف مجهولات و تبیین مجملات آیات قرآن کاری است که مفسر انجام میدهد، بنابراین هر کسی در این زمینه گام بردارد کموبیش میتوان اصطلاح مفسر را برای ایشان بهکار برد؛ مثلاً گفته شود فلانی مفسر فلان آیهای از آیات یا فلان سوره و... است، امّا اساساً این اصطلاح به کسی اطلاق میشود که در این زمینه گامهای اساسی و مستمری برداشته باشد و نیز در این زمینه اثری مکتوب و غیرمکتوب بر جای گذاشته باشد. در مورد شرایط و ویژگیهای یک مفسر، بزرگان سخنها گفتهاند و ویژگیهایی را برشمردهاند که برخی از این ویژگیها چندان قابل توجه نیستند. ویژگیها باید قابل سنجش و اندازه گیری باشند؛ مثلاً اگر کسی بگوید برای فلان امر افراد متقی جذب میشوند؛ سؤال این است که وسیلهی سنجش این تقوا چه چیزی میتواند باشد؟! در این زمینه فرمودید که جناب راغب فرمودهاند یکی از فاکتورها، موهبت الهی است. سؤالی که مطرح میشود این است که سنجش این موهبت چه چیزی است. هر مفسری میتواند این ادعا را داشته باشد که آنچه او در تفسیر آیات گفته موهبت الهی بوده نه تراوشات نفسی او و کسی هم نمیتواند بر عدم آن استدلال کند. بنابراین چنین فاکتورهایی اساساً فاکتورهای قابل توجهی نیستند. فاکتورهای کلی آگاهی بر علوم عربی، علوم مرتبط با قرآن چون شناخت اسباب نزول، قصص، علوم بلاغت و تاریخ اسلام، سیره پیامبر –صلیاللهعلیهوسلم- و اصحاب ایشان و... که قوت و ضعف این ویژگیها با مطالعهی آثار مفسران به خوبی تشخیص داده میشود، به اصطلاح قابل اندازهگیری هستند. ببینید در این زمینه بر خود سخت گرفتهایم، ما قوم کورد مرغ همسایه را همیشه غاز میبینیم. مفسران اقوام دیگر را مفسر قلمداد میکنیم؛ امّا همین که به خود میرسیم ذرهبینی را برمیداریم تا که کسی در این زمینه به دام آن نیفتد. چنین تصور میکنیم که مفسر قرآن باید از اقوام دیگر باشد. این امر مرا به دههی شصت میبرد که پزشکانی از هند و پاکستان به منطقه آمده بودند و ما سالها تصور میکردیم که پزشک باید هندی باشد. پس از چاپ این اثر گاهگاهی با سخنان غیرمنصفانه و به قول بنده غیرمحققانه گفته میشد که چرا فلانی را مفسر نامیدهاید؟ در جواب میگفتم که چرا مفسر ننامم. مگر نه اینکه فلانی اثر تفسیری دارد؟! حتی برخی پا را فراتر از این میگذاشتند؛ مثلاً میگفتند مگر فلان فرد اخلاق قرآنی دارد که او را به عنوان مفسر معرفی کردهاید؟ در جواب میگفتم که از کجا میدانید که مفسران قرون گذشته دارای اخلاق قرآنی مد نظر شما بودهاند؟! و...
اصلاح: یکی از سؤالات اساسی که این اثر شما یعنی «مفسران معاصر کورد» در ذهن بسیاری از اسلامشناسان و محققان علوم قرآنی در کردستان و سایر مناطق اهل سنت ایران ایجاد نموده این است که ملاک شما جهت گزینش و انتخاب نامها و افراد ذکر شده در این اثر بهعنوان «مفسر» چه بوده است؟ عدهای گسترده نمودن دایرهی شمولیت این تعریف از مفسر و گنجاندن بعضی نامهای ناآشنا در این اثر بهعنوان مفسر را، عمدهترین اشکال در کار شما میدانند که منجر به تقلیل جایگاه تفسیر و مفسرین در میان مخاطبان این علم در جامعه میگردد. پاسخ شما به این دست از انتقادات چیست؟
ولدبیگی: قبل از هر چیز ضروریست بگویم که موضوع کتاب «مفسران معاصر کورد» بوده است؛ بنابراین در مقدمه، به مفسران قرون گذشته این قوم و نیز به مترجمان قرآن معاصر و مطالب دیگر نیز اشاره شده است. ملاک بنده در انتخاب افراد در این رساله همانطور که از اسمش پیداست مفسر بودن آنها بوده است. قبلاً هم اشاره شد که مفسر کسی است که با دارا بودن شرایطی گام در جهت تبیین مبهمات آیات و مجملات قرآن بردارد. بنده در ابتدای کار اسامی همهی افرادی که در این زمینه گامهایی برداشته و مکتوب یا غیرمکتوب به تبیین آیات پرداختهاند، لیستبندی کردهام، سپس ملاکی را برای گنجاندن آنها در رساله بهکار بردهام. ملاک بنده داشتن اثر تفسیری بوده است و در این خصوص اولویت به شکل و ترتیب زیر صورت گرفته است:
۱. افرادی که دارای تفاسیر کامل (کل قرآن) چاپ شده بودهاند.
۲. افرادی که دارای تفاسیر کامل (کل قرآن) مخطوط بودهاند، که دلیل این امر فوت مفسر یا عدم توان مالی او برای چاپ بوده است.
۳. اولویت بعدی افرادی بودهاند که دارای ترجمه تفسیری هستند. اشاره به این نکته ضروری است که تبیین آیات به سه شکل عمده انجام میشود: اول ترجمه، دوم ترجمه تفسیری و سومی تفسیر است و چون ترجمه تفسیری نیز جزو تفسیر به شمار میآید، این قسمت در رساله مورد توجه قرار گرفته است. بنابراین اولویت بعدی ترجمههای تفسیری کاملِ (کل قرآن) چاپ شده و سپس آثاری که بنا به دلایلی همچنان مخطوط مانده و موجود هستند.
۴. اولویت چهارم مفسرانی هستند که تفاسیرشان ناقص است ولی به چاپ نیز رسیده است؛ یعنی کل قرآن را تفسیر نکردهاند امّا جزءهایی که تفسیر شده به چاپ رسیده است. این عدم کامل بودن یا به فوت مفسر (همچون جناب نورسی و ترجانیزاده و شیخ خال) و یا به در حال اتمام بودن و یا در حال ویراستاری بودن تفسیر (همچون تفسیر جناب دکتر ویسی که تاکنون بیستوهشت جزء آن را تفسیر نمودهاند که در حال ویراستاری و چاپ است) برمیگردد.
۵. اولویت بعدی مفسرانی است که دارای تفاسیر چاپ شده و غیرچاپ شده هستند، همچون استاد ناصر سبحانی که بیش از یک سوم قرآن را به سه زبان عربی، فارسی و کُردی تفسیر کردهاند و تاکنون دو اثر از ایشان به چاپ رسیده است که امیدوارم تفاسیر سورههای دیگر نیز به چاپ برسند (تمام تفاسیر ایشان به شکل ضبط شده در آرشیو بنده موجود است).
۶. اولویت آخر بنده ترجمههای تفسیری مفسرانی است که هنوز کامل نشده است؛ امّا بیشتر آنها در حال کامل شدن هستند و برخی نیز به شکل غیرمکتوب هستند، یعنی ضبط شده و در آرشیو خود مفسرین موجودند.
ملاک بنده در اولویت اخیر و آنانی که دارای ترجمههای تفسیری ناقص ضبط شده (از طریق کلاس تفسیری در مساجد) هستند، مفسرانی بوده که بیش از یک سوم قرآن را تا زمان تدوین رساله تفسیر کردهاند. اشکال نخستی که نسبت به این افراد گرفته میشود این است که چنین افرادی بیش از لیستی هستند که بنده به آنها اشاره کردهام. ضمن پذیرش این مسئله توجه مخاطبین را به این امر معطوف میدارم که بنده در صفحهی یازده کتاب به این امر اشاره کردهام و در این قسمت به معدود افرادی (تنها چهار نفر) اشاره شده و هدف نیز ماندگاری این نوع فعالیت قرآنی در تاریخ قوم کورد بوده است. اشکال دیگر مطرح شده این است که چرا آنها را مفسر نامیدهام! در جواب عرض میکنم که چرا مفسر ننامم؟! کسی که بیش از ده جزء قرآن را تبیین کرده و در حال اتمام اجزای دیگر است نمیتواند مفسر باشد؟! در ضمن این افراد در لیست «ترجمههای تفسیری» آمدهاند، نه «تفاسیر». این نهایت بیانصافی و ایرادی غیرمحققانه است. اقوام دیگر به آثار مخطوط به جای مانده از گذشتگانشان به هر شکلی افتخار میکنند و بدان میبالند؛ ما چرا باید نسبت به این امر بیتوجه باشیم؟! نکته دیگر اینکه حیات هر قومی به مکتوبات آن قوم بستگی دارد. بنده هم به سهم خود خواستم در تاریخ ملتم این امر مرقوم شود که علمای کوردی بودهاند که بنا به هر دلیلی فرصت مکتوب کردن تفسیر قرآن را نداشتهاند؛ امّا بیتوجه به آن نیز نبوده بلکه به شکل کلاسهای تفسیری در مساجد به آن توجه نشان دادهاند و نمونهی بسیار کمی از آنان بزرگوارانی هستند که بنده در کلاسهای تفسیری آنان حضور داشتهام. عادت بشر این است که نسبت به افراد همعصر خود کمتوجه باشد. ما قوم کورد نیز از این قاعده مستثنی نیستیم. همین بزرگواران و آثار تفسیری آنها در قرون آینده مشهور خواهند شد و قوم به آنها افتخار میکند.
نکته مهم در این خصوص این است که هیچ مفسری با اجازه کسی وارد دایرهی تفسیر نشده است که با دستور و یا خواست کسی از آن خارج شود. آنچه مخاطب در این دایره میتواند انجام دهد پسندیدن یا نپسندیدن تفسیر مفسر و یا اینکه مفسری را در زمینههایی تواناتر از مفسر دیگر بداند؛ یعنی مخاطب میتواند نقدهایی بر تفاسیر داشته باشد و این همان چیزی است که ما در این کتاب به تکتک تفاسیر اشاره کردهایم.
اصلاح: با عنایت به اینکه اصلیترین بخش اثر شما پژوهش در «سبک و منهج تفسیریِ» مفسران کورد است؛ شما اصولا چه کسی را در علم تفسیر بهعنوان صاحب سبک و منهج میدانید؟ آیا تمام کسانی را که در این اثر ذکر نمودهاید، صاحب منهج و سبک تفسیری خاص و منحصربهفرد هستند؟
ولدبیگی: اشاره به این مهم ضروری است که بسیاری از مطالب مفسرین تکرار مکررات است. شاید از اول تفسیر تا آخر تفسیر یک مفسر معدود نظرات جدیدی مورد مشاهده قرار گیرد. این امر خاص مفسران قوم کورد نیست، بلکه شامل همه مفسران میشود، جز اندک افرادی که دارای منهج خاصی بودند و سرآمد دیگر مفسران شدند. در جواب سؤال جنابعالی باید عرض کنم که در میان مفسران قوم کورد میتوان به جناب جلیزاده، سعید نورسی و استاد ناصر سبحانی و نیز علامه مدرس و جناب بالیسانی در این خصوص اشاره کرد. منهج جناب نورسی علیرغم کمحجم بودن تفسیرشان، منهجی کاملاً ادبی است و در این زمینه به جرأت میتوان گفت که گوی سبقت را از جناب زمخشری ربوده است و همین امر ما را بر گنجاندن آن در لیست ترغیب کرده است. علیرغم اینکه بودهاند و هستند علمای دیگری که همین مقدار و یا کمی بیشتر از آیات را تفسیر کردهاند، ولی در مقدمه به آنها اشاره شده است. استاد سبحانی دارای منهج خاص قرآن به قرآن است که جوابگوی بسیاری از نیازهای هدایتی جامعه امروزی است و...
اصلاح: آیا تمام کسانی که بهعنوان مفسر از آنان یاد کردهاید، دارای اثر تفسیری مکتوب میباشند؟
ولدبیگی: قبلاً نیز اشاره شد که همه افراد مورد اشاره دارای اثر تفسیری هستند و در آرشیو بنده بسیاری از این آثار موجود است. حتی بودهاند افرادی که در پایان کار رساله به اثر تفسیری آنها برخورد شد و این امر در مقدمه مورد اشاره قرار گرفته است. افرادی نیز دارای اثر تفسیری معدودی از سورهها یا آیات بودهاند که در مقدمه بهعنوان متفرقات تفسیری به آنها اشاره شده است؛ مانند افرادی چون جناب علامه کاکاحمد مفتیزاده که این بزرگوار تا جایی که اطلاع دارم و به دنبال آن بودهام، شصت آیهی نخست سورهی بقره را تفسیر کردهاند.
اصلاح: شاید این سؤال برای بسیاری از علاقمندان عمومی و تخصصی علوم قرآنی مطرح باشد که چرا بعضی از تفاسیر و مفسران در میان مسلمانان از اقبال عمومی گستردهای برخوردار میگردند و در کتابخانه اسلامی جاودان میمانند؟ شما راز این جاودانگی را در چه میبینید؟
ولدبیگی: این امر حداقل میتواند دو دلیل داشته باشد: یکی به منهج مفسر بر میگردد که از جهات مختلف سرآمد است و دیگری برمیگردد به عوامل بیرونی و آن به عدم آگاهی مخاطبان مربوط میشود؛ مثلاً در زمینهی مفسران قوم کورد، عدم آگاهی مخاطبان از تفسیر جناب جلیزاده و نیز تفسیر استاد سبحانی سبب عدم استقبال از این آثار بوده است. در مراحل تحقیق، کمتر ماموستایی را دیدم که آشنایی با مفسران کورد داشته باشد تا چه رسد به داشتن آثار ایشان و این در حالی است که بیش از چند تفسیر از مفسران غیرکورد در کتابخانه آنان موجود است. میبینید که جاودانگی آثار هر قومی به متولیان آن قوم بستگی دارد.
اصلاح: از نگاه شما بزرگترین تفسیر و مفسر معاصر کورد کدام تفسیر و مفسر است و چرا؟
ولدبیگی: به صورت مطلق نمیتوان هیچ تفسیری را سرآمد تفاسیر نامید. قبل از آن باید از انتظار مخاطب سؤال شود. یکی از دوستان گفتند که، تفسیر فیظلال شهیدسید قطب بهترین تفسیر دنیاست؛ من هم به مزاح عرض کردم که فیظلال اصلاً تفسیر نیست. ایشان ناراحت شدند؛ در جوابشان عرض کردم اینگونه مطلقگویی کاری محققانه نیست و نیز گفتم اگر بخواهم در زمینه ارث به قرآن مراجعه کنم آیا تفسیر فیظلال جوابگوی سؤالات من خواهد بود؟ مسلماً خیر. بنابراین هر تفسیری در زمینهای میتواند سرآمد یا جوابگوی نیاز مخاطب باشد. همین امر باعث شده است که قرآنپژوهان تفاسیر را به تفاسیر ادبی، تربیتی، فقهی و... تقسیمبندی کنند. این تقسیمبندی هرگز به معنای این نیست که مثلاً تفسیر فیظلال که یک تفسیر تربیتی است و اشاراتی به مسایل فقهی ندارد، بلکه به این معنی است که به شکل جزئی و متخصصانه به آن نپرداخته است. در میان تفاسیر قوم کورد نیز وضعیت به این شکل است؛ مثلاً در مسایل فقهی میتوان تفسیر جناب زمناکویی و علامه مدرس را در اولویت قرار داد. در مسایل عقلی تفسیر جناب جلیزاده، در تفسیر قرآن به قرآن و تربیتی تفسیر جناب استاد سبحانی و...
اصلاح: اگر بخواهید اشارهای مختصر به مهمترین شاخصهها و همچنین نقدهای وارد بر تفسیر مفسران کورد داشته باشید به چه نکاتی اشاره مینمایید؟
ولدبیگی: شاخصههایی که مورد اشاره میباشد عبارتند از: اهتمام به تفسیر قرآن به قرآن، توجه به عقل در تبیین آیات، اهتمام به عقیده و توجه به مسایل فقهی، اختیار کردن منهج جامع بین معقول و منقول، سلیس و روان بودن ادبیات بیشتر تفاسیر و ممیزه دیگر توجه به فرهنگ، زبان، تاریخ و مسایل سیاسی قوم و ملت کورد است. و نقدهای مورد اشاره نیز عبارتند از:: تکلّف در ایجاد تناسب بین آیات و سورهها در برخی از تفاسیر، کمتوجهی به اعجاز قرآن، کمتوجهی به مفردات قرآن به شکل ریشهای، کمتوجهی به شبهات عصر جدید و انعکاس آن در تفسیر در برخی از تفاسیر.
اصلاح: آیا آثار دیگری در زمینهی علوم قرآنی در دست تالیف دارید؟ در مجموع در زمینهی کارهای پژوهشی و تالیف، چه برنامهای برای آینده در نظر دارید؟
ولدبیگی: مدت مدیدی است که یک اثر تحقیقی در زمینهی «حدیثشناسی» را در دستور کار قرار دادهام که در آیندهی نزدیک انشاالله به چاپ خواهد رسید. در این اثر که در سطح خود کمنظیر است علاوهبر یک معجم مصطلحات حدیثی و بیان تعاریف، ذکر نمونه، بیان حکم و درجهی اعتبار هر اصطلاح، روش و مراحل تشخیص اعتبار یک حدیث نیز مورد اشاره قرار گرفته است. در یک کلام اثری است آکادمیک که مورد استفاده دانشجویان، طلاب علوم دینی و نیز علاقهمندان به علوم حدیث است که امید است مورد استفاده قرار گیرد. در آینده نیز به امید خدا در سدد یک تحقیق جامع با موضوع «قیامت در آیینهی آیات قرآن» با هدف کابردی کردن ایمان به قیامت در زندگی روزمرهی مردم هستیم و مدت یک سال است که مقدمات کار شروع شده است.
اصلاح: و امّا حرف آخر شما؟
ولدبیگی: در زمینهی اثر مورد بحث یعنی «مفسران معاصر کورد» و دیگر اثرهای ترجمه و تألیف شده، بنده باید عرض کنم که هرگز ادعای بینقص بودن را نداشته و ندارم و نمیگویم که افرادی را فراموش نکردهام؛ امّا عرض میکنم که این کاری است که ما شروع کردیم و انتظار داریم دیگران ادامه دهند. بنده با کمال میل منتظر پیشنهادات و انتقادات محققانه و منصفانه مخاطبین بزرگوار هستم و با سعهی صدر از این امر استقبال میکنم. دوست دارم که مخاطبین: اولاً محققانه به موضوع نگاه کنند؛ دوماً با این دید نگاه کنند که این کار در حد خود توانسته است گامی در جهت شناساندن برخی از بزرگان قومش بردارد؛ یعنی نیمهی پر لیوان را ببینند، نه نیمهی خالی آن را.
با تشکر و التماس دعا.
- افزودن نظر جدید
- 5533 بازدید
-
نسخه مناسب چاپ
سایت در قبال نظرات پاسخگو نمی باشد.
از یحیی سهرابی عزیز و اینهمه پویایی دلگرمکنندهشان و نیز آقای ولدبیگی گرامی به جهت کوششهای فرهنگی ارزندهشان صمیمانه ممنون و سپاسگزارم.
باعرض سلام وخسته نباشید
کاک جهانگیر درود برشما به خاطر زحماتی که برای بیشبرد دین و وغنی سازی ادبیات ملت مان ودر نهایت به اوج رساندن اخلاقیات مردم شب وروز ودر حال تلاش وکوشش هستی.
به نام الله
با تشکر از برادر عزیز کاک یحیی و خسته نباشید خدمت استاد بزرگوار و دوست عزیزم کاک جهانگیر به راستی وقتی کاری را شروع می کند دوست دارد تمام هستی خود را در طبق اخلاص بگذارد تا آن را به بهترین وجه به اتمام برساند . بنده کم وبیش از رنج و زحمت ایشان در نوشتن و جمع آوری این اثر گران بها مطلع بوده ام به راستی شروع یک امر مهم و حیاتی است امید است این راه ادامه یابد تا تلاش هر صاحب اثری علاوه بر اجر اخرویش نزد باری تعالی ، مورد استفاده دیگران هم واقع گردد . وبا سپاس از اقدام شایسته و در خور تحسین سایت وزین اصلاح
با سلام از این که افرادی از جماعت دعوت و اصلاح از جمله جناب دکتر جهانگیر ولدبیگی را می بینیم که در مسیر خدمت به ملت و قوم خود در قالب مسایل دینی تلاش می کنند بسیار خرسند و امیدوار به آینده این جماعت میشویم.خدا جزای خیر به ایشان دهد و امثالشان را زیاد گرداند.
باسپاس وتشكر از برادر ارجمندمان كاك يحيي سهرابي كه اين مصاحبه راترتيب داده اندوعرض سلام وخسته نبوددن به برادر عزيزومحققمان كاك جهانگير براستي اين كار از جند جهت قابل تحسين است اول ازاين جهت به ادبيات و فرهنك اسلامي غنايي بخشيده دوم اينكه خدمات قوم كرد را به اسلاموفرهنگ اسلامي تا حودي تبيين نموده خداوند توفيق خير را به ايشان عنايت فرمايد
اازنظر لطف عزیزان به بنده کمال تشکر را دارم .بنده معتقدم وقت آن فرارسیده که ما با موافقین ومخالفین فکری وسیاسی خویش به گفتگو بنشینیم وفضا را براساس اصول راهبردی جماعت دعوت واصلاح، بازتر نماییم. انجام چنین مصاحبه هایی قدمیست دراین راستا .امید است که موثر واقع شود . باسپاس مجدد
سلامعلیکم
برادر عزیزم کاک جهانگیر٬ همانگونه که همه میدانند؛ این رساله دکترای شما در رشته علوم قرآن وحدیث بود.
حال سوال این جاست؛ آیا براساس حداقل تفسیر از مفسر که من وشما به خوبی میدانیم٬ واقعا تمامی اینها مفسر بودند؟
ودیگر اینکه ترتیب قرار دادن اسامی براساس سن٬ تخصص ویا چه بوده است؟؟؟